تو جهانی به خون آلودی و انجامت نیز چنین خواهد بودزندگیات به رسوایی گذشت و مرگت نیز قرین رسوایی خواهد بود
نمایشنامهی ریچارد سوم که در سال ۳-۱۵۹۲ نوشته شده، از همان آغاز با استقبال فراوان خوانندگان و تماشاگران روبرو شد، چندان که آن را در کنار هملت و رومئو و ژولیت در شمار محبوبترین آثار شکسپیر جای دادهاند.
این نمایشنامه داستان برآمدن و فروافتادن شاهی منفور را بازمیگوید. اما شکسپیر سیمای این مرد زشتصورت و زشتسیرت را چنان تصویر کرده که حضورش بر صحنه، همهی شخصیتهای دیگر را به محاق میبرد. این هیولای بیشفقت که در راه رسیدن به تاج و تخت انگلیستان از هیچ دروغ و خدعه و جنایتی رویگردان نیست، با هوشی اهریمنی و نگاهی ژرفکاو تا اعماق وجود قربانیانش نفوذ میکند و آز و شهوت این یک یا عقل سستپای دیگری را آماج خود میگیرد. از این روست که جملگی را بهآسانی میفریبد و سرانجام به نابودی میکشاند. اما فزونخواهی و غرور بیحدش سرانجام او را نیز قرین رسوایی و تباهی میکند.
نهتنها کمونیستها و احزاب کمونیستی، انقلاب اکتبر را رخدادی دورانساز و روسیهی شوروی را سرآغاز عصری جدید میدانستند که تحقق جامعهای آرمانی را امکانپذیر ساخته است، بلکه بسیاری از روشنفکران غیرکمونیست در غرب و دیگر نقاط جهان نیز با خوشبینی و امیدواری و گاه با شور و شوق وصفناپذیری فرایند تحولات این سرزمین را دنبال میکردند. تشویق و ترغیب این دسته از روشنفکران و جذب آنان بهمنظور حمایت از روسیهی شوروی، یکی از اهداف احزاب کمونیستی و پیش از همه حزب کمونیست روسیهی شوروی بود. از این رو، کارزارهای تبلیغاتی گستردهای به راه انداختند تا با انتشار روزنامهها و نشریهها و برپایی کنگرههای گوناگون و دعوت از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران و شخصیتهای نامدار برای دیدار از روسیهی شوروی و مشاهدهی تحولات آن، به اهداف خود دست یابند. تلاش و تبلیغات آنان تا حدی به ثمر رسید و در سالهای میان دو جنگ جهانی، بسیاری از روشنفکران از گوشه و کنار جهان به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سفر کردند تا شاهد فرایند انقلاب اکتبر و تحولات و رویدادهای پس از آن باشند. هدف آنان بیش و پیش از همه آن بود که ببینند اکنون که حاکمان جدید، آنگونه که در مانیفست کمونیست آمده است، «با سرنگونی قهرآمیز تمام نظام اجتماعی پیشین» همهی قدرت را به دست گرفتهاند، چه دگرگونیهایی روی داده و چه تحولاتی در شرف وقوع است و آیا نشانههایی از جامعهی آرمانی آنان در «کعبهی آمال پرولتاریا» یافت میشود؟
در اين کتاب کوشش شده است تا بر اساس گفتهها و نوشتههای تنی چند از روشنفکران سرشناس غربی، بهويژه کسانی که در دوران انقلاب اکتبر و سالهای پس از آن به روسيه سفر کردند، به بررسی نگاه و نگرش آنان به انقلاب اکتبر و واکاوی نقد و نظر و نظريهها و همچنين پيامدهای کنش و واکتش آنان پرداخته شود. افزون بر اينها، هم از چرايی گرايش گروهی پُرشمار از روشنفکران در گوشه و کنار جهان به ايدئولوژی کمونيستی و هواداری آنان از انقلاب اکتبر و طرفداريشان از اتحاد جماهير سوسياليستی شوروی سخن به ميان خواهد آمد و هم از دلايلِ رويگردانی شماری کم از روشنفکران از ايدئولوژیها و نظامهای تماميتخواه. و سرانجام آن که با اشاراتی میکوشيم پاسخی برای اين پرسش بيابيم که آيا کمونيسم جايگزين ايمان مذهبی روشنفکران شده و به دينی جديد تبديل شده است؟
ویتگنشتاین در بند ۲۰۱ [پژوهشهای فلسفی] مینویسد: «پارادوکس ما این بود: هیچ نحوهای از عمل نمیتواند با یک قاعده متعیّن شود، زیرا هر نحوهای از عمل را میتوان با این قاعده تطابق داد»… این «پارادوکس» احتمالاً اصلیترین مسئلهی پژوهشهای فلسفی است. حتی کسانی که در مورد نتایج مرتبط با «استدلال زبان خصوصی» و فلسفهی ذهن، ریاضی و منطق، که ویتگشنتاین از مسئلهی خود نتیجه میگیرد، مناقشه دارند، میتوانند خود این مسئله را مساهمت مهمی در فلسفه تلقی کنند. این پارادوکس میتواند بهعنوان صورت جدیدی از شکاکیت فلسفی درنظر گرفته شود.
