باقیماندۀ تقسیم ناپذیر
باقیماندۀ تقسیمناپذیر یکی از آثار کلاسیک اسلاوی ژیژک است. ژیژک در این کتاب خوانشی درخشان از منظومۀ فکری شلینگ به دست میدهد. شلینگ مدتهاست در سایۀ فیلسوفان بزرگی نظیر کانت و هگل قرار گرفته است. ژیژک در این کتاب نشان میدهد که شلینگ پیشاهنگ ماتریالیسم دیالکتیکی مارکس و مفهوم رانه و ناخودآگاه فروید است و وجوه مشترک تعیینکنندهای با هگل دارد. در فصل یکم، اندیشۀ شلینگ بررسی میشود. در فصل دوم، مواجهۀ شلینگ و هگل به روی صحنه میرود و در فصل سوم، به یاری مفاهیم شلینگ و هگل، در باب مسائل امروزین تکنولوژی و فیزیک مدرن بحث میشود.
از دید ژیژک تنها به واسطۀ مفاهیم ژاک لاکان میتوان درک درستی از ایدئالیسمِ آلمانی یافت، هرچند خودِ لاکان گاهی در تفسیر اندیشههای کانت و هگل به خطا رفته باشد. از همین رو، در سرتاسر متن ارجاعات بیشماری به لاکان و مفاهیم لاکانی مییابیم. ژیژک میکوشد به یاری شلینگ، هگل و لاکان متافیزیکی مبتنی بر «ناتمامیت» بپروراند.
مدرنیته مشروع است
کتاب مدرنیته مشروع است جُستاری است که مسعود آذرفام آن را براساس رسالۀ دکترایش در دانشگاه تهران نوشته است. او در این رساله به یکی از بنیادیترین منازعات فکری غرب مدرن در باب ماهیت سنت و مدرنیته پرداخته که عموماً از آن با عنوان منازعۀ «مشروعیت عصر جدید» یاد میشود.
در قرن بیستم منازعهای میان سه تن از مهمترین اندیشمندان این قرن، کارل اشمیت، کارل لوویت و هانس بلومنبرگ در گرفت. رسالت کل این جُستار در حقیقت به شرح و بررسی این منازعه اختصاص دارد. این منازعه اگرچه بلافاصله به محل تامل و پژوهشهای فلسفی اصیلی در آلمان و با تأخیری در سایر نقاط اروپا و آمریکا بدل شد، در زبان فارسی هنوز نه تنها هیچ پژوهش منسجم و جامعی از این منازعه و تجزیه و تحلیلی از آن در دست نیست، بلکه آثار پژوهشی ما از فقدان شرح جامعی از آن رنج میبرد.
فلسفۀ لایب نیتس
این کتاب جایگاه لایب نیتس درفلسفه غرب وسهم این متفکر درشکل دهی شالودهای نظری تمدن جدید راباز می نماید وتصویر جامعی ازنظام فلسفی اوبه دست می دهد. ((فلسفه لایب نیتس)) که شرح زندگی ونظرات این فیلسوف واندیشمند آلمانی است براین نظر پای می فشرد که تمدن جدید برسه پایه ایستاده است: فیزیک جدید، ریاضیات جدید ومنطق جدید فیزیک جدید فیزیک لایب نیتس است،زیراآخرین کلام آن بدین مضمون که ذات ماده انرژی است اولین سخن لایب نیتس درفیزیک است . لای ب نیتس اولین کسی بود که گفت ذات ماده نیرو است. گتفرید ویلهلم لایب نیتس درسال١٦٤٦ میلادی درشهر لایپیزیک آلمان دید ه به جهان گشود ودرسال ١٧١٦ درشهرها هانوفر چشم ازجهان فرو بست.
شوپنهاور
آرتور شوپنهاور متفکری منزوی است. فلسفه او نوعی فلسفه انزواست که حاصل تماس شخصی و نزدیک با آثار گذشته است . او آثار فیلسوفان را به زبان خودشان بیواسطه مترجم، شارح و مفسر میخواند . شوپنهاور خود را در بند آنچه هر یک از آنها میگویند ، روایت میکنند یا میاندیشند نگه نمیدارد. او که ادبیات و فلسفه را کاملاً میشناسد، میخواهد تفاسیر دانشگاهی را به کلی نادیده بگیرد. شوپنهاور که شخصی بدگمان است ، تنها نگاه خاص خود و داوری خویش را قبول دارد. او در بسط و پروراندن فلسفهاش بر این باور نبود که پاسخ دادن به انتظارات، پرسشها و هیجاناتی که به شکل لحظهای سایهگستر میشوند کاری ثمربخش باشد. او از همان ایام جوانی بیدرنگ نسبت به خوشبینی به میراث رسیده از روحیه عصر روشنگری ابراز انزجار میکند. به نظر شوپنهاور ، شدن تاریخی، خود چیزی نیست جز بازنمودی همواره یکسان و غمانگیز از اراده زیستن ، ارادهای که خود، بیگانه با هرگونه آیندگی ، ناتوان از شدن است .
