چشمهای سیمونه
در چشمهای « سیمونه سوله » چه رازی نهفته بود که ماریانا چنین دلبسته او شده بود . سالها پیش ، هنگامی که سیمونه پسر بچهای بیش نبود در خانه او خدمتکاری میکرد . ماریانا با خانوادهاش آشنایی داشت . خانوادهای فقیر ولی شریف و از نسلی ماندگار . پدر و مادر هر دو بیمار و رنجور و خواهرانش ، دخترانی زیبا که فقط برای رفتن به کلیسا از خانه خارج میشدند و در گوشه تاریکی در نزدیکی محراب ، جایی که خود ماریانا نیز مینشست ، زانو میزدند . « گراتزیا دلددا » اولین نویسنده زنی که جایزه نوبل ادبی را از آن خود کرد این بار در چشمهای سیمونه تصویرگر تنهاییهای زنی است که رباینده تنها گنجینهای را که مالک مطلق آن است ، انتظار میکشد . و چه کسی میتواند راز گذر از حصار پیرامون آن گنجینه را دریابد ، جز سیمونه ، چشمهای یک راهزن ! « چشمهای سیمونه » داستان راز این چشمهاست .
مرز سایه
درباره این رمان – مرز سایه – نوشتهاند که دستمایهاش تجربه خود نویسنده بوده است . گویا کنراد در دورهای که زندگیاش را عمدتاً بر پهنه دریا میگذرانده ، ناگهان بدون هیچ دلیل مشخصی کار خویش را رها میکند و حتی بعد از مدتی دچار تشویش و بیتابی عصبی میشود . در همین اوضاع به شکلی ناگهانی به او پیشنهاد میشود که فرماندهی یک کشتی به نام « اوتاگو » را بپذیرد و کنراد این پیشنهاد وسوسهانگیز را میپذیرد ، چون از این طریق میتواند در جوانی برای نخستین بار ناخدایکم یک کشتی باشد ، مقامی که معمولاً به افسران جوان پیشنهاد نمیشده است گویا در آن زمان بیماری مرموزی در میان ملوانان شیوع داشته است .
در تمام آثار کنراد یک شخصیت مرموز وجود دارد و نمود این شخصیت در بعضی از آثار او که جزو بهترین کارهایش هستند به مراتب بیشتر از آثار دیگر و اغلب پرحجمتر است . در آثار او تاریکی حضوری همیشگی و کاملاً نمادین دارد . تاریکی مثل حجمی غلیظ و متراکم و هوشمند است که سیلان مییابد و به تدریج دل و روح و ذهن و اندیشه مردان کنراد را اشغال میکند .
کاکاسیاه کشتی نارسیوس
کنراد در رمان « کاکا سیاه کشتی نارسیسوس » که هنری جیمز آن را زیباترین و مؤثرترین تصویر زندگی در دریا در زبان ( انگلیسی ) توصیف کرده است ، جمعی از جاشویان و فرماندهانشان را در معرض شومترین پدیده دریایی که طوفانی طولانی و بسیار قدرتمند است ، قرار میدهد و واکنشهای آنها را تحلیل میکند . کمتر رمانی است که در آن چنین بخش قابل توجهی به حوادث طبیعی و واکنشهای جسورانه و قهرمانانه شخصیتها اختصاص یافته باشد ، اما این رمان به هیچوجه رمان حادثهای نیست و در آن از طوفان و آشفتگی دریا فقط به عنوان پیشزمینهای برای درک شخصیت انسان و تحلیل مضامین اخلاقی و انسانی بهره گرفته شده است . با این حال ، خود طوفان نیز در رمان شخصیت خاص خود را دارد ، به مثابه محرکی که مردان روی کشتی را به برملا کردن درونیترین احساسات و ناشناختهترین انگیزههای انسانی یا ضد انسانیشان وا میدارد
عشق روزهای بلوا
عثمان، سقوط کرده در بیزمانی میان گذشته و آینده، از سوی مردگان قوم و خویشش انتخاب میشود تا ماجراهایشان را بشنود. مردههای عثمان میروند و میآیند، تلاش میکنند تا از مرز تولد و مرگ بگذرند و سرنوشت خود را دیگرگون کنند، اما ناگزیر آواره میان این دو مرزند؛ پس به سرنوشت گردن مینهند و از زمانه خود میگویند. از تجربه امواج مشروطیت در امپراتوری عثمانی. احمد آلتان، نویسنده صاحبنام ترکیه، در «عشق روزهای بلوا» تصویر دقیقی ارائه میکند از زندگی انسانها در یک دوره گذار. انسانهایی که سقوط امپراتوری حتی عشق، رنج و تمایلاتشان را به حاشیه نمیراند.
