بره اي که گرگ شد
کتاب بره ای که گرگ شد یکی از مجموعه آثار عزیز نسین است. روزگاری، در اونجایی که شرق و غربش به هم میچسبیدند و شمال و جنوبش به هم نمیرسیدند، چوپونی با گوسفندها و سگهایش زندگی میکرد.
اونجا دیاری بود ورای جاهای دیگه: آبش چنون بود که گلاب، خاکش چنون بود که طلا، کوه و دشتش لاله بود و چمن، بیابونش گل بود و گلشن. باغهاش چنون بود که باغ بهشت، و هواش تا دلت بخواد سبک بود و سبک، روشن بود و روشن...
اما چه سود؟... چه سود که چوپون اون دیار سوای چوپونای دیگه بود: دل نداشت که رحم داشته باشد، رحم نداشت که مروت داشته باشد، نه آه به دل سنگش کارگر بود و نه ناله، و نه صدای گریه و زاری رو میشنید...، اگر هم میشنید این گوشش در بود و اون گوشش دروازه...
چوپون اون دیار نه مثل چوپونای دیگه نی هفتبند داشت و نه چماق چوپونی. به جای نی هفتبند سوت شکاربونی داشت و به جای چماق چوپونی تازیانه خارنشون به دست میگرفت
تبارشناسي اخلاق
کتاب تبارشناسي اخلاق از جمله آخرين نوشتههاي نيچه است كه دو سالي پيش از فروپاشيدن ذهن آتشفشانش نوشته است. اين كتاب، همچون بسياري از آثار نيچه، بسيار شتابان نوشته شده است. وي آن را در بيست روز، در ماه ژوئنِ 1887، نوشته و كتاب در نوامبرِ 1887 منتشر شده است. اين كتاب يك "جدلنامه" است. نيچه اين كتاب را پس از فراسوي نيك و بد نوشته، و در نامهاي، هدفِ آن را روشن كردنِ چند "اصلِ بنياديِ" آن كتابِ بدفهميدهشده، فراسوي نيك و بد، ميداند. وي ميخواهد در اين كتاب چند نكتهي اساسي را كه در آن كتاب به اجمال آمده، روشن و كامل كند و نقشِ "آزادهجاني" را در آن بازگويد، و آنچه را كه در آخرين بخشِ «فراسوي نيك و بد به نرمي گفته است با طنيني تند و انگيزاننده شرح كند و سنجشگريِ اخلاق را به اوجِ خود برساند»
پژوهشي در معناداري و صدق
کتاب پژوهشی در معناداری و صدق، اثری نوشته ی برتراند راسل است. این کتاب اولین بار در سال 1940 انتشار یافت. برتراند راسل در این کتاب، مبانی دانش را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. او با پرداختن به موضوعاتی چون زبان و روابط میان حقیقت و تجربه، مفاهیم مورد نظر خود را به بحث می گذارد و بر این نکته تأکید می کند که چگونه دانش مربوط به ساختار زبان می تواند به ما در رسیدن به درکی بهتر از ساختار جهان کمک کند. برای آن دسته از مخاطبینی که تصور می کنند این شیوه از فلسفه، تحلیلی منطقی از زبان و عاری از هرگونه ملاحظات روانشناسانه است، فهمیدن این نکته غافلگیرکننده خواهد بود که راسل در کتاب پژوهشی در معناداری و صدق با استفاده از مفاهیم روانشناسی به تحلیل و بررسی معنا می پردازد.
نو ارغنون
کتاب «نو ارغنون» یک اثر فلسفی است که توسط فرانسیس بیکن ، به زبان لاتین نوشته شده و در سال 1620 منتشر شده است. بیکن در مورد سیستم جدیدی از منطق توضیح می دهد که معتقد است از شیوه های قدیمی قضاوت برتر است. این روش امروزه به عنوان روش باکونی شناخته می شود.
برای بیکن ، یافتن ماهیت یک چیز یک فرایند ساده کاهش و استفاده از استدلال استقرایی بود. برای یافتن علت "طبیعت خارق العاده" مانند گرما ، باید همه موقعیتهایی را که در آن گرما یافت می شود ، لیست کنید. سپس باید فهرستی دیگر تهیه شود که مواردی مشابه با موارد لیست اول را به جز کمبود گرما فهرست کند. جدول سوم مواردی را نشان می دهد که گرما می تواند در آن متفاوت عمل کند.
