تارک دنیا موردنیاز است

140,000 تومان

میک جکسون در سال 1960 در انگلستان متولد شد. از سال 1995 به صورت تمام‌وقت به کار نویسندگی مشغول است. بیشتر او را با رمان «مرد زیرزمینی» می‌شناسند که در سال 1997 منتشر شد. این کتاب در همان سال نامزد دو جایزه ادبی مهم، یعنی ویت‌برد و بوکر شد.

در این یادداشت اما به دیگر کتاب این نویسنده یعنی «تارک دنیا مورد نیاز است» می‌پردازیم. این مجموعه داستان کوتاه با ترجمهِ «گلاره اسدآملی» توسط «نشر چشمه» در 158 صفحه منتشر شد. کتاب علاوه بر داستان‌های میک جکسون همراه شده با تصویرگری‌های «دیوید رابرت»، طراحی بریتانیایی که با حضور خود ابعادی دیگر را به این کتاب بخشیده است.

 

فانتری در بستر واقعیت

در ابتدای کتاب با خواهرانی روبرو می‌شوید که مردهای بسیاری به خانه‌ی آن‌ها دعوت می‌شوند. تنها تفاوت این است که همگی مرده‌اند و جنازه‌ی آن‌ها در خانه حاضر است! یا در داستانی دیگر پسربچه‌ای در مدرسه به خواب می‌رود و تا سال‌ها بیدار نمی‌شود!

یا کودکی دیگر با روشی باستانی تمام پروانه‌های یک کلکسیون در موزه را زنده می‌کند! و…
تمامی داستان‌های این مجموعه دارای المان‌های فانتزی و عجیبی است که همراه شده با فضایی آیرونیک.

این اتمسفر مخاطب را در ابتدا غافلگیر می‌کند. اما چنین مسئله‌ای برای شخصیت‌های داخل داستان نه تنها وجود ندارد، بلکه در بیشتر اوقات فضای فانتزی آثار بسیار طبیعی جلوه می‌کند. به طوری که انگار جهانِ متن از ابتدا به همین شکل بوده است. به بیان دیگر فضای داستان‌های این کتاب آمیزه و تلفیقی‌ست از واقعیت و فانتزی.

جایی که مرز مشخصی وجود ندارد. قوانین مخصوص به خود را داراست و در بستری اتفاق می‌افتد که همه‌چیز غیر عادی به نظر می‌رسد اما همه چیز طبیعی است!

حضور عناصر فانتزی یکی از پارامترهای مهم داستان‌های گوتیک در ادبیات است که بدون شک این مجموعه داستان را می‌توان جزو همین نوع از قصه‌نویسی دانست.

 

ترسی رازآلود، لابلای خطوط

ادبیات گوتیک را به صورت کلی می‌توان ترکیبی از عشق و وحشت دانست. ژانری که در اواخر قرن 18 در انگلستان پدید آمد. این نوع ادبی بیشتر متاثر از معماری‌های رازآلود همان‌دوره است و المان‌های آن تناسب زیادی با این سبک معماری دارند.
«ده داستان تاسف‌بار» میک جکسون را می‌توان جزو همین ژانر ادبی دانست. از مولفه‌های این ژانر که به وضوح در کتاب جکسون حضور دارد، می‌توان به وجود جوی دلهره‌آور در تمامی داستان‌های کتاب اشاره کرد. یا مثل بیشتر داستان‌های گوتیک، زنان و مردانی را میّ‌بینیم که منزوی‌اند و افسرده، اما برخلاف روند حاکم، به شکلی هولناک خشونتی را موکد می‌کنند که خواننده را در بهت فرو می‌برد.

در داستانی دیگر مولف با پررنگ کردن عناصر جادویی در پیرنگ داستان، جنبه‌ای رمزآلود به اثر می‌دهد. مولفه‌های ماورالطبیعه طوری در دل داستان‌ها قرار گرفته که هنگام خواندن کلمات، منطق داستانی، شما را دربرمی‌گیرد و اجازه‌ی خروج نمی‌دهد.

همواره باید به این نکته توجه داشته باشیم که نویسنده تمامی المان‌های این ژانر را به شکلی مدرن به کار برده. و در کنار وفاداری به این نوع ادبی، فراروی‌های خود را نیز داشته است و این هماهنگی با زمانه، باعث لذت بیشتر خواننده می‌شود.

