مردي به نام اوه

320,000 تومان

قسمتی از متن کتاب مردی به نام اوه

اوه چند ساعت همان ‌جا نشست و دست زنش را توی دستش نگه داشت تا اینکه کارمند بیمارستان آمد و با لحنی آرام و حرکاتی محتاط بهش فهماند که باید جسد سونیا را ببرند اُوه بلند شد، با سر حرف پرستار را تأیید کرد و به دفتر خاک‌سپاری رفت تا کارهای مربوطه را انجام دهد. مراسم خاک‌سپاری روز یکشنبه بود. اوه روز دوشنبه سرکار رفت؛ ولی اگر کسی ازش می‌پرسید زندگی اش چگونه است، پاسخ می ‌داد تا قبل از اینکه زنش پا به زندگی اش بگذارد، اصلاً زندگی نمی ‌کرده و از وقتی تنهایش گذاشت هم دیگر زندگی نمی‌کند. اوه تمام چیزهایی را درک می‌‌کرد که بتواند ببیند و توی دست بگیرد. چیزهایی مانند بتون و سیمان، شیشه و استیل، ابزار کار، چیزهایی که آدم می‌تواند با آن حساب و کتاب کند، زاویه نود درجه و دستورالعمل‌های واضح را می‌‌فهمید، نقشه و طرح خانه را، چیزهایی را که آدم بتواند روی کاغذ پیاده کند. او یک مرد سیاه و سفید بود و همه چیز را از نزدیک باید لمس می‌کرد. درست بعد از پایان مراسم خاکسپاری پدر اوه کشیش می ‌خواست درباره‌ی کمک‌های یتیم خانه با اوه صحبت کند، ولی اوه جوری رفتار کرد که کشیش بلافاصله فهمید آن پسر صدقه قبول نمی‌کند. همان موقع، اوه به کشیش گفت دیگر از این به بعد برایش جای خالی در کلیسا نگه ندارد. به کشیش توضیح داد درست است که به خدا اعتقاد دارد ولی به این نتیجه رسیده که خدا به او نظر لطفی ندارد!
سفارش:3
باقی مانده:4

مرده خوار

95,000 تومان

معرفی کتاب مرده خوار اثر سحر رفیع

سحر رفیع نویسنده‌ی جوانی‌ است که در چند سال گذشته داستان‌های کوتاهش جوایز معتبری از آن خود کرده است. مرده‌خوار اولین مجموعه داستان اوست که دوازده داستان کوتاه دارد و با وسواس از میان آثارش انتخاب شده. داستان‌های سحر رفیع پی‌رنگ‌های کلاسیکی دارند اما ماجراهایشان بدیع و نو هستند، اکثر داستان‌ها با حادثه یا اشاره‌ای کوچک، مانند یک خاطره یا بازدید از خانه‌ای برای اجاره کردن شروع می‌شوند و ناگهان راوی در هجوم رخدادهایی قرار می‌گیرد که نشانی از شر دارند. استفاده‌ی توام از فضاهای ذهنی و رئالیستی و تلفیق‌شان با هم و تبدیل کردن داستان به فضایی برای «دیگران»، «دیگرانی» که گاه پنهان‌اند به داستان‌ها ابعاد خاص بخشیده. در عین‌حال داستان‌های کتاب از نظری استراتژی روایی و فکری به هم متصل می‌شوند و جهانی برای مخاطب می‌سازند. هراس از مرگ، روابط خانوادگی عجیب و البته کشف اضطراب‌های عمیق، بن‌مایه‌ی داستان‌ها را تشکیل می‌دهند. مرده‌خوار خبر از تولد داستان‌نویسی می‌دهد که قواعد داستان کوتاه را بلد است و می‌خواهد چشم‌اندازی برای مخاطب بسازد که در آن زیبایی در حال انحطاط است.
سفارش:0
باقی مانده:1

مردن به زبان مادري

2,600 تومان
در بخشی از کتاب مردن به زبان مادری می‌خوانیم: اتاق را تاریک کن چشمانت را ببند و صدایم را از پشت دری بشنو که به دریا گشوده می‌شود من اشک را در چشمان کوچه دیدم وقتی که خطر نزدیک بود و ما باید آرامش خود را حفظ می‌کردیم میان این همه زشتی زیبایی جهان در نام توست تمام درها به چهار سو باز می‌شوند سویی به باد سویی به خاک سویی به آتش و سویی به آب درست آمده‌ای! سرپوش بگذار!

