می خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم
راوی داستان زنی سیساله و فارغالتحصیل رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. از بد روزگار، از کار بیکار و از همه جا رانده شده و با شوهر مهندس خود زندگی آرام و بی حاشیهای دارد. وقتهای بیکاری و افسردگیهای موسمیاش را با پختن غذا و یادآوری خاطرههای پراکنده شکمی از روزگارهای دورتر میگذراند.
کتاب حاضر تصویرگر یازده روایت آبگوشتی است. در هر روایت یک جور غذا محور داستان میشود: آبگوشت، خورش کرفس، نان و پنیر و گوجه، یتیمچه، کلهپاچه، خورش هویج و... نویسنده کوشیده است با استفاده از موضوع هیجانانگیز غذا، هم قصه بنویسد و هم روش پخت یازده غذا را میان قصههایش بیاورد: خیلی طول کشید تا این گزاره به ما ثابت شود که آبگوشت شاخ دارد. خانهمان داشت از بیخ و بن کنفیکون میشد که یکهو شاخکهای مامانم جنبید و فهمید ما از آن خانوادهها هستیم: از آنها که وقتی آبگوشت میخورند، پاچه هم را میگیرند و از گل و گردن همدیگر آویزان میشوند و میپرند به هم.
نویسنده این کتاب معتقد است دنیا بر مدار سه اصل کلیدی میچرخد: «خواب، کتاب، کباب» و تا کسی میگوید چرا ایرانیها اینقدر شکمو هستند زود میگوید شکمو نیستند اهل دلاند.
دیلماج
کتاب «دیلماج» نوشتهی «حمیدرضا شاهآبادی» است. در توضیح پشت جلد کتاب میخوانیم: «میرزا یوسفخان مستوفی مشهور به دیلماج در تاریخ چهرهی ناشناخته و رازآلودی است. عدهای تحسین و تمجیدش کردهاند: از آن دسته دلباختگان وطن بود که در راه حصول آزادی و پیشرفت مدنیت ایران سر از پا نمیشناخت و عدهای خوار و خفیفش داشتهاند: «خیانتی نبود که نکرد و رذالتی نبود که بروز نداد.» اما این چهرهی پیچیده، در زندگینامهی خود نوشتهاش بسیار بسیط و ساده است: «لکهای بودم در آیینهی وجود. بهجا خواهم ماند یا نه، خود نمیدانم. اگر بمانم از این پس هر که به قصد دیدار خود در این آیینه نظر کند، یوسف دیلماج را خواهد دید.» حمیدرضا شاهآبادی در رمان خود، دیلماج، شخصیتها و حوادثی آفریده است که همه نام و رنگی از تاریخ و واقعیت دارند اما هیچیک واقعی نیستند.» کتاب حاضر را نشر «افق» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.
شب در مسير غرب
معرفی کتاب شب در مسیر غرب اثر بریل مرکام
کتاب شب در مسیر غرب، اثری نوشته ی بریل مرکام است که نخستین بار در سال 1942 به چاپ رسید.
اگر اولین مسئولیت یک شرح حال نویس، گذراندن زندگیای پرماجرا و پرقصه باشد، مرکام در انجام این کار به موفقیتی کم نظیر دست یافته است.
مرکام که با نام بریل کلاترباک در مرکز انگلیس به دنیا آمد، در دوران کودکی به همراه پدرش به کنیا رفت، حیوان خانگی اش یک گورخر بود، دوست هایش اسب ها بودند و همسایگانش، بابون ها، شیرها و غزال ها. او در هواپیمایی کوچک با جمع آوری اطلاعات درباره ی فیل ها پول درمی آورد و بخش عمده ی باقی زندگی اش را به عنوان ماجراجو، مربی اسب های مسابقه و خلبان سپری کرد.
مرکام به اولین انسانی تبدیل شد که بدون وقفه فاصله ی میان اروپا تا آمریکا را با هواپیما طی کرد و اولین زنی شد که از شرق به غرب اقیانوس اطلس را به تنهایی پرواز کرد.
در کتاب شب در مسیر غرب، ماجراجویی ها و اتفاقات شگفت انگیز زندگی پرحادثه ی مرکام، در قالب داستانی جذاب به مخاطبین ارائه شده است.
شب هاي هند
کتاب شب های هند، رمانی نوشته ی آنتونیو تابوکی است که اولین بار در سال ۱۹۸۴ انتشار یافت. این رمان به ماجرای سفر راوی بی نام و نشان داستان به هند می پردازد.
خود تابوکی، کتاب شب های هند را نوعی از «بی خوابی» و یک «سفر» می داند و مانند بیشتر آثارش، آن را در فضایی رویاگونه روایت می کند؛ البته نه رویاهایی محو و لطیف بلکه خلسه ی فردی بی خواب که واقعیتش را تحت تأثیر قرار می دهد.
مردی در خیابان ها، فاحشه خانه ها و هتل های رو به ویرانی شهرهای بمبئی، مدرس و گوا به دنبال دوست گمشده ی خود می گردد.
یک سال از ناپدید شدن خاویر می گذرد و تنها سرنخ ها برای یافتن او، در دستان یک دکتر، دختری جوان و رهبر یک فرقه ی مذهبی عجیب قرار دارد.