باختین از اندیشمندان برجستهی قرن بیستم است که افکارش برخی از لحظات ملتهب تاریخ جهان را بازتاب میدهد. دنیای باختین دنیایی دستخوش تغییر بود ــ با گذشتهای در حال فروپاشی و آیندهای شکلنیافته. انسانهای بزرگ مانند سرزمینهایی که فصول گوناگون را تجربه میکنند دارای طبیعتی آکنده از دشتهای وسیع، کوههای سربهفلککشیده، چشمهسارهای فراوان و برکههای کوچک و بزرگاند. دوزبانگی باختین از زمان طفولیت، آشناییش با زبانها و فرهنگهای گوناگون در حین تحصیل و شرکت در گروههای مطالعاتی که بهندرت افرادی همفکر و حتی همرشته در آنها یافت میشد، در کنار عدم تعیّن تاریخی و اجتماعی زمانهاش ردپایی مثبت و سازنده در اندیشهی او باقی گذاشتهاند. آراء باختین چون رودی خروشان نهتنها همواره جاری است و راه به عرصههای نو باز میکند، بلکه در بستر خویش نیز نمیگنجد و در کار بسط و تعمیق گذرگاههای نخست خود است. نگاه معرفتشناختی و هستیشناختی ویژهی او به جهان در تمام نظراتش، ازجمله مکالمهگرایی، دگرمفهومی، کارناوالگرایی و چندصدایی، تجلی یافته و در همهی ایدههایش احترازی قاطع از جزمگرایی، اقتدارطلبی و مطلقاندیشی مشاهده میشود. علاقهی وافر باختین به گونهی ادبی رمان نیز از همین نگرش نشئت میگیرد، چرا که بر اساس نظرات باختین هویت رمان در گرو تنندادن به قوانین منجمد و خشک ادبی است.
تخيل مکالمه اي (جستارهایی درباره رمان) - انتشارات نی
معرفی کتاب شکاریم یک سر همه پیش مرگ (جستارها، گفتارها و نوشتارها)
شاهرخ مسکوب بیش و پیش از هر چیز خود را جستارنویس (essayiste) میدانست نه محقق: «محقق به هیزم و خاکستر توجه دارد، جستارنویس به آتش». نمونهٔ برجستهٔ جستارهایش ارمغان مور بود که در سالهای پایانی عمر نوشت. خود او با فروتنی همیشگیاش میگوید: «این چیزهایی که من مینویسم تحقیق به معنای کلاسیک نیست… کارم فکر کردن به ادبیات خودمان است، چه غنایی چه حماسی. برای این کار باید پژوهش کرد، اما سختی کار در این است که بعد حاصل تمام این سوادی را که به دست آمده به فراموشی سپرد. آدم باید یاد بگیرد اقوال این و آن را دور بریزد و فقط بینش آنها را بگیرد.»
شاهرخ مسکوب عاشق زبان فارسی بود. «ایرانی بودن با همهٔ مصیبتها به زبان فارسیاش میارزد. من در یادداشتهایم آرزوی زبانی را میکنم که وقتی از کوه صحبت میکند به سختی کوه باشد و وقتی از جان یا روح… از سَبُکی به دست نتواند آمد».
شکاریم یک سر همه پیش مرگ (جستارها، گفتارها و نوشتارها) - انتشارات نی
معرفی کتاب محمد بلوری: خاطرات شش دهه روزنامهنگاری (به اهتمام: سعید ارکانزاده یزدی)
خاطرات محمد بلوری منبع دستاولی است برای پژوهشگرانی که میخواهند بدانند روزنامهنگاری ایرانی در مقاطعی سرنوشتساز از تاریخ چطور پیش میرفته و روزنامهنگاران ایرانی در آن مقاطع چه میکردهاند، چه میدیدهاند و چه فکر میکردهاند. بلوری در خاطراتش گاهی خودِ تاریخ را روایت میکند و گاهی پشت صحنهی وقایع تاریخی را. گاهی قالب روایتش به گزارشهای مطبوعاتی نزدیک میشود و گاهی به پاورقی داستانیِ با راوی سومشخص که در آن نیز ید طولایی دارد. حکایتهای جذابی نیز نقل میکند از حوادث عجیب جامعهی روزهای پیش از انقلاب و گاهی حالوهوای تحریریهها و شرایط کاری خبرنگاران و اهالی مطبوعات را به تصویر میکشد. و همچنین روایتهای بعد از انقلاب را میگوید که چطور آن سنت روزنامهنگاری گسیخته میشود و باز تلاشهایی صورت میگیرد که آن چینی بند زده شود. بنابراین تنوع در قالب و محتوا خواننده را از وضعیت روزنامهنگاری دهههای چهل و پنجاه هم مطلع میسازد اما خسته نمیکند.