مردم در سیاست ایران: پنج پژوهش موردی

105,000 تومان

معرفی کتاب مردم در سیاست ایران اثر یرواند آبراهامیان

به طور کلی این کتاب به تاریخ معاصر ایران می پردازد و یک نمای کلی از این دوران برای خواننده ترسیم می کند و به طور خاص به مسأله ی مردم، نقش اعتراضات مردمی و مفهوم جمعیت و ملت پرداخته است .
این کتاب شمال پنج مقاله از آقای ابراهامیان است که طی زمان های مختلفی نوشته شده اند و توسط اقای بهرنگ رجبی به فارسی برگردان شده اند.
پنج مقاله ی آن شامل: «نقش جمعیت های مردمی در انقلاب مشروطه ی ایران»، «نقش جمعیت های مردمی در سیاست ایران؛ ۱۳۳۲ـ ۱۲۸۵»، «نقش جمعیت های مردمی در انقلاب ایران»، «کمونیسم و مسئله ی اشتراک در ایران: حزب توده و فرقه ی دموکرات» و «شکل گیری پرولتاریا در ایران مدرن، ۱۳۳۲ـ۱۳۲۰» است. این پژوهش ها از قدرتی می گویند که بی قدرتان جامعه دارند و از نقشی عمده که در شماری از بزنگاه های تاریخ ایران داشته اند.
این مقاله ها بررسی قوت ها و ضعف های چند نمونه از جنبش های مردمی در فراز های تاریخی مهم این سر زمین اند، چند و چونی در این پرسش که آدم های کوچه و خیابان چه طور کوشیده اند فردای شان را بهتر کنند، و اینکه کجا با موقیت همراه بوده است و کجا به شکست انجامیده است
سفارش:0
باقی مانده:2

مردگان جزيره موريس

12,000 تومان
در بخشی از کتاب مردگان جزیره‌ی موریس می‌خوانید: رضا پشت به مرد چماق‌ به‌ دست می‌رفت و هراسان به درها و نیم‌دری‌های بسته و دیوارهای گلی نگاه می‌کرد و منتظر بود تا مرگ از درها و نیم‌دری‌ها بیرون بزند و راه بر او ببندد. بوی مردار نفسش را بند می‌آورد. در بوی مردار، میان کوچه‌ی دایی ابوالقاسم بیگ ایستاد. نگاه دختر و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی مختار آمد جلو چشمانش. نگاه دختر انگار شماتتش می‌کرد که هنوز زنده است و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی مختار می‌گفت: «می‌ترسم.» از تنهایی‌اش میان کوچه هراسی به دلش افتاد. دوروبرش را نگاه کرد و تند‌تر قدم برداشت و گفت: «اگر دایی‌ ابوالقاسم بیگ زنده نباشد؟» تصور مرگ دایی ابوالقاسم بیگ، نگاه عجیب دختر، جسد احمدخان، یاور اصغربیگ، ارابه‌ی مردگان و چهره‌ی هراسان مختار را جلو چشمانش آورد. بغض گلویش را گرفت. گفت: «دایی!» پشت در چوبی ترک‌ خورده‌ی خانه‌ی دایی‌ ابوالقاسم‌بیگ ایستاد. کوبه‌ی زنگ‌ زده‌ی در را میان پنجه‌ها گرفت و چند‌ بار به در کوبید. چند لحظه‌ی بعد صدای دایی‌ ابوالقاسم بیگ را شنید: «آمدم!» با ‌خوشحالی گفت: «دایی!» در باز شد و ابوالقاسم بیگ رضا را در آغوش گرفت. رضا گفت: «دایی‌... همه جا مرده و بوی مردار است.» ابوالقاسم بیگ در را بست و گفت: «الحمدالله که سالمی. نگران بودم مبادا مریض باشی... خواهرم تو را سپرده به من... من فقط همین یک خواهر را دارم. لباس بپوشم، برویم پیش میرپنج کاظم خان.»

