معرفی کتاب اصول نسبیت (مجموعه مقالات اصلی در نظریهی نسبیت خاص و عام)
در واقع، اصلاحات و تغییراتی که نظریهی نسبیت خاص در نظریهی فضا و زمان ایجاد میکند بسیار وسیع است، با این حال یک نکتهی مهم، یعنی قوانین هندسه، دستنخورده باقی مانده است. زیرا قوانین هندسه را حتی در نظریهی نسبیت خاص، باید بهعنوان قوانین موقعیتهای نسبی اجسام صلب ساکن تلقی نمود، و از یک دیدگاه کلیتر باید سینماتیک را قوانین توصیفکنندهی مقیاسهای اندازهگیری و ساعتها دانست. دو نقطهی مادی معیّن از یک جسم صلب همواره فاصلهی ثابتی از یکدیگر دارند که مستقل از محل و جهت جسم و نیز زمان است. دو وضعیت معیّن از عقربههای ساعتی که در یک دستگاه مختصات ویژه ساکن است، همواره معرف یک بازهی زمانی معیّن و مستقل از مکان و زمان است.
اصول نسبیت (مجموعه مقالات اصلی در نظریهی نسبیت خاص و عام) - انتشارات نی
منطق استعلایی کانت و حقیقت آن، منطق نظرورزانهی هگل / منطق دال لاکان، انفجاری است که هنوز امواجش آنطور که باید ما را نگرفته است. کتاب حاضر ما را به هستهی تاریک این انفجار راه میبرد … با تعابیر شیخ اشراق میتوان گفت که تمامیتِ نور در نقطهی «شب جهان» شکست میخورد و نورالانوار هرگز نمیتواند این نقطهی کسوف جهان را در برگیرد. همواره نقطهی کوری هست که نور با واپسرانیِ آن نور میشود؛ «نور / هستی بهمثابه تمامیت» فقط آنجا هست که درست در دلش شکاف و ترکی هستیشناختی وجود دارد. به دیدهی ژیژک این شکافِ هستیشناختی، این «شب جهان»، نخستین بار در کوگیتوی دکارت سر بر میآورد، در فلسفههای کانت و هگل شکلی بنیانبرانداز به خود میگیرد، در هایدگر پیچشی از سر میگذارند، و در منطق «نهـهمه» لاکان به اوج خود میرسد …
کتاب حاضر شرح جامعی است بر زیباشناسی هگل در پرتو ایدئالیسم فلسفی او. هنر در کنار دین و فلسفه یکی از اجزای مقوّم فلسفهی هگل و از مضامین محوری اندیشههای اوست. بخش نخست این کتاب مفاهیم بنیادی زیباشناسی هگل و خاستگاههای ایدئالیستی آنها را شرح میدهد، و بخش دوم میپردازد به ایضاح آرای هگل دربارهی تکوین تاریخی هنرها در قالب تسلسل سه صورت جزئی سمبولیک، کلاسیک و رمانتیک. بخش سوم اختصاص دارد به معرفی نظام هنرهای منفرد براساس ویژگیهایی که هگل برای هریک از آنها برمیشمارد. تحول تاریخی هنرها در این نظام بر مبنای گسترش نقش سوبژکتیویته در آنها تبیین میشود. مالند در شرح نظریهی مناقشهبرانگیز «پایان هنر» میکوشد برداشتهای سطحی از این نظریه را نقد، و نسبت آن را با فلسفهی روح هگل برجسته کند. به این ترتیب، صورتهای جزئی سهگانهی هنر و هنرهای منفرد در فرایندی دیالکتیکی مضمحل و به سطح مفهومی بالاتری مرتفع میشوند. افزون بر اضمحلال دیالکتیکی هنرها، شرایط نامساعد تاریخی نیز مسبب زوال تدریجی آنهاست. نویسنده با بررسی موشکافانهی زمینه و زمانهی شکلگیری اندیشههای زیباشناختی هگل، دلایل باور او به غروب امر روحانی و طلوع امر مادی در هنرها را تبیین، و علل افول آفرینشهای بزرگ هنری را تحلیل میکند و درعینحال نشان میدهد که این افول مبیّن رسیدن به آستانهی هنر مدرن است.