ویتگنشتاین در تبعید
نویسنده کتاب حاضر میگوید: «این کتاب تلاش من برای نگریستن به ابعاد مهمی از کار لودویگ ویتگنشتاین(١٨٨٩-١٩٥١) در نسبت با زندگی او و طرز تلقیاش از خویش است، تلاشی نه برای پوشش دادن جملگی ابعاد زندگی یا کار او، بلکه برای دیدن راههایی که این دو با هم میخوانند.»
روز یکشنبه ششم اکتبر ١٩٢٩، لودویگ ویتگنشتاین در یکی از اتاق هایش در کیمبریج، از خواب آشفتهای پرید. با رمز ساده الفبای معکوسش نوشت: ناتوان از فکر، افکار کابوس وار و تکراری. سپس با الفبای روشن خوابش را ثبت کرد، خوابی راجع به استیصال از مشاجره بر سر تلاش نومیدانه برای تعمیر دستگاهی که یک بار تنظیمش کرده بود. او شرح خواب را چنین پایان برد: فکر کردم مجبورم با کسانی زندگی کنم که نمیتوانم خودم را حالیشان کنم. این فکری است که در واقع اغلب اوقات دارم. در عین حال احساس میکنم عیب از خودم است.
ویتگنشتاین بعد از تلاشی مختصر و تاحدی سرسری برای تعبیر این خواب، رمزنویسی خود را دوباره از سر گرفت و نوشت: حال در اینجا، خودم را خیلی بیگانه احساس میکنم. کاملاً متکی به خود.
کتاب حاضر اولین اثر مستقل جیمز کلاگ، ویتگنشتاینپژوه و استاد فلسفه در دانشگاه ویرجینیا است.
معماری زبان و ذهن در فلسفه ویتگنشتاین
در ایران ویتگنشتاین شناختهشدهترین چهره از بزرگان فلسفه تحلیلی است که به خاطر کتابهایی که از او یا درباره او منتشر شده ، تصویر بسامانتری از فلسفهاش در ذهن خواننده فارسی زبان نقش بسته است . او یکی از بزرگترین فلاسفه قرن بیستم است و بصیرتهای فلسفیاش در بسیاری از حوزههای مختلف حائز اهمیت است . چرا بسامانتر ؟ به خاطر اینکه در قیاس با تصویری که از استاد او برتراند راسل عرضه شده ، راسلی که نه از منطق و مبانی ریاضیات و نه از فلسفه زبان و معرفتشناسیاش به جِد خبری هست و با ولتری مقایسه میشود که دویست سال دیر به دنیا آمده است . از زندگی و شخصیت و سلوک فردی چشمنواز و پر دستانداز ویتگنشتاین در پی این گفته معروف هایدگر « ارسطو زاده شد ، کار کرد و مُرد » که بگذریم و به متن فلسفه وی روی آوریم و از ارتفاعی مناسب به تأثیرات فلسفه وی بنگریم ، بی تعلل میتوانیم در صرفِ چارچوبه سنت فلسفه تحلیلی او را از پرفروغترین و نافذترین چهرهها برشماریم.
لویناس مکتب فرانکفورت و روانکاوی
سی. فرد آلفُرد در کتاب لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی شخصیتها و مکاتب متعددی را به صحنه میآورد. در این کتاب با آرای لویناس دربارۀ دیگری و چهرۀ او آشنا میشویم. از میان اعضای مکتب فرانکفورت آرای تئودور آدورنو مطرح میشود و آلفُرد در فصل سوم کتاب لویناس و آدورنو را رویاروی هم قرار میدهد. اما روانکاوان نیز به این بزم متفکران دعوت شدهاند و آلفُرد میکوشد فروید و دانلود وینیکات را به گفتگو با لویناس بکشاند. اما این پایان ماجرا نیست. آلفُرد اشخاص دیگری را نیز به میان صفحات کتاب پرتاب میکند. آیریس مرداک و آرنت نیز وارد گفتگو با لویناس میشوند و فصل چهارم کتاب حتی پای آیزایا برلین و مفاهیم معروف او را هم به میان میکشد. آلفُرد در این کتاب با مفاهیم مهم لویناسی همچون دیگری، چهره و نامتناهی کلنجار میرود و با سیر در قلمروهای دیگری همچون روانکاوی و فلسفۀ سیاسی و اجتماعی غنای بیشتری به مباحث فلسفی و دینی لویناس میدهد.