راز و رمز مذاکره
صحبت کردن از نیازها و خواستهها، با همسر، رئیس یا فرزندان، بسیاری اوقات ساده نیست. اغلب ما سخت میتوانیم در مورد تقاضایی مثل افزایش حقوق یا مرتب کردن اتاق یا برنامهریزی در مورد سفری خانوادگی به توافق مناسبی برسیم یا شخص را قانع کنیم.
اگر هم در نهایت خواستۀ خود را طرح کردیم و با مخالفت رو به رو شدیم به دو صورت واکنش نشان میدهیم: به حالتی تهاجمی میکوشیم فرد را قانع کنیم، یا با فریب دادن، او را در مسیر خواست خود میکشانیم.
برای دوری از این واکنشهای نامناسب باید بکوشیم راه سومی ایجاد کنیم، راهی که نخستین گام آن تغییر ذهنیت خودمان و دیگری است.
کتاب راز و رمز مذاکره با ارائۀ نمونهها و تمرینات مختلف راهکاری واقعی پیش پا مینهد و یاریمان میکند تا بتوانیم به شیوهای درست خواستههای خود را مطرح کنیم و در راه دستیابی به آن به شکلی آگاهانه با موفقیت پیش رویم.
فلسفۀ هنر رایانهای
فلسفۀ هنر رایانهای،کتابی کوچک با ایدهای بزرگ است: اعلام موجودیت و تبیین گونۀ هنری جدیدی با عنوان «هنر رایانهای».
این گونۀ هنری چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ آیا ارزشمند است؟ تفاوت آن با هنر دیجیتال چیست و چگونه از امکانات رایانه در آفرینش آثار هنری بهره میگیرد؟ اینها اصلیترین پرسشهایی هستند که کتاب میکوشد، با ارائۀ نمونههای فراوان، پاسخی درخور برای آنها عرضه کند. نویسندۀ کتاب، با اتخاذ روشی تحلیلی، پس از توضیح مفاهیم بنیادین «هنر رایانهای» به تعریفی جامع از آن میرسد و تلاش میکند آن را در قالب نظریهای منسجم سامان دهد.
دومینیک مکآیور لوپس، معاون دانشکده ادبیات و علوم انسانی؛ دانشپژوه ممتاز دانشگاهی و استاد صاحب کرسی در گروه فلسفۀ دانشگاه بریتیش کلمبیا است که تاکنون کتابها و مقالات فراوانی را در زمینه زیباییشناسی و فلسفۀ هنر تألیف کرده است. مکآیور لوپس در این کتاب نشان میدهد که هنر رایانهای برخی اصول بنیادین شیوههای سنتیِ تفکر درباره هنر و آفرینش را به چالش میکشد و میگوید برای فهم این گونه هنری باید ایدههایی چون «تعاملگری» و «کاربر» را در مرکز توجه قرار دهیم.
پانوراما ۴… مسافرخانه سرخ
بهرغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغتهای کوتاه و فرصتهای طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف و بانک و وقتهایی که توی تاکسی و مترو میگذرانیم، میتواند وقف سرک کشیدن از پنجرهای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود.
نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کردهایم مطالعهی یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل هیبت اثر، نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازماندهایم. در این مواقع دسترسی به گزیدهای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده میتواند جرئت و شوق مطالعهی نوشتهای را که خواندنش کاری شاق به نظر میرسید در ما برانگیزد. پانوراما همین هدف را دنبال میکند: جهاننمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار میگیرد.
