غالباً میگویند ایمانوئل کانت بزرگترین فیلسوف از زمان یونان باستان است. مسلماً [فلسفهی] او طی دویست سال گذشته سلطهای تاموتمام داشته است، بدینمعنا که تأثیرش همهجا دیده میشود، هرچند امروزه اندکاند فیلسوفانی که بهمعنای اخص کانتی شمرده شوند. بهعلاوه، این تأثیر بر حوزههای مختلف فلسفه از جمله معرفتشناسی، متافیزیک، فلسفهی علم، زیباشناسی، اخلاق، سیاست، دین و تاریخ سایه افکنده است. نقد قوهی حکم، که نزدیک اواخر قرن هجدهم و در میانهی دههی ششم حیات کانت نوشته شده، بهطرقی مهم و مدون به همهی این موضوعات میپردازد. با این همه، این کتاب تا همین اواخر نادیده گرفته میشد و حتی در این روزگار نیز که تا حدودی در کانون توجه قرار گرفته غالباً بهشکل گزینشی خوانده و تدریس میشود. این کتاب مقدمهای است بر نقد قوهی حکم، اما برای خوانندگانی نوشته شده که با فلسفه و تاریخ اندیشهها کمابیش آشنایند. هدف همانا شرح کلیت نقد قوهی حکم است، البته شرحی که نه تقلیلگرایانه است و نه باب روز و این اثر را، همانگونه که هست، در بستر کلیت فلسفهی کانت جای میدهد.
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
چی میشد اگه میتونستیم زمانو برگردونیم ــ پاکش کنیم! کلاً پاکش کنیم! ــ و از نو شروع کنیم ــ فکر میکنی ممکنه…؟ ممکنه زمانو جوری پاک کنیم که انگار اصلاً اتفاق نیفتاده؟
گتسبی بزرگ (۲) (نمایشنامه) - انتشارات نی
وادیم وُلکوف، استادیار جامعهشناسی دانشگاه اروپایی سنتپترزبورگ، با قدمنهادن به دنیای مرموزی که آن را «سوداگری خشونتپیشه» مینامد، دربارهی استفادههای اقتصادی از خشونت و قوهی قهریه در روسیهی دههی ۱۹۹۰ پژوهش میکند. او نشان میدهد خشونت نقشی اساسی در خلق نهادهای اقتصاد جدیدِ بازاربنیاد روسیه ایفا کرده است. هستهی کار او رقابت بین سازمانهای بهاصطلاح مدیریتکنندهی خشونت است، رقابتی که اصلاحات لیبرالیِ دههی ۱۹۹۰ آن را چند برابر کرد. وُلکوف مصاحبههای بیشماری با اعضای گروههای تبهکار، رؤسای شرکتهای حفاظتی، مأموران اجرای قانون و تجار انجام داده و کارش را بر شواهد روزنامهنگاری و نیز مشاهدات شخص خودش بنا کرده است.
رکس پوپ، رئیس سابق گروه مطالعات تاریخی و انتقادی دانشگاه پلیتکنیک لانکاشر، در این کتاب شرح میدهد که جنگهای نیمهی اول قرن بیستم ــ جنگ بوئرها و دو جنگ جهانی اول و دوم ــ به چه نحو بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعهی بریتانیا تأثیر گذاشت. جمعی معتقدند که این تأثیرات هدایتشده و حاصل سیاستهای دولتی بوده است، اما گروهی دیگر بر عوامل پیشبینیناپذیر جنگ تأکید میکنند. جنگ هم زمینهساز تحولاتی اساسی در حوزهی بهداشت، آموزش، صنایع و همچنین وضعیت رفاهی و شغلی زنان و کارگران شد و هم طرز تلقی دولتها و مردم را دربارهی ضرورتهای اجتماعی تغییر داد.
مجموعهی «کارگاه تاریخ» بهپشتوانهی تحلیلهای دقیق و اسناد معتبر، پرتوی تازه بر رویدادهای مهم و مناقشهبرانگیز جهان، از اوایل عصر مدرن تا امروز، میاندازد. این کتابها بیش از پنج دهه منبع اساسی دانشجویان و پژوهندگان تاریخ بوده است که اینک بهتدریج در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار میگیرد.
