زندگی هچلهفتِ آیدا پیرپور 2/ دارودستهی بیلیاقتها
معرفی کتاب زندگی هچل هفت آیدا پیرپور 2 اثر سولماز خواجه وند
در مدرسه چه کارهایی انجام دهیم:
1. ثابت کنیم بی لیاقت ترین بچه های همه ی عالم هستی ما هستیم.
2. خفن ترین گروه تبهکاری عالم را تأسیس کنیم و سعی کنیم سری بمانیم .
3. بزرگترین رازهای خانوادگی را که هیچ کس از آن خبر ندارد لو بدهیم و قیافه ی «به من چه» به خودمان بگیریم .
4. نگهبانان سیاه چال های زیرزمین مدرسه را زهره ترک کنیم .
5. درس نخوانیم .
اگر دلتان می خواهد بدانید چه کارهایی باید در مدرسه انجام دهید، هر سه روز یک بار جلد دوم زندگی هچل هفت آیدا پیرپور را بخوانید!
لوتا پیترمن 4/ آرامش پس از خرگوش
معرفی کتاب لوتا پیترمن 4 اثر آلیس پانترمولر
این کتاب داستان بامزه ی دیگری از لوتا پیترمن، دختر یازده پر شر و شور و بازیگوش را در خود جای داده است.
او که هیچ سرگرمی درست و حسابی ای ندارد، آبله مرغان گرفته و چون نمی تواند مدرسه برود حوصله اش خیلی سر رفته است، اما با آمدن شاین یعنی دوست صمیمی و دوست داشتنی اش همه چیز دوباره خوب می شود، شاین در مهدکودک آبله مرغان گرفته پس می تواند پیش لوتا باشد بدون این که از او آبله مرغان بگیرد.
اما جالب این جاست که شاین هم مثل لوتا هیچ سرگرمی خاصی ندارد… لوتا و شاین که دوستان هم تیمی هم هستند تصمیم دارند بازیگران معروفی شوند، آن وقت حسابی پولدار می شوند و با بازیگران جذاب فیلم بازی می کنند.
امروز نباید میرفتم مدرسه، آخر آبلهمرغان گرفتهام. حوصلهام حسابی سر رفته. تعجبی هم ندارد چون من اصلاً یک سرگرمی درست و حسابی ندارم.
هرچند مامان میگوید که دارم و آنهم فلوت زدن است. دوتایی با شایِن نشستیم ببینیم چه سرگرمیهای باحالی وجود دارد: چتربازی، غواصیکردن با کوسهها، بیرونکشیدن اسکلت دایناسورها از زیر خاک و اینجور چیزها.
فقط مشکل اینجاست که نمیدانیم چه جوری باید این کارها را بکنیم. البته اصلاً مهم نیست چون ما فعلاً داریم معروف میشویم. قرار است هنرپیشه شویم و با خوشلباسترین بازگر دنیا فیلم بازی کنیم! (البته به گفتهی شایِن)
ته جدولیها 4/ راز چشم شاهین
برشی از متن کتاب
جلوی چشممان کامیون گنده ای ظاهر شد و پشت سرش یک جرثقیل آمد. پشتشان هم شش یا هفت تا ون آمدند. همه شان وسط حیاط مدرسه. دقیقا جلوی زمین فوتبال نگه داشتند. فوری یک عالمه متخصص و آدم فنی پیاده شدند. مثل ارتشی ها بودند. استبان و خرونیمو هم سریع رسیدند. جوری با آن متخصص ها صحبت می کردند که انگار کل عمرشان همدیگر را می شناسند. خرونیمو با غرور زیاد گفت: «دیدید عجب چیزی است؟ ابر فناوری به سویالاچیکا رسیده! آینده این است! چشم شاهین!» فلیپه آب دهنش را قورت داد و گفت: «دارم می بینم.» استبان گلویش را صاف کرد و جوری شروع کرد به حرف زدن که انگار سر کلاس علوم است: «این یک جور سامانه ی داده ورزی است که موقعیت توپ را در هر تصویر به صورت سه تعدی محاسبه می کند. بعد، با استفاده از قوانین فیزیک و از طریق دست کم دو تا دوربین که هم زمان یک تصویر را ثبت کرده اند، موقعیت های