استدلال اصلی کتاب حاضر آن است که امروزه جامعهشناسی فرهنگی در نسخهی متأخر آن بیش از همیشه به این گزارهی بنیادین پایبند است که «اتخاذ هرگونه نگاه غیرانضمامی و غیرتاریخی به فرهنگ در حکم تأیید این پیشانگارهی سراپا نادرست است که فرمهای فرهنگی از بدو پیدایششان حاوی معانی ثابتی بودهاند»، و پایبندی به این رویکرد، برای جامعهشناسی فرهنگی، مستلزم گذار از اشکال گوناگون دوگراییهای رایج (فرهنگ والا/ تودهای، فرهنگ اصیل/ نااصیل و غیره) و پرهیز از کلیتاندیشی و حذر از زیباییشناختیکردن مقولهی فرهنگ بوده است. اما پرسش این است که آیا جامعهشناسی فرهنگی میتواند بین این تلقی از فرهنگ بهمثابهی عینیتی بیرونی و فرهنگ بهمثابهی جانپناهی در برابرِ ابتذالِ جامعهی مصرفی آشتی برقرار سازد؟ و آیا میتواند تحلیل عینگرایانهی فرهنگ را به طرف تشخیص و فعالسازی ظرفیتهای رهاییبخشی و خلاقانهی آن سوق دهد؟ پاسخ جامعهشناسی فرهنگی، با اتکا به سنتزی از تفکر رابطهگرای پیر بوردیو و دیدگاه نوگرامشیگرایان به فرهنگ، این است که امروزه نقد فرهنگیِ رهاییبخش لاجرم جایی بین کلیتاندیشی مکتب فرانکفورت و پوپولیسم فرهنگی قرار میگیرد، یعنی همانجایی که جامعهشناسی فرهنگی میکوشد توانهای رهاییبخش فرهنگ را از رهگذر تحلیل تجربی آن تشخیص دهد و فعال سازد.
جامعه شناسی فرهنگی - انتشارات نی
هستهی اصلی برنامهی پژوهشی جامعهشناسی هنر این گزاره است که تاریخ هنر «تاریخ تحول درونذاتی سبکهای هنری نیست» بلکه داستان کشمکش گروهها و گفتمانها بر سر هویتبخشی به برخی آثار و دریغداشتن این هویت/برچسب از برخی دیگر است. این کشمکشها همواره در چارچوب یک «قلمرو» رخ میدهند و درواقع برسازنده و خمیرمایهی شکلدهندهی همان «جهان هنری» یا «میدانی»اند که چیزی به اسم هنر و کسی به نام هنرمند در آنجا خلق میشود. آفرینش هنری و پویایی اجتماعی عمیقاً در همتنیدهاند و درک روشمند این درهمبافتگی مستلزم طرد و نفی اسطورههایی چون «ذات/اصالت اثر هنری»، «منشأ بدوی هنر» و «رازآلودگی/تقدس هنر» است. کتاب حاضر، مشتمل بر مقالاتی در دو بخش تئوریک و مطالعهی تجربی، میکوشد اهم آرای نظریهپردازان این حوزه را به بحث و نقد بگذارد و سپس با ارائهی چند کار تحقیقاتی در خصوص موضوعات متنوع این حوزه (موسیقی، سینما، نقاشی، معماری، اپرا) نمونههایی از شیوهی انجام مطالعهی تجربی و نتایج آنها را در اختیار خواننده قرار دهد.