معرفی کتاب تاریخ فلسفه سیاسی (جلد دوم) (قرون وسطا)
تاریخ فلسفهی سیاسی، علاوه بر اینکه به ما کمک میکند اصل و ریشهی خودمان را فهم کنیم، بصیرتی اساسی برای فهم دلایل اینکه چرا دیدگاههای فعلیمان را داریم به ما میدهد. با مقایسهی اندیشههای خودمان با اندیشههای گذشتگان، میتوانیم مفروضات حیاتی دربارهی سؤالات فلسفی گستردهتر دربارهی ماهیت واقعیت، هستی، احتمال دستیافتن به نوعی از شناخت، شناختپذیری حقیقت اخلاقی، طبیعت انسان، و احتمال بهبود و کمال بخشیدن به انسان را دریابیم. فلسفهی سیاسی یک رشتهی اشتقاقی است. اندیشههای سیاسی هر متفکّری سخت تحتتأثیر پاسخهایی است که به این سؤالات غائی میدهد. بنابراین، اگر متفکری دیدگاه خاصی دربارهی طبیعت انسان یا حقیقت اخلاقی دارد، این دیدگاه، عمیقاً بر آن صورت سازمان سیاسی که مرجّح میدارد تأثیر میگذارد. با وارسی طیفی از فلسفههای سیاسی که دیدگاههای مختلفی را دربارهی جهان سیاسی عرضه میکنند و در ضمن پاسخهای مختلفی که به این سؤالهای غائی میدهند، به فهم ارتباطهای میان اجزاء یک فلسفهی سیاسی معین نائل میشویم و میفهمیم چگونه میان این اجزاء کنش و واکنش وجود دارد و چه کارکردی پیدا میکنند. اندیشههای سیاسی ما تصادفی نیستند. این اندیشهها از عناصر بنیادین جهانبینی کلّی ما نشئت میگیرند. رسیدن به بصیرتی ژرفتر دربارهی اینکه چرا ما چنین فکر میکنیم به ما کمک میکند که در مفاهیم سیاسیمان دقیق شویم و احتمالاً در آنها تجدیدنظری بکنیم.
تاریخ فلسفه سیاسی (جلد دوم) (قرون وسطا) - انتشارات نی
معرفی کتاب بلندیهای بادگیر (شومیز) (وادرینگ هایتس)
بلندیهای بادگير روايت عشق است و انتقام، با شخصيتهايی که آميزه لطافت و خشونتاند، مهر و کين، اميد و بيم،… در مکانی که آن هم آميزهای است از گرما و سرما، روشنايی و تاريکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار. آيا خفتههای اين خاکِ آرام خوابزدههايی بیقرارند؟
اميلی برونته با همين داستان شورانگيز به بلندیهای ادبيات صعود کرده است.
چهارمین ویراستِ کتاب درسی کلاسیک آنتونی گیدنز همانند ویراستهای قبلی آن در خاطر دانشجویان و استادان باقی خواهد ماند. در این کتاب گیدنز با مهارت کامل یکی از شرحهای مقدماتی معتبر رشتهٔ جامعهشناسی را با روایتی تازه و جذاب دربارهٔ تغییر اجتماعی در دنیای معاصر، که مفهوم جهانیسازی در کانون توجه آن است، درهم میآمیزد.
آنتونی گیدنز در این کتاب جوهرهٔ ایدههایی را در اختیار دانشجویان جدید قرار میدهد که دربارهٔ آنها با رهبران سیاسی جهان گفتوگو کرده است. این کتاب فراتر از کتابهای درسی است. گیدنز نشان میدهد که اگر بخواهیم به مسائل بزرگ جهانی که زندگیمان را تحتالشعاع قرار داده بپردازیم، شناخت جامعه تا چه حد ضروری است. نتیجهٔ خواندن کتاب مشارکت بیشتر و توانایی افزونتر برای برخورد با این مسائل است.
* * *
کتاب گزیدهٔ جامعهشناسی، شامل شش فصل از 21 فصل ترجمهٔ ویراست چهارم جامعهشناسی آنتونی گیدنز است.
دلیل انتشار این نسخه از کتاب تدریس فصلهای یادشده برای جامعهشناسی بهعنوان درس عمومی برخی از رشتههای درسی در دورهٔ کارشناسی است.
کتاب رواندرمانى اگزيستانسيال هم راهنمايى براى درمانگران است و هم نوعى درمان بهشمار مىرود: هركس كه آن را بخواند، عميقاً تحت تأثير قرار مىگيرد و خردمندتر مىشود انگار چندين ساعت به گفتوگو با كسى نشسته كه عزمش را براى عبور از ژرفترين مشكلات بشرى جزم كرده است. داستايفسكى، تولستوى، كافكا، سارتر، كامو و بسيارى ديگر با نويسنده همآوا شدهاند تا از دلواپسىهاى غايى بشر بگويند.
مخاطبان اصلى كتاب، دانشجويان و رواندرمانگران بالينىاند ولى بهدليل سبک قابل فهم و عارى از اصطلاحات تخصصىاش، براى خوانندهى معمولى نيز قابل درک و بسيار جذاب است. يالوم پس از نوشتن اين كتاب و براى بسط نظریه اگزيستانسيال بود كه به ابزار داستان روى آورد و آثارى چون و نيچه گريه كرد… و مامان و معنى زندگى را خلق كرد. او خود رواندرمانى اگزيستانسيال را كتاب مرجع تمامى آثارى دانسته كه پس از آن به رشته تحرير درآورده است.