"ماهیت شکل" یا علت گرما باید آن چیزی باشد که در همه موارد جدول اول مشترک است ، از همه موارد جدول دوم فاقد است و در موارد جدول سوم از نظر درجه متفاوت است.
یکن امیدوار است که تحقیقات تجربی ، به همین ترتیب ، ایده های قدیمی علمی را در هم بشکند و به درک بیشتری از جهان و آسمان ها منجر شود.
کتاب نو ارغنون
چنين گفت زرتشت (شوميز)
کتاب چنين گفت زرتشت (شوميز)از جمله: كتابهايي هستند كه اگر كسي با آنها چنانكه بايد سر كند، يعني جانمايهي انديشهي آنها را زندگاني كند، نقشي ناستردني بر روان آدمي ميگذارند، زيرا سر و كار آنها با جان آدميست. اينگونه كتابها نه معلوماتاند كه عقل آدمي را خوراك دهند، نه ادبيات كه حس و عاطفه را برانگيزانند، بلكه جان آدمي را بيدار ميكنند و با او در سخن ميآيند. جان آدمي برتر از عقل و احساس اوست و آن گرهگاهيست كه در آن عقل و احساس با هم ميآميزند و به مرتبهاي والاتر بركشيده ميشوند. و در آن مرتبه است كه جانِ بيدار پديدار ميشود كه با جهان از درِ سخن درميآيد و مشكل او نه چيزهاي گذراي جهان و روزمرّگي زندگي، بلكه مسئلهي جاودانگي و بيكرانگيست؛ راز هستيست. چنين كتابهايي ميخواهند دري به روي جاودانگي و بيكرانگي باشند و انسان را از تنگناي جهان روزمرّهي احساس و كوتهبينيِ عقل خودبنياد برهانند. كتابهاي مقدس چنيناند. كسي به جانمايهي كلامشان راه ميبرد كه جاناش در پرتوِ آن كلام به روي جاودانگي و بيكرانگي گشوده شده باشد. چنين گفت زرتشت نيز چنين كتابيست
ملاحظاتی دربارهی مارکس
معرفی کتاب ملاحظاتی درباره ی مارکس اثر میشل فوکو
دوتچو ترومبادوری در اواخر ۱۹۷۸ سلسله گفت و گو هایی را با فوکو در باب مسئله ی قدرت که دل مشغولی آن دوره ی فوکو بود انجام داده بود، لیکن بعد از چند سال او نظرش را درباره ی هدف سراسری فعالیت هایش عوض کرده بود؛ او با امتناع ذاتی اش از این که در یک نوع تفکر محبوس شود، بار دیگر تلاش برای نظام مند کردن اندیشه اش را به چالش کشید.
درست همان موقع که ما شروع کرده بودیم به باور این که می توانیم پروژه ی او را با ا صطلاح هایی مانند «قدرت / دانش» یا «خرده فیزیک قدرت» دریابیم، او بار دیگر از حیرت زده کردن ما با نفی باور سابق خودش که موضوع راستین کارش قدرت است (که قویا در پایان گفت وگو ی پنجم این کتاب بیان می شود) آشکارا خشنود بود؛ در عوض، همان طور که در پایان کار خود نتیجه گرفت، هدف واقعی اش همیشه «خلق تاریخی از شیوه های متفاوتی بوده است که از طریق آن ها انسان ها در فرهنگ های ما به سوژه بدل می شوند». لیکن این توصیف گمراه کننده است: فوکو هرگز از نشان دادن این که چگونه تاریخ سوژه شدن از تاریخ انقیاد جدایی ناپذیر است، دست برنداشت.
اگرچه در جلدهای نهایی تاریخ جنسیت به نظر می رسد که زمینه ی کارش را تغییر چشم گیری می دهد (همان طور که در فصل های آغازین کاربرد لذت توضیح می دهد)، زمانی که به معضل تکنیک های نفس در عالم یونانی رومی و وارثانش بازمی گردد، مسئله ی قدرت همچنان با دغدغه ی آخرینش درباره ی اخلاق مرتبط باقی می ماند.
اما در این سلسله مصاحبه ها از سال ۱۹۷۸، نشانه هایی از جهت های فکری بعدی فوکو پیدا می شود (گرچه اشاراتی به نظریه ی «حکومتمندی» می کند)، پس این گفت و گوها گامی را در جهت درک تفکر فوکو طی سال های آخر دهه ی ۱۹۷۰ در اختیار می گذارد. تا جایی که من می دانم، این گفت و گوها بلندترین مجموعه ی پیوسته ی مصاحبه های چاپ شده با یک مصاحبه کننده است.