امروزه مسئلهی سوژهی سیاسی همچنان یکی از اساسیترین پرسشها نزد فیلسوفان و نظریهپردازان سیاست است. بهطور خاص، در اندیشهی مارکسیستی از آغاز با این پرسش مواجهیم که چه کسانی عاملان تغییرات اجتماعیاند و چگونه این سوژهها پدیدار میشوند. اما پس از گسترش انتقادات به مارکسیسم و رونق گرایشات پسامدرن، نظریهی سوژهی انقلابیِ مارکسیسم نیز اعتبار و محوریت خود را از دست میدهد. با پروبلماتیکشدن سوژهی سیاسی در اندیشهی پسامارکسیستی، متفکران پسامارکسیست میکوشند در چارچوب هستیشناسیهای غیرمارکسی به بازتعریف امر سیاسی و سوژهی سیاسی بپردازند. اما فلسفههای سیاسی پسامارکسیستی و مواجههی انتقادی آنها با نظریهی مارکسیسم و مسئلهی شکلگیری سوژه، خود، نیازمندِ ارزیابی و بررسی انتقادی است که این کتاب به آن میپردازد. نویسنده در این کتاب، با محوریت سوژهی سیاسی، به بررسی اندیشهی مارکسیستی و پسامارکسیستی، نسبت اندیشهی سه متفکر پسامارکسیست (ارنستو لاکلائو، الن بدیو و آنتونیو نگری) با اندیشهی مارکسیستی، و تحلیلِ انتقادی و مقایسهای آنها میپردازد. وی در این مسیر مبانی هستیشناسیِ غیرهگلیِ این متفکران را نیز مورد توجه قرار میدهد که برای بررسی چگونگی فراروی آنها از مارکس اهمیت بسیاری دارد. بهطور کلی، مطالعهی این کتابِ پژوهشی برای فهم دقیقتر و همهجانبهترِ اندیشهی پسامارکسیستی و نگاهی انتقادی به این نظریهها به علاقهمندان توصیه میشود.
فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴)، که از بنیانگذاران هرمنوتیک مدرن خوانده میشود، خود هیچگاه توفیق نیافت که کتابی مستقل تحت عنوان «هرمنوتیک» منتشر کند، هرچند سودای آن را در سر داشت. او نظریهی هرمنوتیکی جدید خویش را در کلاسهای درسی با همین عنوان در دانشگاههای هاله و برلین در فاصلهی سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۳۳ ارائه کرد. آنچه در کتاب حاضر میخوانید مهمترین دستنوشتههای باقیمانده از او دربارهی هرمنوتیک است که برای ارائه در همین کلاسها در طول سالیان تدارک دیده بود و البته سودای تبدیل کردن آنها به کتابی مستقل را نیز داشت. از نظر شلایرماخر، هرمنوتیک «هنرِ فهمیدنِ درستِ سخنانِ دیگری» است، چون باور دارد «روال معمول» این است که ما سخنان یکدیگر را اشتباه بفهمیم. بهعلاوه، او معتقد است اندیشیدن بدون زبان امکانپذیر نیست. در نتیجه، او هرمنوتیک را ابزاری ضروری برای پیبردن به اندیشههای دیگران و حتی اندیشههای خویشتن میدانست.
هرمنوتیک - انتشارات نی
دلوز طی سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ سلسله درسهایی را در دانشگاه پاریس ۸ دربارهی اسپینوزا ارائه کرد. متن حاضر ترجمهی این درسگفتارهاست. دلوز در این دورهی دانشگاهی خوانش خود را از نظام فکری اسپینوزا تشریح کرد و به مباحثی چون فردیت، توان، آزادی، ایده و حالمایه، خدای درونماندگار، حق طبیعی کلاسیک، هستیشناسی و اخلاق، دیرند، ابدیت و مرگ پرداخت. این مباحث اهمیت زیادی برای شناخت اسپینوزای دلوز دارند، چرا که همچون راهنمایی مسیرِ فهمِ آثار دلوز در باب اسپینوزا و همچنین نقش اسپینوزا را در پروژهی فلسفی دلوز هموارتر میکنند.