شوپنهاور
آرتور شوپنهاور متفکری منزوی است. فلسفه او نوعی فلسفه انزواست که حاصل تماس شخصی و نزدیک با آثار گذشته است . او آثار فیلسوفان را به زبان خودشان بیواسطه مترجم، شارح و مفسر میخواند . شوپنهاور خود را در بند آنچه هر یک از آنها میگویند ، روایت میکنند یا میاندیشند نگه نمیدارد. او که ادبیات و فلسفه را کاملاً میشناسد، میخواهد تفاسیر دانشگاهی را به کلی نادیده بگیرد. شوپنهاور که شخصی بدگمان است ، تنها نگاه خاص خود و داوری خویش را قبول دارد. او در بسط و پروراندن فلسفهاش بر این باور نبود که پاسخ دادن به انتظارات، پرسشها و هیجاناتی که به شکل لحظهای سایهگستر میشوند کاری ثمربخش باشد. او از همان ایام جوانی بیدرنگ نسبت به خوشبینی به میراث رسیده از روحیه عصر روشنگری ابراز انزجار میکند. به نظر شوپنهاور ، شدن تاریخی، خود چیزی نیست جز بازنمودی همواره یکسان و غمانگیز از اراده زیستن ، ارادهای که خود، بیگانه با هرگونه آیندگی ، ناتوان از شدن است .
بهای سنگین مادی گرایی
بیست و پنج قرن پیش، فیلسوف چینی «لائوتسه» این جملات حکیمانه را نوشت: «اگر به دنبال پول و امنیت باشی قلبت هرگز نرم نخواهد شد. نگران تأیید مردم مباش وگرنه زندانیشان خواهی شد. کار خودت را انجام بده و سپس بازگرد. این است تنها مسیر به سوی آرامش.» این گفتهها در واقع خطر ارزشهای مادی را به مردم هشدار میداد. حکیمان تقریباً از هر دین و مکتب فلسفی، به طور مشابهی تأکید کردهاند که تمرکز بر کسب داراییهای مادی و شهرت اجتماعی به کاهش اهمیت آنچه برای زندگی مهم است میانجامد. اگرچه ممکن است در تصدیق این حکمت باستانی سر تکان دهیم.
چنین نصایحی غالباً در هیاهوی پیامهای مصرفگرایی امروزی گم میشوند. پیامهایی مبنی بر اینکه پیگیریهای مادی، انباشت کالاها و ارائه تصویر «مناسب» موجب فراهم شدن ارزشی واقعی، رضایتی عمیق و زندگیای حقیقتاً پر معنا میشوند. کتاب حاضر بهای سنگینی را که بشریت در قبال تغذیه، پوشاک، سرپناه و آموزش هر فرد زنده بر روی کره زمین میپردازد و این که برای افزایش مراقبتهای بهداشتی، مبارزه با بیماریهای مهم و پاکسازی نسبتاً زیاد محیط زیست چه میزان ظرفیت داریم بررسی و ارزیابی نموده است.
نقدی بر این کتاب
مروری بر روانشناسی فرهنگی-تاریخی
شالوده روانشناسی تاریخیـفرهنگی را روانشناسی تجربی به نام لف سیمیونویچ ویگوتسکی پیریزی کرد.
با اینکه بسیاری از محققان علوم رفتاری، روانشناسی شرق را عمدتاً به دستاوردهای پاولف و نظریه یادگیری ناشی از شرطیسازی منسوب میسازند، اما در خود روسیه، ویگوتسکی است که از حیث تاریخی پدر علم روانشناسی روسیه (شوری سابق) معرفی میشود. رویکرد وی از مبحث «رفلکسها» در نوشتههای اولیهاش به رفتار اجتماعی، و سپس به سبکی تماماً فرهنگیـ تاریخی تغییر مسیر یافت.
هسته اصلی روانشناسی فرهنگیـتاریخی را میتوان حول محور اجتماع، فرهنگ و تکامل جستجو کرد، چیزی که بهویژه در مقاله ویگوتسکی در باب روانشناسی رفتار انسان بدوی (فصل دوم)، و تا حدودی در روانشناسی هنر (فصل اول) قابل مشاهده است.