گوناگون پردازش شده را می گذارد وسط تا مسیری را که توپ طی کرده و همچنین برهم کنش این عوامل در زمین بازی را بازسازی کند.» همه مان جوری بهش نگاه می کردیم که انگار ژاپنی حرف می زند، مسئول های فنی بدون اینکه حتی یک ثانیه لفتش بدهند، با تمام سرعت شروع به کار کردند. ما هم طبیعتا مجبور شدیم از زمین فوتبال برویم بیرون. آلیسیا اعتراض کرد: «این جوری که نمی شود تمرین کرد.» ولی کسی بهش توجهی نکرد. همه داشتیم به متخصص ها و جرثقیلی نگاه می کردیم که داشتند چشم شاهین معروف را رویش کار می گذاشتند. اولش بالای سر هر کدام از دروازه ها دو تا جرثقیل پارک کردند. از هر کدام از جرثقیل ها چهار تا دوربین آویزان بود: دو تا بالای تیرک و دو تای دیگر دقیقا جلو و پشت تیرک. از جرثقیل ها یک عالمه سیم رنگ و وارنگ آویزان بود. چند تا متخصص دیگر سیم ها را می بردند سمت یک میز بزرگ نظارت که گذاشته بودندش زیر یک سایه بان سبز. روی میز سه تا کامپیوتر بزرگ یود و سه تا نمایشگر خیلی گنده که تصاویر انیمیشنی دروازه را از زاویه های مختلف پخش می کردند.آگوس و هیولاها 5/ افسانهی دریا
سلام! لابد دیگر میدانید که من آگوس پیانولا هستم و با یک عده هیولا زندگی میکنم.
ما با هم خیلی خوش میگذرانیم و کلی کتاب میخوانیم و درگیر ماجراهای عجیبی میشویم که فکرش را هم نمیتوانید بکنید.
درضمن، با دکتر بروتِ بدذات و دستیار کلهپوکش، نپ، هم میجنگیم!
این بار قرار است با اِما و لیدیا به جزیرهای سفر کنیم که هیچکسی در آن زندگی نمیکند..
چه عجیب! نه؟ من که چشمم آب نمیخورد آنقدرها هم که میگویند در این جزیره هیچکس زندگی نکند...
واقعاً نمیدانم اگر دوستهای خوشفکری مثل اِمو نداشتیم، توی همچین موقعیتی چهکار باید میکردیم!
کتابی با یک عالمه ماجرای عجیب و هیجانانگیز!
آگوس و هیولاها 4/ جنگ جنگل
آگوس و هیولاها 4 جنگ جنگل هوپا
مشخصات و خرید اینترنتی کتاب آگوس و هیولاها 4 جنگ جنگل هوپا شامل :
توی افسانهها آمده که سالهای سال پیش، جنها و پریهای جنگلهای اطرافمان بهخاطر این سکه با هم درگیر شدند و آخرسر جنگی درگرفت که بهش میگویم جنگ جنگل.
البته نیاز به گفتن نیست که اینها افسانه است، ولی خب داستانش تقریباً اینجوری بود که...
همهچیز از وقتی شروع شد که دقیقاً در یک لحظه، یک جن و یک پری سکهای زرّین پیدا کردند که وسط جنگل میدرخشید.
جن و پری شروع کردند به جروبحث. کمکم کارشان بالا گرفت و آخرسر همهی جنها و پریهای جنگل افتادند به جان هم و جنگ وحشتناکی را شروع کردند.
سلام. من آگوس پیانولا هستم، همان دوستتان که توی اتاقی پر از هیولا زندگی میکند. آن هیولاهای طفلکی را دکتر بروت بدجنس از کتاب هیولاها پرت کرده بیرون. ولی بدتر از همه این است که دکتر بروت و دستیارش، نپ، بدجور پیچیدهاند به پر و پای ما؛
یک اردوی خشکوخالی هم نمیتوانیم با خیال راحت برویم! حالا هم میخواهند بین جنها و پریهای وِردوریا جنگ راه بیندازند، آن هم سرِ یک سکهی طلای عهدِ بوق. ولی این بار چوله نشان میدهد که غیر اینکه استاد چالهکندن است، کارهای بزرگ دیگری هم از دستش ساخته است.
