چرا ترس از مرگ و مویه بر آن
از بین همه ترسهایی که در زندگی زمینی احاطهمان کردهاند، شاید بتوان گفت شدیدترین و فلجکنندهترین، ترس از مرگ است. در اکثر موارد، فقط اندیشه مرگ کافی است تا لرزه بر انداممان بیندازد. این اندیشه، چنان بر منطق و تعقل خدشه وارد میآورد که دیگر نمیتوانیم این حقیقت را دریابیم که مرگ، نه پایان همه چیز، بلکه درِ ورودی معبدی است که به حیاتی جدید راه میبرد. این کتاب بر آن است تا یاریمان دهد ترس از مرگ را برای همیشه برانیم و آشفتگی و غمگینی همراه با اندیشه مرگ خود و عزیزانمان را وداع گوییم، چنانکه مهاتما گاندی پیشوای فقید مردم هند توصیه میکند از مرگ نگریزید بلکه با چهرهای متبسم با آن روبرو شوید.
جهان و زبان در اندیشهی ویتگنشتاین
شمار نوشتههایی که به شرح دیدگاه ویتگنشتاین در باب «زبان» پرداختهاند بسیار است، اما آنچه در این نوشتهها مغفول مانده، چراییِ پرداختن ویتگنشتاین به زبان است. طرح این پرسش مهمل به نظر میرسد زیرا نسبت تفکر ویتگنشتاین با زبان به امری بدیهی و واضح تبدیل شده است. موضوع اصلی کتاب جهان و زبان در اندیشۀ ویتگنشتاین تجربۀ بنیادینی است که ویتگنشتاین را فیلسوف و او را ملزم به پرداختن به پرسش زبان میکند. این تجربه در فصل اول با عنوان «آغاز ویتگنشتاین، یک تجربۀ بنیادین» بر اساس کتاب «تراکتاتوس» چنین صورتبندی میشود: «من و جهان و زندگی یکی هستیم. گزارهها تصویری از جهاناند و مجموع آنها زبان را تشکیل میدهد. وجود جهان رازآمیز است و امر رازآمیز را نمیتوان گفت و باید دربارۀ آن سکوت کرد، اما میتوان آن را نشان داد.» در فصل دوم برای شرح روشنتر تجربۀ مذکور به تحلیل یادداشتهای ویتگنشتاین بین سالهای ١٩١٤ تا ١٩١٧ و نحوۀ تحول پرسش او پرداخته میشود.
نزد ویتگنشتاین وجود جهان از منظر ابدیت حیرتانگیز است و این حیرت از مرزهای زبان میگذرد: «در زبان، بیان درست معجزۀ وجود جهان -هرچند این خود گزارهای در زبان نیست- وجود خودِ زبان است.» این عبارت شاید غریبترین و دشوارفهمترین عبارت در کل نوشتههای ویتگنشتاین باشد. در فصل سوم با عنوان «وجود زبان، زبان وجود» پس از شرح «خطابۀ اخلاق» ویتگنشتاین و یافتن پیوند تجربۀ حیرت با زبانمندی انسان، دیدگاههای ویتگنشتاین دربارۀ زندگی، علم، دین و اخلاق بر اساس همین تجربه بهعنوان سرچشمۀ تفکر فلسفی ویتگنشتاین توضیح داده میشود. ویتگنشتاین با حیرت به جهان مینگرد، پس او را باید با حیرت خواند.
متافیزیک قدرت
انسان امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند «دوستی» و «ارتباط» است. اسپینوزا فیلسوفی است منادی الهیات دوستی، و فلسفه سیاسیای آفریده است متلائم با عشق و ارتباط و قائم بر ارزش انسان. همچنین اسپینوزا در فلسفه سیاسی امروز چنان جایگاهی یافته است که بخشی از تحولات این فلسفه با ارجاع به او صورتبندی شده است.
پژوهش حاضر از منظر تحلیل بنیانهای متافیزیکیِ فلسفه سیاسی اسپینوزا صورت میگیرد. در اغلب تفاسیر مربوط به اسپینوزا، نظریه او در باب مقولات مابعدالطبیعه، علمالنفس، معرفتشناسی، علمشناسی و نظریه اخلاق او بررسی میشود، و به سنجش نسبت این ابعاد فکر فلسفی وی با الگوی آرمانیاش در باب امر سیاسی و قدرت سیاسی پرداخته نمیشود.
نخستین کتابها درباره اسپینوزا و فلسفه او در دوران خود او نگاشته شد. از آن زمان تاکنون اسپینوزاپژوهی با ترجمه و تفسیر آثار او در زبانهای هلندی، آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی و اسپانیایی تداوم یافته، و امروز حجم انبوهی از تفاسیر در زبانهای مختلفِ عمدتاً اروپایی در دست است که علاوه بر اینکه راهگشاهی فهم اسپینوزا هستند، از منظری حتی مانعی معرفتشناختی برای مواجهه با آثار فیلسوف هلندی عصر روشنگری رادیکال فراهم ساختهاند.
طمع
در این راه سعی شده تا با به کارگیری زبانهای مختلف (جِد و طنز)، وضعیت اسفبار، انسدادها و وضعیت متناقض حاصل از ارتکاب این گناهان در جهان امروز به تصویر کشیده شود. با توجه به اینکه برخی گناهان در برگیرنده گناهان دیگری هستند و بر اساس منابع دینی واژگان مشابهی برای ارجاع به یک مفهوم مشترک به کار برده میشود، این فهرست گناهان کبیره به ترتیبی که امروز میشناسیم رتبهبندی شدند:
تکبر، طمع، بیبندو باری، حسد، شکمبارگی، غضب و تنپروری.