به این ترتیب، گستره ی موضوعات و غنای جزئیات، این بحث ها را شاید به بهترین منبع یگانه برای فهم نظرات فوکو از کارش در آن زمان تبدیل می کند.
گفتارهایی در خاستگاه ناسیونالیسم کرد
در بخشی از کتاب گفتارهایی در خاستگاه ناسیونالیسم کرد میخوانیم
گفتمان تاریخنگاری ناسیونالیستی کُرد، مانند هر گفتمان دیگری، یک برساخت است؛ اما توسط هیچ کنشگر منفردی و یکبار برای همیشه برساخته نشده است. در وهلهی اول حریفانی بیرونی دارد: به تاریخنگاریهای رسمی دولتی و، در بعضی مواقع، به گفتمانهای تاریخنگارانهی گروههای غیردولتیای چون ارمنیها و علویها واکنش نشان میدهد. وضعیت گفتمان رسمی انکار وجود هویت کُرد در ترکیه یا پذیرش محدود آن در عراق و ایران سرشت و خواستهای این واکنش را تغییر میدهد، آن را کموبیش رادیکال میکند و تأکیدی را که بر زمان باستان یا دورههای متأخر گذاشته شده است تغییر میدهد. دوم، ویژگیهای این گفتمان از کشوری به کشور دیگر، تحتتأثیر مبارزات و آشوبهای لحظهی حال و نیز براساس پایگاه، برنامهها و استراتژیهای نویسندگان تاریخ، تغییر میکند. یک تحصیلکردهی کُرد در خارج، یک مبارز جوان ناسیونالیست در ترکیه و یک مورخ حرفهای کُرد در عراق، همگی ممکن است در طولوتفصیل دادن به تاریخنگاری ناسیونالیستی مشارکت داشته باشند، اما آنها ضرورتاً این کار را با روشها و اهداف یکسانی انجام نمیدهند. سوم، ناسیونالیسم به عنوان یک گفتمان، خودبسنده نیست: اساساً از ایدئولوژیهای مسلط یک دورهی معیّن (همچون غربگرایی، مارکسیسم، اسلام سیاسی) وام میگیرد. متأثر شدن ناسیونالیسم از هر کدام از این ایدئولوژیهای متفاوت، باعث میشود کُردبودگی در پارادایم متفاوتی خوانده شود و امکان این را فراهم میآورد که ناسیونالیسم در یک چارچوب تاریخیِ جامعیتبخش (مثلاً پیشرفت و علم از نظر «غربگرایی»، پایان استثمار و سلطه از نظر مارکسیسم، صلح قدسی بر بنیاد بندگی خدا و اخوت با امت از نظر اسلام سیاسی) قرار داده شود.گرامشی و انقلاب: مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر
انتشارات چشمه منتشر کرد:
آنتونیو گرامشی در سال 1913 و بعد از تجربهای که از انتخابات ایتالیا در ساردنیا کسب کرد، عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد.
با شروع جنگ جهانی اول گرامشی رفتهرفته نویسندهی روزنامهی اَوِنتی، ارگان رسمی حزب سوسیالیست ایتالیا، شد و نقدهای خود را علیه جریان رفُرمیست حزب سوسیالیست ایتالیا تندتر کرد. در 1917، گرامشی تکشمارهی شهر آینده را منتشر کرد.
انقلاب اکتبر مثالی از بدیلی بود که گرامشی در شهر آینده به آن امید بسته بود. از تحولات انقلاب خبرهای ضدونقیض و سانسورشدهی اندکی به غرب میرسید.
در ابتدا روزنامههای بورژوایی انقلاب روسیه را همچون انقلاب کبیر فرانسه در راستای شکوفایی ایدهآلهای لیبرالی معرفی کردند.
اما پس از آنکه به ماهیت پرولتری آن پی بردند، در محکومیت انقلاب اکتبر از هیچ کوششی دریغ نکردند. گرامشی با مطالعهی دقیق انقلاب اکتبر، بهخصوص آثار لنین، اندیشه و عمل خود را بر سازماندهی انقلاب در ایتالیا و در سرتاسر جهان معطوف کرد.
این کتاب شامل بخشی از مقالات گرامشی در سالهای توفانی 1917 تا 1920 است که بهخوبی نگاه پرشور و همدلانهاش را به انقلاب اکتبر روسیه نشان میدهد.