تغییری ریشهای که زندگی افراد را زیرورو میکند یا نظم وضعیتی را بر هم میزند چه مختصاتی دارد؟ اگر چنین تغییری غیرقابل محاسبه و غیرقابل پیشبینی باشد چگونه میتوان به آن فکر کرد؟ اسلاوی ژیژک در این کتاب میکوشد چارچوبی برای فکر کردن به این تغییر، که نام فلسفی آن «رخداد» است، فراهم کند. مفهوم رخداد در فلسفهی قرن بیستم به نامهای مهمی چون هایدگر، دلوز، دریدا و بدیو گره خورده و به واسطهی این نامها تفکر زمان ما را تحتالشعاع قرار داده است. همین امر ژیژک را وامیدارد که سفر خود را از تعاریف مختلف رخداد آغاز کند و سپس، از نقطهی حال، روایتی از رخدادهای تاریخ فلسفه از افلاطون تا دکارت و هگل بپردازد. همچنین مفهوم رخداد را در قاب مورد علاقهی خود، گفتار روانکاوی، بگنجاند تا به این وسیله شرحی دیگر از مفاهیم آن مخصوصاً ساحتهای مشهور خیالی، نمادین و واقعی ارائه کند. شرح او، مثل اغلب متنهایی که از او خواندهایم، همراه است با مثالهای فراوانی از سینما، ادبیات، موسیقی، اکتشافات علمی، وقایع سیاسی، لطیفهها و حکایتهای تمثیلی.
بنیانگذاری برای مابعدالطبیعهی اخلاق یکي از ژرفترین و مهمترین آثار در زمینهی فلسفهی عملی (اخلاق) و نخستین اثرِ مابعدِ نقدیِ کانت در این حوزه است. این اثر را در فلسفهی اخلاق در ردیفِ اثري چون اخلاقِ نیکوماخوسیِ ارسطو قرار میدهند. کانت نخستین بار در این اثر اصلِ خودقانونگذاریِ (خودآیینیِ) اراده را شرح و بسط میدهد، اصلي به این مضمون که تکالیفِ اخلاقی از جانبِ (عقلِ محضِ) انسان بر گردهی انسان نهاده میشوند و تنها تا جایي که چنین باشند میتوانند بهطورِ بیقیدوشرط الزامآور باشند. از دیدگاهِ کانت، جمیعِ نظریاتِ اخلاقیِ دیگر در این فرض اتفاقِ نظر دارند که مبنای تکالیفِ اخلاقی را باید، به جای خودِ اراده، ابژه یا متعلَقِ اراده (امرِ خیر، ذیلِ تفسیرهای گوناگون و متعارضي که از آن شده است) دانست، چیزي که در قاموسِ کانت از آن تعبیر به دگرقانونگذاری (دگرآیینی) میشود. بر این اساس، تا زماني که متعلَقِ اراده مبنای تکالیفِ اخلاقی تلقی شود نمیتوان تبیین کرد که چرا تکالیفِ اخلاقی بهطورِ بیقیدوشرط الزامآورند. بهعبارتِ دیگر، تکلیفِ اخلاقی در نظرِ کانت نوعي امرِ (دستورِ) بیقیدوشرط است که اگر مبنای آن را ابژه یا متعلَقِ اراده بدانیم بیقیدوشرط بودنِ آن را نفی و مشروط اش ساختهایم. کانت در پیِ کلیترین (همهشمولترین) اصلِ اخلاق برای همهی موجوداتِ متعقلِ متناهی، اعم از انسان و غیرِانسان، است.