جان ویلسون، ویراستار کتابها و فرهنگ در ارتباط با این کتاب میگوید:
«شکل و شمایل این کتاب گولتان نزند. این کتاب یک فنجان اسپرسوی غلیظِ غلیظ است، کتابی کوچک که شما را ضربهفنی میکند. فیلیس اِی. تیکل میگوید طمع گناهی است که بهسادگی آن را در وجود دیگران میبینیم اما بهندرت خودمان را مبتلا به آن میدانیم ــ و قدرت طمع در همین نهفته است. کتابی که هر صفحهاش اظهاراتی گیرا دارد و مؤدبانه تلنگر میزند ــ اگر دلیلی برای مخالفت پیدا نکنید، حتماً کتاب را با دقت نخواندهاید ــ و میطلبد که یکجا قورتش دهید.»
نقدی بر این کتاب
شكمبارگی
بسیار عجول، بسیار حساس، بسیار گرانقیمت، بسیار حریصانه، بسیار زیاد. اگر تمام این معیارها را به همراه شیفتگی افراطی و علاقه مفرط به منظور تشخیص گناه و گناهکار به کار ببندیم بر ما روشن میشود که گرچه از ظواهر امر پیداست که شکمبارگی کمضررترینِ گناهان است، اما احتمال میرود فراگیرترینشان باشد. دقیقاً به سبب علایق افراطیمان، شیفتگیمان به چشیدن جدیدترین غذاها در مدرنترین و گرانقیمتترین رستورانها و ترس وسواسگونه و ظاهراً متناقضمان از چاق شدن میتوان چنین نتیجه گرفت که ما به فرهنگ شکمبارگان دچار شدهایم.
اگر شکمبارگی حقیقتاً گناهی کبیره باشد، کسی بین ما هست که گناهکار نباشد؟
حسد
در این راه سعی شده تا با به کارگیری زبانهای مختلف (جِد و طنز)، وضعیت اسفبار، انسدادها و وضعیت متناقض حاصل از ارتکاب این گناهان در جهان امروز به تصویر کشیده شود. با توجه به اینکه برخی گناهان در برگیرنده گناهان دیگری هستند و بر اساس منابع دینی واژگان مشابهی برای ارجاع به یک مفهوم مشترک به کار برده میشود، این فهرست گناهان کبیره به ترتیبی که امروز میشناسیم رتبهبندی شدند:
تکبر، طمع، بیبندو باری، حسد، شکمبارگی، غضب و تنپروری
در بین هفت گناه کبیره تنها حسد است که بههیچوجه لذتبخش نیست. ممکن است تنپروری یا غضب هم آنقدرها مفرح به نظر نرسند، اما تنسپاری به تنبلی محض و بروز دادن خشم چنان راحتی و آرامشی برای انسان به همراه دارد که خالی از لطف نیست. در عوض حسد در بین هفت گناه کبیره زیرکانهترین ــ یا شاید باید بگویم توطئهآمیزترین ــ گناه است.
مطمئناً در بین دیگر گناهان، حسد گناهی است که فرد کمترین تمایل به اقرار آن را دارد، چون در این صورت با زبان خود اقرار کرده که فردی بیگذشت، پست و بیاحساس است. با این اوضاع همهگیرترین گناه هم همین حسد است.
تنپروری
آرام باشید! خوشحال باشید! خودتان را رها کنید! این کتاب یادتان میدهد که چطور این کارها را انجام دهید. برنامه تنپروری از آن برنامههای غذایی یا ورزشی معمولی نیست. تنپروری فلسفهای است که کل زندگیتان را از امروز به بعد دگرگون خواهد کرد. تنپروری رو به رشدترین سبک زندگی در تمام دنیاست، و این امر به سبب قابلیتهای بالای آن است.
واسراشتاین، نویسنده این کتاب، یکی از طنزنویسان بزرگ آمریکا بود ــ کسی که همواره در نثر طنزآمیزش شمههایی از جدیت را به نمایش میگذاشت.
فلسفۀ هنر رایانهای
فلسفۀ هنر رایانهای،کتابی کوچک با ایدهای بزرگ است: اعلام موجودیت و تبیین گونۀ هنری جدیدی با عنوان «هنر رایانهای».
این گونۀ هنری چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ آیا ارزشمند است؟ تفاوت آن با هنر دیجیتال چیست و چگونه از امکانات رایانه در آفرینش آثار هنری بهره میگیرد؟ اینها اصلیترین پرسشهایی هستند که کتاب میکوشد، با ارائۀ نمونههای فراوان، پاسخی درخور برای آنها عرضه کند. نویسندۀ کتاب، با اتخاذ روشی تحلیلی، پس از توضیح مفاهیم بنیادین «هنر رایانهای» به تعریفی جامع از آن میرسد و تلاش میکند آن را در قالب نظریهای منسجم سامان دهد.
دومینیک مکآیور لوپس، معاون دانشکده ادبیات و علوم انسانی؛ دانشپژوه ممتاز دانشگاهی و استاد صاحب کرسی در گروه فلسفۀ دانشگاه بریتیش کلمبیا است که تاکنون کتابها و مقالات فراوانی را در زمینه زیباییشناسی و فلسفۀ هنر تألیف کرده است. مکآیور لوپس در این کتاب نشان میدهد که هنر رایانهای برخی اصول بنیادین شیوههای سنتیِ تفکر درباره هنر و آفرینش را به چالش میکشد و میگوید برای فهم این گونه هنری باید ایدههایی چون «تعاملگری» و «کاربر» را در مرکز توجه قرار دهیم.