خاطرات شش دهه روزنامهنگاری (به اهتمام: سعید ارکانزاده یزدی) - انتشارات نی
رمانى كه قهرمانش مسئلهدار است در ميانه ايدئولوژى و اتوپيا معلق مىماند و، در واقع، تركيبى است از عامليت فردى نويسنده و ساختار اجتماعى جهان. اين ساختار اجتماعى جلوهاى متنى دارد اما در تركيب با فرديت مجال بروز مىيابد. حركت و ديدگاه راوى و شخصيت در پىرنگ، همراه با چشمانداز انواع نويسندگان و خوانندگان در گسترهٔ ايدئولوژى (همراستا با وضع موجود) و اتوپيا (ناهمراستا با وضع موجود)، قالب رمانى را برمىسازد.
خوانش دو رمان چشمهايش و دختر رعيت، كه هر دو در يک سال و به دست نويسندگانى با ديدگاههاى سياسى نسبتاً مشابه نوشته شدهاند، آزمونى براى نظرورزى دربارهٔ شكل رمان است و بدين منظور درونمايههاى اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى آنها در قالبهاى متكثرى از روايتشناسى، جامعهشناسى و شكل خاصى از نظریهٔ دريافت مطالعه مىشود.
ژاک رانسیر در کتاب کلام خاموش پرسش از چیستی ادبیات را از نو طرح میکند. ظاهراً همگان تصور روشنی از ادبیات دارند، اما بر سر تعریف آن اجماعی وجود ندارد. رانسیر به جای آنکه تعریفی نو از ادبیات ارائه کند به لحظهی شکلگیری این اصطلاح جدید رجوع میکند تا آن را در متن یک تغییر ادراکی ژرف جای دهد. به دنبال این تغییر، نظم سلسلهمراتبیِ حاکم بر موضوعها و ژانرهای ادبی که بنای بوطیقای کهن را تشکیل میداد فرو میریزد و جای خود را به نوعی برابری ریشهای میان موضوعها و از هم گسستن ژانرها میدهد که بر اثر آن هر چیزی میتواند از ظرفیت ادبی برخوردار باشد و هیچ موضوعی نمیتواند فرم یا سبک خاص خود را تحمیل کند. این برابری ریشهای مبنای آشوبناک ادبیات در مقام پدیدهای نوظهور و ناکامل است و از ادبیات موجودی دوپاره و متناقض میسازد که دائم در پی رسیدن به انسجام و غلبه بر تعارضهای درونی و بیرونی خود است. تحلیل پردامنهی رانسیر، که از یک سو تا افلاطون و ارسطو کشیده میشود و از سوی دیگر به ایدئالیسم آلمانی و جنبش رمانتیسم میرسد، چارچوب نظری جدیدی برای فکرکردن به تاریخ هنر و ادبیات از خلال همین تعارضها و تضادها فراهم میکند. در این چارچوب جدید، مسائل ریشهداری چون نسبت میان هنر پیشرو و سیاست رهاییبخش، هنر برای هنر و هنر در مقام بیان اجتماع، و نسبت میان هنر و زندگی از نو طرح میشوند و صورتی تازه پیدا میکنند. رانسیر در کلام خاموش موشکافیهای نظری خود را با تفسیرهای بدیعی از آثار نویسندگانی چون فلوبر، بالزاک، مالارمه و پروست همراه کرده است.
کلام خاموش (درباره ادبیات و تناقضهایش) - انتشارات نی
میخواهد روایت داستانی را که در سر دارد به دست نور بسپارد یا با کلمات تعریفش کند؟ جزئیات تاریخی، صحت باستانشناسی، اینها همه مسائل ثانویهاند و برای خلق زیبایی کفایت نمیکنند. حتی گاهی از مسیر اصلی منحرفش میکنند. این همان چیزیست که زولا و سایر نویسندههای مکتب جدید، به خاطر علاقهی بیش از حد مستندسازی و اهمیت دادن به واقعیت صِرف از آن غافل شدهاند. فلوبر میداند با چه پیوندهای صمیمانهای زیبایی را با واقعیت گره بزند. در حالتی بین نشستن و دراز کشیدن، پاهایش را روی هم انداخته و در خیال خود، از لابهلای پردهی تور، درخشش ایدهی مطلوب را به چشم میبیند.