 

شخصیت‌هایی دور اما نزدیک

از سبک طرح‌های همراه این مجموعه‌داستان واضح است که شخصیت‌پردازی کتاب، همانند اتمسفر غالب بر داستان‌ها بیگانه بنظر می‌رسد. از پیرمردی که برای قایق‌سواری پس از بازنشستگی‌اش سبب سیل در شهر می‌شود، تا دختربچه‌ای که پس از فوت پدربزرگش استخوان جمع می‌کند یا کودکی دیگر که از خانه فرار می‌کند و تصمیم می‌گیرد که در جنگل به زندگی خود ادامه دهد. وجه برجسته‌ی این شخصیت‌ها تنهاییشان است.

تمامی افراد کتاب در انزوایی غوطه‌ور هستند که می‌توان گفت بازنمایی شرایط حاکم بر زندگی فعلی بیشتر انسان‌هاست. این وجه مشترک برخلاف رفتارهای نامتعارفی که کرکترها از خود نشان می‌دهند، سبب می‌شود مخاطب بتواند با آن‌ها احساس نزدیکی کند و خودش را در آن‌ها بیابد.
از طرفی سبک شخصیت‌پردازی میک جکسون در کتاب به گونه‌ای‌ست که توضیح زیادی درباره‌ی کرکترها داده نمی‌شود و خواننده بیشتر به یک شناخت کلی درباره افراد دست پیدا می‌کند. چنین نکته‌ای سبب می‌شود که مخاطب بتواند شخصیت‌ها را با تخیل خود ادامه و گسترش دهد؛ که باعث جذاب‌تر شدن شخصیت‌ها و کلیت داستان می‌شود.
از طرفی طنز تلخی که در بیشتر لحظات کتاب و رفتار شخصیت‌ها مشهود است، نشان می‌دهد که حضور صفت «تاسف‌بار» در عنوان مجموعه، انتخابی هوشمندانه باشد.

در انتها باید گفت ما با نویسنده‌ای روبرو هستیم که نامزد یکی از جوایز مهم ادبی، بوکر، بوده است، مدرس دوره‌های نویسندگی خلاقانه در دانشگاه است، و برخوردی جدی و بدور از کلیشه با ادبیات دارد. خواندن آثار چنین نویسنده‌ای را برای دوستداران ادبیات که چیزی بیشتر از داستان‌های معمولی می‌خواهند و علاقه‌مند به ژانرهای فانتزی و ترسناک هستند، پیشنهاد می‌کنم.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

تارک دنیا موردنیاز است

نویسنده
میک جکسون
مترجم
گلاره اسدی آملی
نوبت چاپ 15
تعداد صفحات 160
نوع جلد گالینگور
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643623982
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تارک دنیا موردنیاز است”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

روي خط چشم

9,000 تومان
پیمان هوشمندزاده در مقام داستان‌نویس تجربه‌هایی خاص و جدی‌داشته است. او بعدِ اقبالِ گسترده‏ی مجموعه ‌داستانِ ها‌ کردن در میانه‌ی دهه‌ی هشتاد، چند کتابِ دیگر نیز منتشر کرد که هر کدام به نوعی امتدادِ مسیری بودند که او در ها‌ کردن پی‌ریزی کرده بود. جدیدترین مجموعه ‌داستانِ او، روی خطِ چشم، شاملِ ده داستانِ کوتاه است که از منظرِ ساختاری به‏هم وابستگی دارند اما مستقل از هم خوانده می‌شوند. در داستان‌های این کتاب جهانِ مرموز طنزآلود هوشمندزاده در رابطه با انسان و اشیا و مهم‌تر از همه در ایجازِ زبانی‌اش آشکار می‏شو‌د. در هر داستان امری به‏ظاهر پیش‏پاافتاده کلِ متن را به تسخیرِ خود درمی‌آورد و موجب حرکتِ انسانش می‌شود به سوی نوعی مینیمالیسم در زندگی، مینیمالیسمی که در اعماقش جریانِ ممتدِ زیستن با بحران دست‏وپنجه نرم می‌کند و طنینِ آرام و درعین‏حال مؤثرش به آهستگی به گوش مخاطبِ هوشمندزاده می‌رسد. هر کدامِ این ده داستان درون‌مایه‏ای بکر دارد که از ذهنِ نقیضه‌سازِ نویسنده‌اش برآمده‌ است، درون‌مایه‌‏ای که در‌ش خونسردی راوی موج می‌زند و نیشخندش به جهان و ماجراهایش. و این شاید بزرگ‌ترین نفرینِ هوشمندزاده‌ی نویسنده است؛ پوزخندی که انگار بر جهانِ او ترسیم شده و مخاطبش را نشانه رفته است.  