معرفی کتاب راهبردهای پژوهش (از منظر سازهانگاری در علوم سیاسی و روابط بینالملل)
شیوههای متعارف پژوهش چنان با تکنیکهای پیچیده و فنون خاص مطالعات تجربی و بهویژه روشهای آماری گره خورده است که گاه پارهای از گرایشهای فکری و نظری عطای این گونه پژوهش را به لقایش میبخشد. اما با ظهور نظریههای بدیعی چون سازهانگاری دریچهای نوین به پژوهش اجتماعی، سیاسی و بینالمللی گشوده شده است. این نظریه مبتنی بر شناخت لایههای مختلف آگاهی انسانی و به دنبال یافتن عمق ساختارهای معنایی است؛ آنچه نظام و کارگزاران اجتماعی در جریان کنشی متقابل آن را برمیسازند.
راهبرد پژوهش سازهانگارانه در پی کاری متفاوت و متمایز از تصویرگری دقیق واقعیت اجتماعی است. بر این مبنا که چگونه با مشاهدهای مشارکتجویانه میتوانیم تفاسیر، ذهنیتها و معانی گوناگونی را درک کنیم که هویت اجتماعی و کنشهای جمعی را تشکیل میدهند.
این کتاب برای کسانی طراحی شده است که خواستار کاربرد دیدگاههای سازهانگارانهاند، اما درعینحال در جستوجوی راهنمایی برای پرسشهای «چگونه»، «چه» و «کجا»یند که در پژوهشهای تجربی مطرح میشوند. در این کتاب بر مفاهیم و ابزاری تأکید میشود که به پژوهشگران در بررسی، تفسیر و تحلیلِ تداوم و تغییر کمک میکنند و به جای طرفداری از مدلی واحد یا مجموعهای از روشها، بر چگونگی تلفیق و گزینش مجموعهای از راهبردها در طراحی پژوهش توجه میشود. کتاب با تکیه بر این نگرش تازه، افقهای جدیدی بر پژوهشهای معناگرا در حوزهی سیاست و روابط بینالملل میگشاید.
راهبردهای پژوهش (از منظر سازهانگاری در علوم سیاسی و روابط بینالملل) - انتشارات نی
فیلها سی میلیون ساله رو زمینن تا در عرض یکی دو دهه نابود شن فقط برای اینکه کلیدهای پیانو و ژتونهای ما رو تأمین کنن. خدایا، نمیبینی؟ این یه مصیبت بزرگه. این… این فاجعه است. افتضاح وحشتناکِ هولناکیه و من نمیدونم چی کارش کنم؛ حالا به من بگین ببینم، کس دیگهای هم هست که حس کنه اینجا داره تاریک و تاریکتر میشه؟
معرفی کتاب چگونه کیرکگور بخوانیم (ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی)
«مسئلهی اصلیْ پیداکردن حقیقتی است که برای من حقیقت باشد، پیداکردن فکری که دلم بخواهد محض خاطر آن زندگی کنم و بمیرم.»
