غرور
در این راه سعی شده تا با به کارگیری زبانهای مختلف (جِد و طنز)، وضعیت اسفبار، انسدادها و وضعیت متناقض حاصل از ارتکاب این گناهان در جهان امروز به تصویر کشیده شود. با توجه به اینکه برخی گناهان در برگیرنده گناهان دیگری هستند و بر اساس منابع دینی واژگان مشابهی برای ارجاع به یک مفهوم مشترک به کار برده میشود، این فهرست گناهان کبیره به ترتیبی که امروز میشناسیم رتبهبندی شدند:
تکبر، طمع، بیبندو باری، حسد، شکمبارگی، غضب و تنپروری.
از میان همه گناهان کبیره، به احتمال قوی غرور است که این بحث دامن می زند که آیا اصلاً باید آن را گناه به حساب آورد یا خیر. در واقع بدون حس غرور انسان نمیتواند در زمینه فعالیت خویش به برتری دست یابد یا به تلاش برای رسیدن به آن ادامه دهد.
غرور خوب است یا بد؟ بستگی به این دارد که تصورمان از غرور چه باشد، به چه منابع و تاریخی استناد کنیم، آن را در کدام زمینههای اجتماعی و سیاسی بررسی کنیم، مذهبی باشیم یا غیرمذهبی، و چه تصوری از رذیلت و فضیلت داشته باشیم.
زیباییشناسی هنر
مجموعه حاضر گزیدهای از نوشتههای نظری ژان ژنه است که به لحاظ نوع متن، مضمون و سبک نوشتاری دارای تنوّع خاصی است و همچنین برخاسته از نگاه ویژه او به هنر و زندگی است. او در ضمن ستایش از کار هنرمند با شور و حرارتی خاص و از زوایایی تازه و بدیع به اثر هنری مینگرد. «زیباشناسی هنر» چهار نقد هنری مهم ژنه را در بر میگیرد، که در دهه ٥٠ میلادی نگاشته شده است. این نقدها عبارتند از: «کارگاه آلبرتو جاکومتّی»، «راز رامبراند»، «نامه به لئونور فینی» و «ژان کوکتو». نوشتههای ژنه در حوزه زیباشناسی و هستیشناسی گویای نوآوری افکار اوست.
ژنه شاید از نوادر نویسندگان دهه ١٩٥٠ تا ١٩٨٠ باشد که تا این اندازه در خصوص «ظواهری» که خصوصیت واقعی هرچیز را میپوشانند یا گم میکنند، اندیشیده یا نگاشته باشد. پیچیدگی نوشتههای او به لحاظ مفهومی بیش از آنکه آرایهای روشنفکرانه باشد، نشاندهنده این نکته است که او بسیار فراتر از زمان خود اندیشیده و توانسته است آنها را در قالب ادبیات و نمایش بیان کند.
سیاستِ عشق؛ میان هنر و فلسفه
سیاست عشق عبارتی که آلن بدیو فیلسوف ساختارگرای فرانسوی آن را بی معنا می داند، درخوانشی برسازنده از هنر و فلسفه معاصر و به طور خاص در آنچه می توان "هنر و فلسفه" پس از دلوز و گتاری نامید، مواجهه ای را میان این فیلسوفان و هنرمندان معاصر ایران و جهان تدارک می بیند. کتاب حاضر حوزه های گوناگون هنری از جمله نقاشی، مجسمه، شعر و ..را از منظر چرخش فلسفی، به ویژه در پرتو نظریات فیلسوفانی چون دلوز و گتاری ارائه می دهد. این موضوع از رهگذر آنچه اریک الی یز فیلسوف مهم «سیاست احساس» و احمد غزالی عارف «سیاست عشق» می نامند، بررسی شده است. همچنین به رابطه ای جدید میان هنر و فلسفه پس از دلوز و گتاری همراه با تاملات عرفانی می پردازد این کتاب، آثار نقاشان مهم اما گمنام ایرانی را از منظری دیگر و تحت شرایط متفاوتی که جهان معاصر ایجاد کرده است بررسی می کند و رابطه امر بومی و امر جهانی را در آن برجسته می سازد.