دروازه‌های بهشت

165,000 تومان

معرفی کتاب دروازه های بهشت اثر ایتن کوئن

ایتن کوئن برادر کوچک‌تر تیم فیلم‌سازی بلند آوازه‌ی برادران کوئن که با فیلم‌هایی چون فارگو و ای برادر کجایی؟ ‌
قاب‌هایی پرجزئیات و بی‌رحمانه و گه‌گاه خنده‌دار بر پرده‌ی سینما آفریده‌اند، با مجموعه داستان دروازه‌های بهشت برای اولین بار این جهان تماشایی را روی کاغذ آورده. ایتن در هر یک از این نه قصه‌ی سرراست و جذاب که پرند از کارآگاهان و گانگسترها و آدم‌های عاصی، چیزی برای غافل‌گیری در آستین دارد.
او از خواننده نمی‌خواهد که خود را جای قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌هایش بگذارد، بلکه صرفا او را به جهان تاریک و بی‌قانون و مصیبت‌زده‌اش مهمان می‌کند تا ضمن سرگرم کردنش زندگی را از زاویه‌ی دید استثنایی خود نشانش دهد.
منتقد نیویورک تایمز می‌نویسد «همه‌ی این قصه‌ها در جهان برادران کونن اتفاق می‌افتند که جهانی موازی است، بسیار شبیه به جهان خود ما، منتها عجیب‌تر، خنده‌دارتر و خوش تدوین‌تر.»
سفارش:0
باقی مانده:3

از قیطریه تا اورنج‌کانتی

380,000 تومان

معرفی کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی

«همه‌چیز از سرفه‌های حین خواب شروع شد.» حمیدرضا صدر در کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی از بیماری مهلک، روند درمان و روزهای پایانی عمرش با ما سخن می‌گوید و ما را همراه خود از قیطریه‌ی تهران تا اورنج کانتی آمریکا می‌برد. کتاب حاضر که زندگی‌نامه‌ای خودنوشت است پس از مرگ صدر منتشر شده.

درباره‌ی کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی:

حمیدرضا صدر چهره‌ای شناخته‌شده در عالم فوتبال و سینما و کتاب است. اگر طرفدار فوتبال بوده باشید، حتماً او را در مقام کارشناس در تلویزیون دیده‌اید. اگر از دنبال‌کنندگان سینما بوده‌اید، تحلیل‌های او را در نشریه‌ی هفت خوانده‌اید. اگر فردی کتاب‌خوان بوده‌اید، حتماً کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» یا «نیمکت داغ» را خوانده‌اید یا حداقل نامشان را شنیده‌اید. حالا، در کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، با حمیدرضا صدری روبه‌رو می‌شویم که هم همان چهره‌ی آشنای همیشگی است و هم نیست. در تاریخ 6 شهریور 1397، دکتر تصاویر ریه‌ی حمیدرضا صدر را نگاه می‌کند و کلمه‌ای را به زبان می‌آورد که معنای خطرناکی دارد: مشکوک. و این کلمه برای صدر آغاز یک پایان است، آغاز بیماری مهلک سرطان که سرانجامش مرگ این چهره‌ی محبوب است، و آغاز روندی که منجر به نوشتن کتابی درباره‌ی بیماری و مواجهه با مرگ می‌شود. در کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، با حمیدرضا صدر در طول این سفر دردناک و همین‌طور معنابخش همراه می‌شویم و از قیطریه‌ی تهران تا اورنج کانتی آمریکا می‌رویم. با صدر در بیمارستان می‌نشینیم، به آزمایشگاه می‌رویم، در تصمیم‌گیری‌های دشوار او برای پذیرش معالجه مشارکت می‌کنیم، و با او برای آخرین بار فیلم‌های محبوبش را تماشا می‌کنیم و فوتبال می‌بینیم. کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی روایتی از روزهای پایانی عمر کسی است که همیشه او را با لبخند و هیجانش به یاد می‌آوریم. «مقدمه»، «در تهران» و «در آمریکا» بخش‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند که صدر آن‌ها را با بیانی شیوا و صادقانه به رشته‌ی تحریر درآورده است. بخش مؤخره‌ی این کتاب را غزاله صدر، دختر حمیدرضا صدر، نوشته که روایتی از سال پایانی عمر پدرش است. حمیدرضا صدر در تاریخ 25 تیر 1400 از دنیا رفت. کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، بنا به درخواست صدر، پس از مرگش منتشر شده و در مدت کوتاه، مورد استقبال طرفداران این شخصیت دوست‌داشتنی قرار گرفته است.

