برگزیدهی نوزدهمین دورهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی بر اساس کتابی تدوین شده است که هنوز هم مشهورترین فرهنگ عربی-انگلیسی میان غربیان است. دانشمند آلمانی، هانس ور، سالها پیش از جنگ جهانی دوم بر آن شد که لغتنامهای بر اساس زبان فصیح رایج در جهان عرب گرد آورد. وی از سال ۱۹۴۶ بر اساس آثار طه حسین، محمدحسین هیکل، توفیقالحکیم، محمود تیمور، منفلوطی، جبران خلیل جبران، امینالریاحی و نیز مجلات، روزنامهها، سالنامهها، راهنماها، کتابهای درسی مصر و برخی از کشورهای دیگر به گردآوری فرهنگی عربی-آلمانی پرداخت و سرانجام در سال ۱۹۵۲ توانست نخستین چاپ آن را منتشر کند.
هانس ور در ۱۹۵۹ براساس آثار عبدالسلام عُجَیلی، میخائیل نُعَیمه، کرم مَلحَم کرم و نیز مطبوعات و کتابهای درسی جدید، ویراست تازهای از فرهنگ خود انتشار داد.
توجه خاص مجامع علمی امریکا به این فرهنگ، مؤلف را بر آن داشت که با همکاری میلتون کوان در پی ترجمهٔ آن به انگلیسی نیز برآید. سرانجام با کمک برخی از مؤسسات علمی و حتی شرکتهای عربی-آمریکایی، تحریر انگلیسی کتاب در سال ۱۹۶۱ منتشر شد.
در برگردان این قاموس به فارسی کوشش شده است در چارچوب عالمانهای که مؤلف بهدست داده، معادلهایی مقبول در فارسی معاصر انتخاب شود، و بهدلیل اینکه در دهههای اخیر انبوهی اصطلاح و کلمهٔ تازه در زبان عربی پدید آمدهاست، برآن بودهایم به یاری فرهنگهای تازه عربی-انگلیسی، فرانسه، فارسی کاستیهای آن جبران شود؛ این افزودهها به حدود ۵۰۰۰ واژه و اصطلاح بالغ میشود.
فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی (برگزیدهی نوزدهمین دورهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران) - انتشارات نی
معرفی کتاب خانه (۲۹) (نمایشنامه برای سه اتاق و یک پشتبام)
دکترا بهم گفتن از دروه ذرهذره سلولهات کوچک و کوچکتر میشن تا یک شب که بیماری لگد آخرش رو میزنه. اونوقت دیگه همه چی تمومه. جسم تموم میشه اما انرژی ذهنی هیولاوارت همه جا منتشر میشه. تو به یه صدای سیال تبدیل میشی و اونوقت همهجا هستی! امشب همون شبه. بیستوهفت مهر. اونا دقیقاً نمیدونن مریضی من چیه، اما یعنی ممکنه حتی یادشون رفته باشه امروز روز تولد منه؟
خانه (۲۹) (نمایشنامه برای سه اتاق و یک پشتبام) - انتشارات نی
به جرئت مىتوان گفت كتاب مفهوم قانون مهمترين اثر، در زمينهی فلسفهی حقوق به زبان انگليسى، در سدهی بيستم بوده است. اين كتاب، چند سال پس از انتشار، فهم فلسفهی حقوق و شيوهی تدريس آن را در دنياى انگليسى و غيرانگليسى زبان دگرگون ساخت. اين تأثير شگرف موجب شد كه دربارهی كتاب و آموزههايش مطالب بسيارى، نهتنها در زمينهی نظريه حقوقى بلكه همچنين در حوزهی فلسفه اخلاق و فلسفه سياسى، منتشر شوند. در نيم سدهی گذشته، نظريهی حقوقى پروفسور هارت به كانون توجه در فلسفهی حقوق تبديل شده است. پس از انتشار اين اثر، نظريات جدىاى كه در مراكز مهم آموزشى و پژوهشى حقوق، در سطح جهان، مطرح شدهاند، صرفاً گامى در جهت بهبود يا نقد نظريه اثباتگرايى هارت بودهاند. در اين كتاب، پس از نقد نظريه فرمان، قانون بهمثابه اتحاد قواعد اولى و ثانوى معرفى میشود. اما اين قواعد بافتى باز دارند و، از اين رو، «تقنين قضايى» بهاى تنظيم قاعدهمند حيات اجتماعى توصيف مىشود. برداشت قاعدهمند از قانون در مقابل دو گرايش افراطىِ نظرى، يعنى شكلگرايى و قاعدهشكاكى، قرار دارد كه بايد شرح داده و نقد شوند. پروفسور هارت، پس از اين شرح و نقد، به بحث از نسبت ميان قانون، از يک سو، و اخلاق و عدالت، از سوى ديگر میپردازد و، باریکبينانه، نكتههايى ژرف در اين خصوص پيش مىنهد. نشاندادن خلط ميان دو نوع قانون طبيعى، و نيز ترسيم محتواى حداقلى حقوق طبيعى، كه در حقيقت محدوديتهاى طبيعى همه نظامهاى هنجارىاند، نمايانگر موضع نظرى او در برابر حقوق طبيعى هستند. هارت در فصل آخر كتاب، از حقوق بينالملل بهمثابه مصداقى خاص از نظام حقوقى دفاع مىكند.