رویکرد تکاملی ویگوتسکی در تحلیلهایش، بهرغم آنکه مبتنی بر نظریه داروین است، نهتنها محدود به تکامل زیستی و کارکردهای عملکردی نیست، بلکه مقوله تعامل، آموزش، یادگیری و کاربرد ابزار را فرایندی مکمل و موازی با نظریه مزبور و حتی در جاهایی مقدم بر آن میداند.
با تردید و تغییر زیبا زندگی کنید.
به راستی وقتی قرار است روزی بمیریم، چگونه میتوانیم با تمام وجود زندگی کنیم؟ اگر تشخیص بدهیم که هیچگاه نمیتوانیم به طور کامل و در نهایت همه چیز را سر و سامان دهیم چه میشود؟ آیا میشود تحمل خود را در برابر بیثباتی و تغییر، زیاد کنیم؟ چگونه میتوانیم با پیشبینی ناپذیری و تردید طرح دوستی بریزیم و آنها را به منزله ابزاری برای دگرگون ساختن زندگیمان بپذیریم؟
نگرانی یا اضطراب چیزی نیست که فقط معدودی از انسانها را متأثر کند، حالت فراگیری است که انسانها بروز میدهند. لیکن به جای ناامید شدن به واسطه ابهام و بیثباتی زندگی، چه میشد اگر آن را میپذیرفتیم و در آن میآرمیدیم؟
انسانها در دوران سختی به سر میبرند. گاهی زندگی همچون رودخانه متلاطمی به نظر میآید که احتمال دارد ما را غرق و دنیا را نابود کند. پس چرا ما نباید به ساحل مطمئن- به الگوها و عادتمان- بچسبیم؟
نویسنده این کتاب میخواهد بگوید که آن نوع چسبیدن از روی ترس به عادتها و الگوهای معمول ما را از تجربه بسیار رضایتبخشتر تمام و کمال زنده بودن باز میدارد. آموزههایی که «پِما چُدرُن» در کتابش ارائه میکند- معروف به «سه تعهد»- گنجینهای از خود در دسترس خوانندگان این کتاب قرار میدهد تا آنها بیاموزند مستقیم وارد رودخانه شوند. وقتی این کار را انجام دادند به تدریج خواهند دید که نه تنها زیستن به این سبک چقدر بهتر به نظر میرسد بلکه با توجه و حمایت به طور طبیعی و مؤثر به دیگران نزدیکتر خواهند شد.
دکارت
« رُنه دکارت » در سال ١٥٩٦ در شهر لاهه دیده به جهان گشود . او پس از تحصیل در مدرسه یسوعیان دیپلم و لیسانس خود را در رشته حقوق ( حقوق مدنی و قانون شرع ) از دانشگاه « پواتیه » دریافت میکند . دانشگاهی که به آموزش حقوقیاش معروف است . دکارت در سال ١٦١٨ تمایل زیادی دارد تا به وجود انسانی خویش بپردازد . او در این زمان تنها ٢٢ سال دارد . دکارت به هلند میرود و وارد سپاه پروتستان « موریس ناسائو » میشود. او بعدها به چیزی اشاره میکند که در آن ایام او را مجذوب حرفه نظامی کرد : « دل پرشور » . گمان نمیرود دکارت هرگز جنگیده باشد .
به نظر میآید که زندگی در پادگان از همان ابتدا او را دچار ملال و خوابزدگی میکند . دکارت با « آیزاک بکمان » دانشمندی که از او بزرگتر است ملاقات میکند ؛ ریاضیات آن دو را به یکدیگر نزدیک میکند . دوستی عمیقی بین آن دو شکل میگیرد و ذهن دکارت بیدار میشود . دکارت زندگی خویش را به گام برداشتن در راه جستجوی حقیقت که آن را « خیر اصلی زندگی » میدانست گذراند . فلسفه مضمون زندگیاش بود و به هیچ روی آن را نوعی بطالت نمیدانست ، بلکه در آن نوعی شور و حرارت مییافت . او در نامهای نوشت : « لطفاً همیشه باور داشته باشید که من زندهام ، فلسفهورزی میکنم و با شور و حرارتم.