گورستان اهل فرنگ
در اوایل دوران استعمار سیرالئون توسط انگلیسیها، اکثر میسیونرهای مذهبی و کارمندان سفیدپوست اداره مستعمرات بر اثر آب و هوای سالم این سرزمین و انواع بیماریهای استوایی تلف شدند. انگلیسیها در آن سالها کشور سیرالئون را به طعنه "قبر مرد سفید" یا "گورستان اهل فرنگ" مینامیدند.
این کتاب پژوهش رندانهای است درباره سنت سحر و جادو در غرب آفریقا و برخورد و مقابله دو فرهنگ کاملاً متضاد در دوران "جنگ تمدنها" و در عین حال داستانی است مهیج که خواننده را تا صفحه آخر مسحور میکند.
دولینگ متولد سال ١٩٥٥ در اوماها (ایالت نبراسکا) است که پس از تحصیلات دانشگاهی در رشته ادبیات انگلیسی مدتی به عنوان فیزیوتراپ در بیمارستان به کار پرداخت. جواد سیداشرف پیش از این کتابهای پرفروش "حشاشین"، "دختر مغول" و "مفتش و راهبه" را ترجمه کرده است.
تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران
اغلب انسانها میدانند چطور این شک گاه و بیگاه را که دنیا اصلاً جای زندگی نیست نادیده بگیرند اما افراد خانواده گلس و در رأس آنها سیمور نه. سیمور که اولین بار در داستان کوتاه و تکاندهنده «یک روز خوش برای موزماهی» قدم به جهان داستان گذارد و پس از گفتگو با دخترکی معصوم در ساحل فلوریدا به اتاقش بازگشت و تیری در سر خود خالی کرد، بار دیگر ظاهر شده است تا شاید دلایل خودکشی اسرارآمیز این شخصیت به اسطوره بدل شده بیش از این در پس پرده نماند. جی. دی. سلینجر که هر یک از آثارش حادثهای در ادبیات خوانده میشود، از مطرحترین و تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکاست. شهرتگریز است. کم سخن میگوید. بسیار مینویسد و به ندرت منتشر میکند.
مرد بزرگ
رمان مرد بزرگ درباره مردی نوشته شده است که به اختیار خود ، جدا و مستقل از مابقی جهان هنر زندگی میکرد . او با سیاست و جنبش ضد جنگ نیز هیچ میانهای نداشت .
نیویورک تایمز در ٩ اوت سال ٢٠٠١ مینویسد : « آسکر فلد من » نقاشیهای جسورانه و خلاقانهای میکشد . آثار او از جمله تحسینشدهترین و موثرترین آثار هنری سالهای اخیر بودهاند . این نقاش هنرمند در هفتم اوت ، در آپارتمانش که چند دهه به همراه همسر و پسرش در آن زندگی کرده بود به دلیل حمله قلبی میمیرد . فلدمن هنگام مرگ هفتاد و هشت ساله بود . آقای فلدمن تا آخرین لحظه زندگیاش هنرمندی متعهد و قابل بود . آثارش را اغلب موزهها و گالریها به نمایش میگذارند . نخستین و تنها سوژه این نقاش بزرگ انسان بود . چرا که معتقد بود انسان جلوه غایی حقیقت و زیبایی است . حقیقت در همه ابعاد آن از جمله ترس و مرگ و همینطور زیبایی . در هر صدف زیبایی که روی ساحل است ، موجودی مرده و متعفن هست و از بسیاری جهات مسئله همین است .
رمان مرد بزرگ درباره مردی نوشته شده است که به اختیار خود ، جدا و مستقل از مابقی جهان هنر زندگی میکرد . او با سیاست و جنبش ضد جنگ نیز هیچ میانهای نداشت .
کتاب « مرد بزرگ » در ٣٠٤ صفحه راهی بازار نشر شده است .
خروسخوان
« خروسخوان » سومین کتاب از سهگانه جدید یاشار کمال یکی از بزرگترین رماننویسهای قرن بیست و یکم تحت عنوان « قصه جزیره » است . کتاب اول و دوم این سهگانه پیشتر با نامهای « بنگر فرات خون است » و « آب خوردن مورچه » منتشر شده بود . « خروسخوان » رمانی حماسی است که روایتگر زندگی انسانهای پریشان و آواره از جنگی است که میکوشند جزیرهای را به موطن دوم خود تبدیل کنند. یاشار کمال نویسندهای است که فضای داستانهایش اکثراً در روستاهای کشورش رخ میدهد اما همین نوع نوشتن او برای خواننده کتاب از هر ملیتی که باشد قابل درک است .
او یکی از بزرگترین راویان دنیای امروز است که خواندن آثارش به معنای فهمیدن زندگی است . نگاه او همیشه رئالیستی است اما این دلیلی نیست که به سراغ مکتبهای دیگر نرود. مترجم کتاب « علیرضا سیفالدینی » پیش از این در کارنامه کاری خود ترجمه جلد اول و دوم « قصه جزیره » اثر یاشار کمال ، « زخمی » نوشته اردال و « عشق روزهای بلوا » نوشته احمد آلتان را دارد .