کتاب زنان در تکاپو

60,000 تومان
کتاب زنان در تکاپو درآمدی است بر تاریخ اجتماعی طیف گسترده ای از جنبش زنان و نیز توصیفی از اندیشه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را که الهام بخش زنان برای سازماندهی زنان خود بوده است. کتاب حاضر دربرگیرنده روایت های تاریخی از خاستگاه فمینیسم، زندگی و نظریه ها و همچنین مبارزات سازمان های زنان است و پیوندهای این جنبش را با جریان های کلی فرهنگی و سیاسی نشانن می دهد و در عین حال به پرسش هایی می پردازد که پس از دویست سال نظریه پردازی هنوز مطرح هستند. آیا مفهوم برابری به این معناست که زن باید همانند مرد باشد؟ آیا زنان موجودت انسانی برتری از مردانند؟ آیا زنان باید تاکید در رشد فردی خود داشته باشند یا بر تغییرات گسترده تر اجتماعی؟شیلا روباتم تاریخ پردامنه چالش زنان را در برابر پیش داوری های جنسیتی در مفاهیم سیاسی و اقتصادی آن شرح می دهد. زنان با مطالبه حقوق عام و شهروندی خود در موقعیتی که تعاریف مردانه توانایی های زنان را به زیر سوال برده، با بسط مفهوم اقتصاد و همچنین کنش های اجتماعی به باز تعریف ساختار سیاسی و اجتماعی پردازند.

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

بیرون در

قیمت اصلی: 30,000 تومان بود.قیمت فعلی: 25,000 تومان.
کتاب «بیرون در» رمانی نفس‌گیر از محمود دولت‌آبادی است. شخصیت اصلی این رمان زنی سی‌وپنج‌ساله به نام آفاق است. نویسنده برشی کوتاه از زندگی آفاق را در کشاکش روزهای پس از انقلاب روایت کرده است. مخاطب در این رمان به همراه شخصیت اصلی در جست‌وجوی مردی است که آفاق دیدار کوتاهی با او داشته و اکنون درصدد پی‌بردن به دلیل این ملاقات است. جنس روایت این رمان صد و چهل و چهار صفحه‌ای متفاوت است. طوری که یکسره و بی‌توقف داستان می‌گوید و حتی فصل‌بندی ندارد. با شروع مطالعه‌ی کتاب، ناگهان به وسط داستان پرت می‌شوید و به ‌تدریج باید باحوصله، تکه‌های گم‌شده‌ی این پازل را بیابید و کنار هم بچینید. دولت‌آبادی، متولد ۱۳۱۹و خالق رمان بلند ده‌جلدی کلیدر است. او نویسنده‌ای رئالیست است و شخصیت‌های آثارش غالبا با موضوعاتی چون جنگ و دیگر مسائل تاریخی و سیاسی دست به گریبان‌اند. اگر به سبک نویسندگی محمود دولت‌آبادی علاقه دارید، بی‌شک از خواندن این کتاب لذت خواهید برد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «این هم صبح. صبح آمد و روشنایی پهن شد روی درودیوار حیاطی که یک لنگه از در قدیمی فلزی‌اش کج -همچنان کج نیمه‌باز بود - انگار که باقی مانده بود نیمه‌باز چنان که لنگه‌ی سنگین در خودش را فروانداخته بود و نیمی از لبه‌ی پایینی‌اش گیر کرده بود توی زمین و خیلی زور می‌خواست که آن را از زمین جدا کنی و بکوشی چفت‌وجفتش کنی به لنگه‌ی سالم ایستاده که آن لنگه هم در جای خود خشک شده بود و ده سانتی خاک‌وگل خشکیده آن را توی خودش قالب گرفته، بی‌نیاز انگار به بازوبسته شدن.»

فاکنر در دانشگاه

69,500 تومان
کتاب فاکنر در دانشگاه نوشته فردریک ال کوین، جوزف ال بلانتر ترجمه احمد علیقلیان توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات ملل، نقد و نظریه ادبی به چاپ رسیده است. در سال‌های 1957 و 1958 فاکنر به مدت دو ترم نویسنده‌ی مقیم در دانشگاه ویرجینیا بود. در این مدت چندین جلسه‌ی پرسش‌وپاسخ با دانشجویان برگزار کرد. گفت‌وگوها بسیار جالب است و پاسخ‌های فاکنر دیدگاه‌های شخصی او را نمایان می‌کند که در هیچ کتابی یک‌جا نیامده است. از معنی کلمات و عبارات مبهم و قابل تفسیر در رمان‌ها و داستان‌های کوتاه فاکنر تا شخصیت‌ها و عنوان کتاب‌ها و اشارات و تلمیحات و نمادها، نقش نویسنده در جامعه‌ی مدرن، و شعر و شاعری، نظریه‌ی ادبی، نژادپرستی و سیاست و فرهنگ و نقد ادبی و ادیبان و منتقدان، و منابع الهام نویسنده و کتاب‌هایی که خوانده و نویسندگانی که بر او تأثیر گذاشته‌اند و بسیاری مطالب دیگر که بسیار خواندنی است. در این کتاب با آرای فاکنر درباره‌ی نویسندگان معاصرش مانند همینگوی، شروود اندرسن، جان دوس پاسوس و ارسکین کالدول و نیز شاعران معاصر آشنا می‌شویم. از جمله نکات جالب نوع کتاب‌هایی که فاکنر خوانده و عادات او در کتاب‌خوانی است. فاکنر می‌گوید که عهد عتیق، برادران کارامازوف، مادام بوواری و موبی دیک و بیشتر آثار دیکنز و بالزاک را هر سال می‌خواند و هر بار چیزهای تازه‌ای در آنها می‌یابد و از آنها الهام می‌گیرد.