ـ سورن کیرکگور
سورن کیرکگور از بنیانگذاران تفکر عصر جدید است، مردی که باریکبینیهای بیهمتایش دربارهی زندگی در اروپای مدرنْ انگار همین دیروز به رشتهی تحریر درآمدهاند، کسی که نوشتههایش در طول یک سده نویدبخش و زمینهساز پیشرفتهای بنیادی در روانکاوی، فلسفه، الاهیات و نقد فرهنگ تودهای بوده است. جان دی. کاپوتو شرحی جامع از افکار کیرکگور بهدست میدهد و او را متفکری معرفی میکند که اندیشههایش فوقالعاده با زمانهی مابعدِمدرنِ ما مرتبطاند، او انقلابی به راه انداخت که نامهایی چون مارتین هایدگر و ژاک دریدا وارثانش بهشمار میآیند. تلقی او از حقیقت بهمنزلهی «کرداری» که خویشتنِ فاعلِ خود را زیروزبر میکند و تفسیر گیرای او از «فرد بیگانه» چنان است که گویی هنگام نوشتهشدنْ حال و روز ما را وصف میکرده است.
گزیدههای آمده در کتاب شامل قرائت کیرکگور از داستان ابراهیم و اسحاق، این نظریهی انقلابی که حقیقت هر آینه فاعلیت (درونذاتی) است و نیز تحلیل سنتشکن او از زندگی بورژوایی مدرن میشود.
چگونه کیرکگور بخوانیم (ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی) - انتشارات نی
معرفی کتاب خاندان ابراهیم (ع) (بازخوانی داستانهایی از کتاب پیدایش)
نویسندگان این رشتهنوشتارها میکوشند تا از گوشههایی تازه و دیگرگون به داستانهای کتاب مقدس بنگرند. آنان یا با پرسشهایی نو به سراغ کتاب مقدس میروند یا در پی پاسخهایی نو برای پرسشهای پیشین خود هستند و یا در چارچوبی که میتوان آن را چرخش اسطورهشناختی نامید به دیگر خوانشها واکنش نشان میدهند. بااینهمه، این نگاههای دیگرگون و این بازی بازخوانی و دگراندیشی، چندان هم آشفته و بیقاعده نیست. به دیگر سخن نمیتوان هرآنچه تاکنون گفته شده است را یکسره به کناری نهاد و دستاورد چنین رهیافتی را دگراندیشی خواند! سازوکارها و دستمایههای این بازخوانی و دگراندیشی بسیار گستردهاند. گاه نگاهی دگرگونه به معنی یک واژه یا جمله و گاه کنشها و تواناییهای بینامتنی مفسر به یاری او میآیند. اما این نگاه دیگرگون را چه سودی و این بازخوانی را چه دستاوردی است؟ هنگامی میتوان به یافتن پاسخ این پرسش امید بست که خوانندهی گرامی کار خواندن را بیآغازد و کمی پیش رود. نگاهی گذرا به متن کتاب مقدسْ تنها پیشنیاز او برای پیمودن این راه است.
خاندان ابراهیم (ع) (بازخوانی داستانهایی از کتاب پیدایش) - انتشارات نی
وقتی از هرمنوتیک خود صحبت میکنم، منظورم نوع بدی از علوم انسانی نیست که در تضاد با نوع خوب باشد. [بلکه] منظورم این است که پروژهی هرمنوتیک خودْ چارچوب تاریخی همهی علوم انسانی بوده است. مثلاً در فلسفهی یونان چرا فلاسفه طی قرون متمادی به مردم که بسیار دلمشغولِ قواعد زندگی و شیوهی زندگیکردن بودند میگفتند چگونه رفتار کنند و چرا هرگز تصور نمیکردند که مردم به چیزی نظیر علوم انسانی نیاز دارند؟ به اعتقاد من این تصور با مسیحیت آغاز شد، آن هنگام که نهتنها کتاب مقدس بلکه خود نیز به موضوعی برای تأویل بدل شد.» «[…] مسئلهی ما اکنون این است که کشف کنیم این خود چیزی غیر از همبستهی تاریخیِ تکنولوژیهای برساخته طی تاریخمان نیست.»