ماه در حلقه انگشتر

2,800 تومان
قسمت هایی از کتاب ماه در حلقه ی انگشتر (لذت متن)
 چرا نمی آیم؟نمی دانم.شاید زیر آوار کلمه هایم زنده به گور شده ام و نیرویی نمانده است که بر خیزم و خود را تکان دهم همچون معمار مقرنس کار که در زیر تاق مقرنس مدفون شده باشد.
و این ها را برای تو نمی توانم بگویم سارا که با چشم های بر آمده از کدام دور دست تاریخ نگاهم می کنی و آزارم می دهی و چه شیرین! آزارم می دهی سارا و شیرینی آزار تو همچون تلخی شرابی کهنه سرخوشم می دارد.

پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

قیمت اصلی: 45,000 تومان بود.قیمت فعلی: 22,000 تومان.

معرفی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

جوردی سییرا‌ ای فابرا در کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم داستان پسر نوجوانی به نام فلیپه را به تصویر می‌کشد که مامان و بابای او دست به اعتصاب زده‌اند. به این معنا که دیگر هیچ‌کدام از وظایف پدری و مادری‌شان را انجام نمی‌دهند. متعجب شده‌اید، مگر نه؟! با فلیپه همراه شوید و ببینید چرا و چگونه چنین چیزی رخ داده است...