دختر خاندان گات 2/ دختر خاندان گات و جشن بدتر از مرگ
ایدا همراه پدرش لُرد گات، یک عالمه خدمتکار و حداقل ششهفت تا شبح در عمارت غمکدهی مخوف زندگی میکند. اینبار همه در تدارک جشن ماه بَدر و مسابقهی بزرگ شیرینیپزی غمکدهی مخوفاند.
آشپزهای مشهور برای شرکت در این رویداد بزرگ دارند به عمارت میآیند و ملترورسِ شکاربان، مثل همیشه، سرگرمِ کارهای مشکوک خودش است.
توی این همه برو بیا ندیمهی مردمگریز ایدا، مریلبون، هم رازی غافلگیرکننده دارد. از قرار معلوم، همه تولد ایدا را هم فراموش کردهاند!
لوتا پیترمن 3/ چهکسی کرمها را رقصاند؟
معرفی کتاب لوتا پیترمن 3 اثر آلیس پانترمولر
داستان طنز و دوست داشتنی حاضر همراه با تصاویر بامزه برای سنین 8 الی 14 سال نگاشته شده است. لوتا پیترمن و داداش های خل و چل اش دوست دارند که تعطیلات عید پاک را در جزیره ای وسط دریا سپری کنند اما پدر و مادرشان مانند همیشه و بدون توجه به نظر مشترک آن ها، تصمیم می گیرند که به مزرعۀ ارگانیک در ایالت بایرن بروند.
یوهو! بالاخره تعطیلات فرارسید! بیشترِ بچههای کلاس میمانند خانه ولی من و خانوادهام قرار است برویم یک مزرعهی اُرگانیک در جنوب آلمان. هرچند دو تا برادر خُلوچِلم و خودم نظرمان این بود که برویم توی یک جزیره وسط دریا ولی هیچکس حرفمان را گوش نکرد. ناعادلانه!
تازه میتوانم کلی با فلوتم تمرین کنم. چون فلوت من یک فلوت عادی نیست و میتواند مارهای کبری و حتی کرمهای خاکی را هیپنوتیزم کند. فقط باید آهنگش را درست بزنم ...
لوتا پیترمن 2/ گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همهجا
معرفی کتاب لوتا پیترمن 2 اثر آلیس پانترمولر
"لوتا پیترمن 2" به قلم دوست داشتنی "آلیس پانترمولر" کتابی از مجموعه ی "لوتا پیترمن" است که با نام فرعی "گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا" به انتشار رسیده است. این مجموعه داستان های زیبا و سرگرم کننده، برای کودکان هشت تا چهارده سال به نگارش درآمده اند و سبک نگارش "آلیس پانترمولر" به گونه ای است که نونهالان و نوجوانان، بسیار راحت با کتاب ارتباط برقرار می کنند
کتاب "لوتا پیترمن 2" علاوه بر داستان نویسی سرگرم کننده ی "آلیس پانترمولر"، از نقاشی های فوق العاده خیره کننده ای هم برخوردار است که در عین سادگی، با ذهن کودک پیوند خورده و او را در هر صفحه، برای دقت به جزییات، با داستان "لوتا پیترمن 2" همراه می کنند. تصویرگری این اثر شیرین و جذاب برعهده ی "دانیلا کوهل" بوده که جذابیت اثر را چندین و چند برابر کرده است.
ماجراهای "لوتا پیترمن" آن قدر زیاد و بامزه اند که نمی توان از هیچ کدامشان گذشت! در کتاب دوم از این مجموعه که "گوسفند اینجا، گوسفند آنجا، گوسفند همه جا" نام گرفته، شاهد اتفاقات عجیب و جالب توجهی هستیم که هر کدام به شدت جذاب و خنده دار هستند؛ ماجراهایی شامل: جریان هانیبال که یک طوطی خاص است، برنیکه ی خودپسند و جشن تولدش، فلوت نوازی برای ارکستر مدرسه و تیم دخترانه ی پرجمعیتی که برنیکه تشکیل داده و تقریبا همه ی دختران کلاس به عضویت آن در آمده اند و حالا یک تیم سه نفره، عزمشان را جزم کرده اند که سر از کار برنیکه و تیم دخترانه ی او در بیاورند.