تیا دِنورا، استاد دانشگاه اکستر، بیگمان مهمترین چهرهی آکادمیک در حوزهی جامعهشناسی موسیقی در دهههای اخیر است که با پژوهشهای متنوع و بینرشتهای خویش سهم بسزایی در احیای این رشته داشته است. پس از آدورنوکوششی است در جهت تدوین برنامهای پژوهشی برای جامعهشناسی موسیقی تا به کمک آن بتوان سهم موسیقی را بر صورتبندی ساحتهای مختلف جامعه بررسی کرد. به همین منظور، دِنورا در کتاب حاضر، با بهرهگیری از میراث فکری آدورنو و همزمان نقد آنها، تفسیر تازهای از این حوزهی پژوهشی ارائه میدهد، و در این راه از میراث فکری صاحبنظرانی همچون هوارد بکر، لیدیا گر، کریستوفر اسمال، اروینگ گافمن، برونو لاتور بهره میبرد تا به جای نظریهپردازیهای کلان و غیرواقعی موسیقی را «در عمل» و در بطن موقعیتهای اجتماعی بررسی کند. ماحصل کار او به پژوهشگران یاری میرساند تا قدرت موسیقی را در گسترههای اجتماعی بسیار متنوع و حتی به صورت بینرشتهای تحلیل نمایند.
قدمهای مامان بزرگتر بود و تندتر. من جا ماندم. مامان مرا میکشید. صدایی مثل یاهوووو آرام و ممتد پخش میشد. من ایستادم. مامان دستم را کشید. من نرفتم. باز کشید، آرام گفت «بیا»، یک طوری که فقط من بشنوم، اما من بلند گفتم: «گیر کردم.» پیراهنم به میخ روی دیوار گیر کرده بود… ولی مامان باز آرام گفت: «بیا.» انگار میخی نیست، انگار این روزهایی که زندگی میکنیم زندگی نیست، انگار زندگی جای دیگری است و ما منتظریم نوبت زندگی کردنمان بشود. خودم را کشیدم، میخ پیراهنم را شکافت و ما باز چرخیدیم. دور بابا که مُرده بود چرخیدیم.
تاریخ جهان تحولات و رخدادهای بشر را در چهل فصل از عصر حجر تا انرژی هستهای با زبانی بسیار ساده و صمیمی، بیتکلف، شیرین و جذاب روایت میکند، چنانکه کثیری از خوانندگان آن در گروههای سنی و سطوح آموزشی مختلف گفتهاند از مطالعهی این کتاب نهتنها بسیار لذت بردهاند، بلکه آن را دریچهی نوینی به جهان تاریخی و تاریخ جهان یافتهاند و بر آن شدهاند که با کتابهای دیگری، مطالعه تاریخ را پی بگیرند. مفسر لوسآنجلستایمز میگوید گامبریچ به تاریخ جان میبخشد و خواننده را همراه خود در سفینهای زمانپیما بر فراز تاریخ جهان به پرواز درمیآورد و او را همواره در طول کتاب به سیر و سلوکی فکری و عاطفی میان گذشته و حال وامیدارد.
گامبریچ فصل پایانی کتاب با عنوان «بخش کوچکی از تاریخ که من خود در آن زیستهام» را اینگونه به پایان میبرد: «اکنون هر زمان یک زلزله، یک سیل، یک توفان سهمگین، قحطی و خشکسالی و بلایای دیگر در نقاط دورافتادهای از جهان، مردان، زنان و کودکان زیادی را به کام مرگ میبرد، هزاران انسان در کشورهای ثروتمند، پول و نیرویشان را برای یاریرساندن به بازماندگان آنها بهکار میگیرند. چنین نیکوکاریهایی در گذشته صورت نمیگرفت. بنابراین همچنان حق داریم به آیندهای بهتر امیدوار باشیم.»