درباره‌ی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

کتابی که پیش روی شماست، به نام پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (Querido Hijo: Estamos En Huelga) نوشته‌ی جوردی سییرا‌ ای فابرا (Jordi Sierra I Fabra) رمانی برای نوجوانان است. این اثر ذیل مجموعه‌ای به نام پسر عزیزم منتشر شده که در آن، داستان پسری نوجوان به نام فلیپه و چالش‌های او با خانواده، دوستان و مدرسه‌اش روایت می‌شود. پیش از آن که به شما بگوییم ماجرای کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم چیست، اجازه دهید ابتدا شما را با فلیپه آشنا کنیم. فلیپه پسر نوجوانی است که پدر و مادرش از دست کارهای او ذلّه شده‌اند! راستش را بخواهید، فلیپه نه در کارهای خانه کمک می‌کند، نه حتی به امور شخصی خودش رسیدگی می‌کند. هر سال در درس‌هایش تجدید می‌آورد و با همه‌ی این‌ها سربه‌هوا و بی‌مسئولیت هم هست! داستان کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (We Are on Strike) از آن جا آغاز می‌شود که پدر و مادر فلیپه تصمیم می‌گیرند اعتصاب کنند و کاری به کار پسرشان نداشته باشند. با توجه به این اعتصاب، فلیپه و پدر و مادرش دیگر حقی نسبت به یکدیگر نداشتند؛ فلیپه فقط حق غذا، تخت‌خواب و گاهی یک بوس داشت (چون به هر حال پسرشان بود!)، اما نه هیچ چیز بیشتر... راستش را بخواهید، داستان از چند روز قبل شروع شده بود. درست از همان روزی که پدر و مادر فلیپه با او چنان دعوایی کردند که بیا و ببین. ماجرا همان باید و نبایدهای همیشگی بود. این‌که چرا فلیپه از فرصت‌هایش استفاده نمی‌کند، چرا نمی‌فهمد که اگر همین‌طوری پیش برود، به هیچ جا نخواهد رسید، چرا با بال زدن یک مگس هم حواسش پرت می‌شود. که باید درس بخواند، که فرصت‌ها را از دست ندهد، که همه‌ی کارها را نگذارد برای لحظه‌ی آخر، که تابستان در یک چشم به‌ هم زدن تمام می‌شود و از این‌جور حرف‌ها. حرف‌هایی که هر سال می‌زدند، اما امسال به خاطر دو‌تا تجدید شدَّتَش بیش‌تر بود. اما همان‌طور که احتمالاً خودتان حدس می‌زنید، گوش فلیپه به این حرف‌ها بدهکار نبود که نبود. سه ماه تا امتحانات سپتامبر مانده بود. نمی‌خواست از همین الآن بنشیند سرِ درس و مشق، آخر تازه مدرسه‌اش تمام شده بود. به استراحت نیاز داشت!!... به‌ هر ‌روی، مامان و بابای فلیپه که متوجه شدند او قرار نیست از کارهای بدش دست بردارد، تصمیم گرفتند اعتصاب کنند. می‌پرسید اعتصاب پدر و مادرها دیگر به چه شکل است؟ خب، ما به شما می‌گوییم. اعتصاب یعنی این ‌که دیگر مامان رأس ساعت نُه صبح، فیلیپه را با این بهانه که «اگر زیاد بخوابی، همه‌ی ساعت‌های روزت را از دست می‌دهی» از خواب بیدار نکرد. بعد هم که فلیپه تصمیم گرفت برود فوتبال بازی کند، هیچ مخالفتی با او نداشت. وقتی هم که دید تیشرت فلیپه کثیف، چروک و پُر از لکه است و بوی وحشتناکی هم می‌دهد، خم به ابرو نیاورد. در واقع، قرار بود که مامان تیشرت ورزشی فلیپه را بشوید، اما از آن جا که در اعتصاب به سر می‌برد، این کار را انجام نداده بود و به نظر نمی‌رسید اهمیتی به این موضوع بدهد. البته باید به شما بگوییم که فلیپه هنوز نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده. گمان می‌کرد مادرش دچار زوال عقل شده که این چنین نسبت به کارهای فلیپه بی‌تفاوت رفتار می‌کند! فلیپه آنجایی متوجه شد اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است که موقع بیرون آمدن از خانه، مادرش هیچ صحبتی با او انجام نداد. در حالت عادی باید با مادرش بحث می‌کرد، تعهد می‌داد که سر‌وقت برمی‌گردد، قسم می‌خورد که خوب رفتار می‌کند، که خودش را توی دردسر نمی‌اندازد، که اگر چراغ راهنمایی برای عابران سبز بود، از خیابان رد می‌شود و یک عالم چیز دیگر. اما این بار زمانی که فلیپه جلوی در و خطاب به مادرش گفت «من رفتم!» مادرش با یک «بسیار خُبِ» ساده و مختصر جوابش را داد. نه هیچ ممانعتی، نه هیچ درس اخلاقی، هیچیِ هیچی. خلاصه این که پدر و مادر فلیپه داشتند در حد المپیک به او بی‌محلی می‌کردند. فلیپه که در ابتدا از شرایط تازه راضی بود، ‌کم‌کم متوجه شد که قضیه‌ی پیش‌آمده چندان هم مطلوب نیست. همین شد که سعی کرد راهی برای شکستن اعتصاب پدر و مادرش بیابد. دوست فلیپه، آنجل، به او گفته بود آن‌هایی که اعتصاب می‌کنند، اول تحت فشار قرار می‌دهند تا بتوانند حقوق‌شان را مطالبه کنند، ولی در نهایت مذاکره می‌کنند،‌ اما به نظر نمی‌رسید که پدر و مادر فلیپه قصد مذاکره داشته باشند... پس آن روز کی می‌رسید؟ طاقت فلیپه طاق شده بود... بد نیست اشاره کنیم که زیمنا مایر تصویرگری کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را بر عهده داشته است. مجموعه‌ی پسر عزیزم به چندین زبان ترجمه شده؛ این کتاب را در ایران، زهرا سادات جد‌غریب به فارسی برگردانده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را ذیل مجموعه‌ی داستان‌های ونوشه به انتشار رسانده است. گفتنی‌ست چاپ نخست این کتاب در زمستان 1398 صورت گرفته است.