نام لوکیوس آنائیوس سنکا (۴ قبل از میلاد ـ ۶۵ بعد از میلاد) در مقام خطیب و فیلسوف رواقی چنانکه بایست شناخته شده است. اما سنکا از بزرگترین نمایشنامهنویسان رم باستان نیز بوده است و آثار او هم بهسبب کیفیت و هم بهسبب جایگاهی که در تاریخ تراژدی غرب دارد، شایان توجه بیشتر است. سنکا مضمون نمایشنامههای خود را از اساطیر یونان وام گرفته و همه نمایشنامههایش، غیر از توئستس، داستانهایی را باز میگوید که قبلاً در آثار آیسخولوس و سوفوکلس و ائوریپیدس خواندهایم. اما سنکا در میان این سه تن به ائوریپیدس بیشتر توجه داشت و اغلب تراژدیهایش برگرفته از آثار ائوریپیدس است. سنکا تراژدی یونانی را بر روی زمین آورد و به شخصیتهایش چهرهای کاملاً انسانی بخشید و شعری باشکوه و شیوا را در روایت این غمنامههای ماندگار انسانی به کار گرفت. مضمون آثار او بیش از هر چیز عشق و نفرت و انتقام است و در توصیف صحنههای هولآور بسی بیپرواتر از یونانیان عمل میکند. در اهمیت تأثیر سنکا بر نمایشنامهنویسان عهد رنسانس و بعد از رنسانس تردید روا نیست. او الهامبخش نمایشنامهنویسان عهد الیزابت بود و بدینسان پیوندی میان دو دورهی مهم تراژدی و نمایشنامهنویسی در غرب برقرار کرد و از این روی چهرهای ماندگار در تاریخ این هنر بهشمار میرود.
دو هزار و پانصد سال از تولد تراژدی میگذرد و گزافه نیست اگر بگوییم این نوشتههای شکوهمند از دوران رنسانس به بعد از سرچشمههای اصلی ادبیات غرب و الهامبخش بسیاری از شاعران و نویسندگان و سایر هنرمندان سراسر جهان بوده است. آیسخولوس را پدر تراژدی مینامند، از آن روی که او نخستین شاعری است که با نوآوریهای خود، چه در پرداخت مضامین و شخصیتها و چه در نحوهی اجرای نمایشنامه بر صحنه، این قالب هنری را تکامل بخشید. مضمون نمایشنامههای آیسخولوس بیش از هر چیز بر رابطهی آدمی با خدایان استوار است. بسیاری از پرسشهای ازلی انسان در این نوشتهها مطرح میشود: آدمی تا چه حد مسئول کردههای خویش است و تا چه حد محکوم رای خدایان؟ آنگاه که اراده و آرزوی آدمی با خواست خدایان در تعارض میافتد چه پیش میآید؟ عدالت خدایان به چه معنی است؟ و سرنوشت آدمی آنگاه که از بسیاری قدرت و مکنت سر به طغیان برمیدارد، به کجا میکشد؟
علاوه بر این آیسخولوس رویدادهای مهم زمانهی خود را در نمایشنامههایش بازتاب داده است. این مجموعه برای نخستینبار هفت نمایشنامهی برجامانده از آیسخولوس را با ترجمهای واحد به فارسیزبانان هدیه میکند.
فرامرز: تو چطوری راه افتادی؟ (صدا میزند.) مهتاب… مهتاب… آقا عمه: (وحشتزده) میگویم! موبهمو! ماهلیلی سگ کدام درگاه باشد که بخواهد کتمان کند چیزی را از آقا! زبانم زنجیر شود به صد سیاهچال نمور لال بمیرم. کابوس بود آقا… شما را میبردند میان ترمهٔ یشمی، کرور کرور غلامبمباسی و سهیلی و حبشی به دنبالتان. از طرف دیگر هم حضرات مشروطهطلبان سابق میآمدند. لاالهالاالله گویان و زاری کنان! شام عزا، طبقطبق چشم در آمده و دست بریده.
معرفی کتاب بلندیهای بادگیر (شومیز) (وادرینگ هایتس)
بلندیهای بادگير روايت عشق است و انتقام، با شخصيتهايی که آميزه لطافت و خشونتاند، مهر و کين، اميد و بيم،… در مکانی که آن هم آميزهای است از گرما و سرما، روشنايی و تاريکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار. آيا خفتههای اين خاکِ آرام خوابزدههايی بیقرارند؟
اميلی برونته با همين داستان شورانگيز به بلندیهای ادبيات صعود کرده است.
ای خوانندهی عزیز، خدا نکند هیچوقت به آن احساسی دچار شوید که من آن لحظه دچارش شده بودم! خدا نکند چشمهایتان هیچوقت آن اشکهای طوفانی و سوزان و دلخراشی را ببارد که آن لحظه از چشمهای من میبارید. خدا نکند هیچوقت آنطور درمانده و دردمند به درگاه خدا استغاثه کنید که من در آن لحظه میکردم. خدا نکند که شما هم مانند من بترسید که مبادا باعث بدبختی کسی شده باشید که از جان و دل دوستش دارید.