اصول شکسته نویسی

41,800 تومان
کتاب اصول شکسته نویسی نوشته علی صلح جو توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، نقد ادبی، فن نگارش به چاپ رسیده است. گفت‌وگوها را در داستان چگونه بنویسیم؟ شکسته یا ناشکسته؟ اگر می‌شکنیم، چقدر بشکنیم؟ آیا یگانه راه شکسته‌خوانی شکسته‌نویسی است؟ واژه‌ی شکسته یا نحو شکسته؟ کدام‌یک بهتر به شکسته‌خوانی راه می‌برد؟ نگارنده کوشیده است حد معینی از شکسته‌نویسی را با استفاده از قواعد ساخت هجا در زبان فارسی قانون‌مند کند. معرفی مباحث کتاب اصول شکسته نویسی طرح مسئله و یافتن قاعده چه واژه هایی را باید شکست؟ تثبیت شکستگی نمونه های گفت و گو

آدریانا ماتر(۶)

120,000 تومان

معرفی کتاب آدریانا ماتر(۶)

آدریانا: از ابتدا هیولا نبود. یک ولگرد بود و بس، مردی نگون‌بخت. هیچ‌گاه نمی‌توانست جزو بهترین مردم باشد، ولی می‌توانست بدترین نباشد. سپس جنگ شروع شد… آن سال، جوان‌ها گمان کردند که دوباره متولد شدند بی‌هیچ مانعی، بی‌هیچ قانونی و مختارانه اربابان خیابا‌ن‌ها و اربابان قوانین و اربابان شب، اربابان زن‌ها، صاحبان مرگ.

ارمغان مور (جستاری در شاهنامه)

200,000 تومان

معرفی کتاب ارمغان مور (جستاری در شاهنامه)

ارمغان مور جستاری است دربارهٔ چند مفهوم بنیادی شاهنامه… این کتاب بیش از تاریخ، اثری شاعرانه است و کار شعر گردآوری دانش گذشتگان نیست، برگذشتن از بینش و دانش، اعتلای «خودآگاه و ناخودآگاه» اهل زمانه و آفرینش دید و دریافتی دیگرتر است… شاهنامه تاریخ پیروزی در شکست، یا به زبان دیگر تاریخ پیروزیِ شکست است. زیرا در برابر مرگ «گزینشی» در کار است و نیروی اراده بر غریزهٔ بقا فرمان می‌راند… شاهنامه تاریخی آرمانی است، آن‌گونه که می‌پنداشتیم و آرزو داشتیم. و فردوسی با گزینشی که می‌کند این آرزو، این آرمان را به سرمنزل عافیت می‌رساند… در داستان‌های شاهنامه، با خواندن «تاریخ»، هر بار حقیقت متعالی و زیبایی را —که ویژگی هر اثر والای هنری است— در روح خود می‌آزماییم و این‌گونه بازیابی خاطرهٔ جمعی، توأم است با موهبت شادی فرخنده‌ای که دیدار زیبایی به ما ارزانی می‌دارد. و لذت این شادی، اگرچه از گذشته می‌آید، دیگر از آنِ ماست که هستیم و آن‌ها که پس از ما خواهند بود.

داستان یک پلکان (۲)

15,000 تومان

معرفی کتاب داستان یک پلکان (۲)

کارمینای فرزند    نمی‌تونم! فرناندوی فرزند    چرا٬ می‌تونی. می‌تونی… برای این‌که من ازت می‌خوام٬ ما باید قوی‌تر از پدر و مادرهامون باشیم. اونا گذاشتن تا زندگی شکست‌شون بده. سی سال این پله رو بالا و پایین رفتن و هر روز بدبخت‌تر و کوچه‌بازاری‌تر از روز قبل شدن. اما ما به خودمون اجازه نمی‌دیم که این محیط سوارمون بشه. نه! برای این‌که از این‌جا می‌ریم. به وجود هم تکیه می‌کنیم. کمکم می‌کنی تا برسم به جاهای بالاتر٬ کمکم می‌کنی تا برای همیشه از این خونه‌ی لعنتی٬ از این قشقرق‌های همیشگی٬ از این بدبختی بیرون بیام. به‌م کمک می‌کنی، نه؟ بگو که می‌کنی٬ خواهش می‌کنم. بگو!