مرد سوم

135,000 تومان

معرفی کتاب مرد سوم اثر گراهام گرین

هالی مارتینز، نویسنده آمریکایی داستان های وسترن، به وین پس از جنگ جهانی دوم می رسد و به دنبال دوست دوران کودکی خود، هری لایم است که به او پیشنهاد کار داده است. به مارتینز گفته می‌شود که لیم هنگام عبور از خیابان توسط یک ماشین کشته شده است.
در مراسم خاکسپاری لایم، مارتینز با دو پلیس نظامی سلطنتی بریتانیا آشنا می‌شود: گروهبان پین، یکی از طرفداران کتاب‌های مارتینز، و سرگرد کالووی. پس از آن، آقای کرابین از مارتینز درخواست می کند تا چند روز بعد در یک باشگاه کتاب سخنرانی کند.
او سپس با یکی از دوستان لایم، "بارون" کورتز ملاقات می کند، که به مارتینز می گوید که او و یکی دیگر از دوستان رومانیایی به نام پوپسکو، لیم را پس از تصادف به کنار خیابان برده اند. قبل از مرگ، لایم از آنها خواست که از مارتینز و همچنین دوست دختر لایم، بازیگر آنا اشمیت مراقبت کنند. همانطور که مارتینز و آنا در مورد مرگ لایم جویا می شوند، متوجه می شوند که روایت ها در مورد اینکه دو یا سه مرد جسد را برده اند متفاوت است. باربر در آپارتمان لیم به آنها می گوید که مرد سومی را دید که کمک می کرد جسد را بردارد. بعدا، باربر پیشنهاد می کند که اطلاعات بیشتری به مارتینز بدهد، اما قبل از اینکه مارتینز بتواند با او صحبت کند، او به قتل می رسد. مارتینز با سرگرد کالووی روبرو می شود و تقاضا می کند که مرگ لایم بررسی شود. کالووی فاش می‌کند که لیم پنی‌سیلین را از بیمارستان‌های نظامی می‌دزدد... مارتینز در آن شب به دیدار آنا می رود. پس از خروج، او در خیابان ها راه می رود، تا اینکه متوجه گربه هری می شود و متوجه می شود که شخصی از دری تاریک در حال تماشای آن است. هری است. مارتینز فریاد می زند اما لایم می گریزد و ناپدید می شود. مارتینز کالووی را احضار می کند که متوجه می شود لیم از طریق فاضلاب های گسترده شهر فرار کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

مرد زير زميني

80,000 تومان

در بخشی از کتاب مرد زیرزمینی می‌خوانیم

وقتی امروز صبح آقای بِرد وارد اتاق ناهارخوری شد، یک دسته کاغذ لوله‌شده زیر‌بغلش زده بود. فروتنی و افتادگیِ همیشگی‌ را داشت، اما صورتش برافروخته بود. متوجه شدم کمی عصبی است و چشمانش اطراف اتاق می‌چرخد. همین کافی بود تا گیجم کند. من و آقای برد بعد از گذشت سال‌ها همدیگر را خوب شناخته‌ایم و کاملاً از علاقه‌ی من به نقشه‌ها و نمودارها آگاه است، اما وقتی آخرین دسته‌ی نقشه‌هایش را روی میز باز کرد، نمی‌توانم بگویم کدام‌مان مشکل بیش‌تری برای آرام ایستادن داشتیم. از یک ظرف خردل، یک فنجان و یک ظرف سس برای نگه ‌داشتنِ گوشه‌های لول‌شده‌ی نقشه استفاده کردیم. بعد آقای برد و من یکی دو قدم عقب رفتیم تا تصویر را کامل ببینیم. درست در مرکز نقشه خانه‌ای مینیاتوری قرار گرفته بود. باید بگویم طراحی خوبی با خودکار و جوهر ایجاد شده بود. تمام اصطبل‌ها و حیاط‌ها هر کدام به‌وضوح با حروف کج مشخص شده بودند. تمام املاک اطراف خانه به همراه جنگل و جاده‌ها به‌دقت با مدادِ طراحی مشخص شده بود. همان‌طور که هر دو ایستاده بودیم و احمقانه به نقشه نگاه می‌کردیم، آقای برد محتاطانه ته‌مداد کوچکی از جیبِ روی سینه‌اش بیرون آورد. آن‌ را به طرف دهانش برد و با آب‌دهان خیسش کرد. مشتاقانه نگاه می‌کردم. با دقتی که هر جراحی به آن مفتخر است، ‌ تونل اول را علامت زد. مداد چاق کوچک از خانه به سمت شرق سفر کرد. آرام برکه را شکافت و به بالای تپه‌ی پودینگ هیل خزید و در اطراف شهر ورکسوپ آرام گرفت.

مخلوقات غريب

18,000 تومان

معرفی کتاب مخلوقات غریب اثر حسین سناپور

می چرخی به طرفش، و او حالا نگاه ازت برمی دارد و راه می افتد. چمدان را اما جا می گذارد. هرچه او دورتر می شود در کوچه، تو جلوتر می روی و درست وقتی می پیچد در پیچ کوچه، تو به چمدان می رسی.
شبیه چمدان قدیمی قهوه ای خودت است. حالا یک مرتبه رفت و آمد آدم ها شروع می شود و هی از کنارت می گذرند و نگاهت می کنند.
آن ها را نگاه می کنی و چمدان را نگاه می کنی. دوباره نگاه می کنی و دوباره. بالاخره بازش می کنی. خالی است. خالی خالی.
سرت را که بالا می کنی می بینی همه ی محله، از زن و مرد و بچه و پیر، دورت حلقه زده اند و هر کدام هم چیزی تیز در دست دارند، از چاقو و ساطور و میخ و قندشکن و قمه. هنوز زود است، اما در آخر می فهمی که این تنها نشانه ی درستی بود که در خوابت دیده بودی.
سفارش:0
باقی مانده:1