چرا ترس از مرگ و مویه بر آن
از بین همه ترسهایی که در زندگی زمینی احاطهمان کردهاند، شاید بتوان گفت شدیدترین و فلجکنندهترین، ترس از مرگ است. در اکثر موارد، فقط اندیشه مرگ کافی است تا لرزه بر انداممان بیندازد. این اندیشه، چنان بر منطق و تعقل خدشه وارد میآورد که دیگر نمیتوانیم این حقیقت را دریابیم که مرگ، نه پایان همه چیز، بلکه درِ ورودی معبدی است که به حیاتی جدید راه میبرد. این کتاب بر آن است تا یاریمان دهد ترس از مرگ را برای همیشه برانیم و آشفتگی و غمگینی همراه با اندیشه مرگ خود و عزیزانمان را وداع گوییم، چنانکه مهاتما گاندی پیشوای فقید مردم هند توصیه میکند از مرگ نگریزید بلکه با چهرهای متبسم با آن روبرو شوید.
فلسفۀ هنر رایانهای
فلسفۀ هنر رایانهای،کتابی کوچک با ایدهای بزرگ است: اعلام موجودیت و تبیین گونۀ هنری جدیدی با عنوان «هنر رایانهای».
این گونۀ هنری چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ آیا ارزشمند است؟ تفاوت آن با هنر دیجیتال چیست و چگونه از امکانات رایانه در آفرینش آثار هنری بهره میگیرد؟ اینها اصلیترین پرسشهایی هستند که کتاب میکوشد، با ارائۀ نمونههای فراوان، پاسخی درخور برای آنها عرضه کند. نویسندۀ کتاب، با اتخاذ روشی تحلیلی، پس از توضیح مفاهیم بنیادین «هنر رایانهای» به تعریفی جامع از آن میرسد و تلاش میکند آن را در قالب نظریهای منسجم سامان دهد.
دومینیک مکآیور لوپس، معاون دانشکده ادبیات و علوم انسانی؛ دانشپژوه ممتاز دانشگاهی و استاد صاحب کرسی در گروه فلسفۀ دانشگاه بریتیش کلمبیا است که تاکنون کتابها و مقالات فراوانی را در زمینه زیباییشناسی و فلسفۀ هنر تألیف کرده است. مکآیور لوپس در این کتاب نشان میدهد که هنر رایانهای برخی اصول بنیادین شیوههای سنتیِ تفکر درباره هنر و آفرینش را به چالش میکشد و میگوید برای فهم این گونه هنری باید ایدههایی چون «تعاملگری» و «کاربر» را در مرکز توجه قرار دهیم.
شوپنهاور
آرتور شوپنهاور متفکری منزوی است. فلسفه او نوعی فلسفه انزواست که حاصل تماس شخصی و نزدیک با آثار گذشته است . او آثار فیلسوفان را به زبان خودشان بیواسطه مترجم، شارح و مفسر میخواند . شوپنهاور خود را در بند آنچه هر یک از آنها میگویند ، روایت میکنند یا میاندیشند نگه نمیدارد. او که ادبیات و فلسفه را کاملاً میشناسد، میخواهد تفاسیر دانشگاهی را به کلی نادیده بگیرد. شوپنهاور که شخصی بدگمان است ، تنها نگاه خاص خود و داوری خویش را قبول دارد. او در بسط و پروراندن فلسفهاش بر این باور نبود که پاسخ دادن به انتظارات، پرسشها و هیجاناتی که به شکل لحظهای سایهگستر میشوند کاری ثمربخش باشد. او از همان ایام جوانی بیدرنگ نسبت به خوشبینی به میراث رسیده از روحیه عصر روشنگری ابراز انزجار میکند. به نظر شوپنهاور ، شدن تاریخی، خود چیزی نیست جز بازنمودی همواره یکسان و غمانگیز از اراده زیستن ، ارادهای که خود، بیگانه با هرگونه آیندگی ، ناتوان از شدن است .