اندیشه که دورترین بازآغازیدنها نویدش را داده است، قرار نیست بیاید. اندیشه همینجاست، در متنهای دلوز، جهنده و رقصان در برابر ما، در میان ما؛ اندیشهی تناسلی، اندیشهی اشتدادی، اندیشهی آریگو، اندیشهی نامقولی ـ همهی چهرههایی که ما نمیشناسیم، نقابهایی که هرگز ندیدهبودیم؛ تفاوت که هیچچیز امکان پیشبینیکردناش را نمیدهد و بااینحال موجب میشود افلاطون، دانز اسکوتس، اسپینوزا، لایبنیتس، کانت و همهی فیلسوفان همچون نقابهاینقابهایش بازآیند. فلسفه نه بهمنزلهی اندیشه، بلکه بهمنزلهی تئاتر: تئاتر تقلیدبازیها بر صحنههای بسگانه، گریزان و آنی که در آن حرکات بیآنکه دیده شوند، به یکدیگر نشانه میدهند؛ تئاتری که در آن در زیر نقابِ سقراط، بهناگاه سوفیست قهقه میزند؛ تئاتری که در آن وجههای اسپینوزا دایرهای مرکززدوده را رسم میکنند، درحالیکه جوهر همچون سیارهای دیوانه بر گرد آنها میچرخد؛ تئاتری که در آن فیشتهی لنگ اعلام میکند: «منِ ترکخورده ≠ خودمِ منحلشده»؛ تئاتری که در آن لایبنیتس رسیده به رأس هرم، در تیرگی تشخیص میدهد که آن موسیقیِ آسمانیْ پیرو لونر است. در اتاقکِ نگهبانیِ لوگزامبورگ، دانز اسکوتس سرش را از پنجرهی مدور میگذراند؛ او سیبیلهایی انبوه دارد؛ اینها سیبیلهای نیچهاند که به کلوسوفسکی تغییر چهره دادهاند.
تئاتر فلسفه (گزیدهای از درسگفتارها، کوتاهنوشتها، گفتوگوها و ...) - انتشارات نی
اسلاوُی ژیژک، این فیلسوف، منتقد فرهنگی و کوشندهی سیاسی، چارچوب مسحورکنندهی تازهای برای نگرش به نیروهای خشونت در جهان ما بهدست میدهد. وی با دستمایه قرار دادن تاریخ، فلسفه، کتابها، فیلمها، روانپزشکی لکان و لطیفهها به بررسی شیوههای فهم و بدفهمی خشونت میپردازد.
ژیژک با استفاده از بینش فرهنگی بیمانند خود تبیین تازهای از شورشهای سال ۲۰۰۵ پاریس ارائه میکند؛ در سهلگیری نسبت به خشونت که براساس انساندوستی انجام میشود تردید روا میدارد و به شکلی جسورانه به تأمل دربارهی تصویر قدرتمند و عزم جزم تروریستهای روزگار حاضر مینشیند.
به گفتهی ژیژک خشونت سه شکل دارد: کنشگرانه (جنایت، ارعاب)، کنشپذیرانه (نژادپرستی، نفرتپراکنی، تبعیض) و سیستمی (تأثیرات فاجعهبار نظامهای اقتصادی و سیاسی)؛ و غالباً یکی از شکلهای خشونت مانع از دیده شدن دیگر شکلهای آن میشود و بدین ترتیب مسائل پیچیدهای پدید میآید.
آیا پیدایش سرمایهداری و در واقع تمدن بیش از آن که جلوی خشونت را بگیرد سبب خشونت نمیشود؟ آیا مفهوم سادهی «همسایه» آبستن خشونت است؟ آیا ممکن است شکل مناسب اقدام بر ضد خشونت در زمانهٔ ما صرفاً تعمق و اندیشیدن باشد؟
ژیژک از این پرسشها و پرسشهای دیگری که به همین اندازه اندیشمندانه است آغاز میکند و در اثری که جایگاه او را بهعنوان یکی از پردانشترین و فتنهانگیزترین اندیشمندان دوران نو تحکیم خواهد کرد به بحث دربارهی خشونتِ سرشته شده در ذات جهانیشدن، سرمایهداری، بنیادگرایی، و زبان میپردازد.
ای خوانندهی عزیز، خدا نکند هیچوقت به آن احساسی دچار شوید که من آن لحظه دچارش شده بودم! خدا نکند چشمهایتان هیچوقت آن اشکهای طوفانی و سوزان و دلخراشی را ببارد که آن لحظه از چشمهای من میبارید. خدا نکند هیچوقت آنطور درمانده و دردمند به درگاه خدا استغاثه کنید که من در آن لحظه میکردم. خدا نکند که شما هم مانند من بترسید که مبادا باعث بدبختی کسی شده باشید که از جان و دل دوستش دارید.
ده سالی است که «گفتمان» واژهای مد روز شده است. آن را بیهدف و غالباً بیآنکه تعریف کنند در متنها و بحثهای علمی بهکار میگیرند. اکنون گفتمان به واژهای مبهم و گاه بیمعنا بدل شده است که حتی زمانی که آن را با دقت بهکار میبرند در هر بستری معنایی متفاوت دارد. اما در بسیاری از موارد منظور از «گفتمان» این است که زبان در چارچوب قالبهایی ساختاربندی شده و مردم به هنگام مشارکت در حوزههای مختلف حیات اجتماعی در گفتار خود از این قالبها تبعیت میکنند.
و در این جستوجو بهسرعت درخواهیم یافت که تحلیل گفتمان نه یک رویکرد واحد بلکه مجموعهای از رویکردهای میانرشتهای است که میتوان از آنها در انواع گوناگون مطالعهها و برای کندوکاو در قلمروهای مختلف اجتماعی استفاده کرد. در ضمن، هیچ اجماع روشنی دربارهی چیستی گفتمانها و نحوهی عملکرد و نحوهی تحلیل آنها وجود ندارد.