شازده کوچولو (جلد سخت)
معرفی کتاب شازده کوچولو (جلد سخت)
از بچهها عذر مىخواهم كه اين كتاب را به يكى از بزرگترها هديه كردهام. براى اين كار يك دليل موجه دارم: اين «بزرگتر» بهترين دوست من تو همهى دنيا است. يك دليل ديگرم هم آنكه اين «بزرگتر» همه چيز را مىتواند بفهمد حتا كتابهايى را كه براى بچهها نوشته باشند. عذر سومم اين است كه اين «بزرگتر» تو فرانسه زندهگى مىكند و آنجا گشنهگى و تشنهگى مىكشد و سخت محتاج دلجويى است. اگر همهى اين عذرها كافى نباشد اجازه مىخواهم اين كتاب را تقديم آن بچهيى كنم كه اين آدم بزرگ يك روزى بوده. آخر هر آدم بزرگى هم روزى روزگارى بچهيى بوده (گيرم كمتر كسى از آنها اين را بهياد مىآورد.)
تريو تهران
کتاب تريو تهران "در انباري قفل نبود. چفت كشويي زنگزده را كشيد و در را هل داد. بوي خاك و نفتالين و نم سرما زد تو دماغاش. كليد برق را زد، لامپ سوخته بود. در را بازتر كرد تا روشنايي راهرو مكمل نوري شود كه از پنجرهي كوچك كف حياط به درون ميتابيد. لحظهاي هيبت پردهي حصيري لولهشدهاي كه به ديوار تكيه داده بود و چادر شبي هم رويش كشيده بودند او را ترساند. بعد آرام از ميان رديف صندليهاي لهستاني كه دوتا دوتا در جهت معكوس از نشيمن روي هم سوار بودند گذشت و مقابل گنجه ايستاد. جالباسي چوبي را كمي جابه جا كرد تا در گنجه را باز شود. در تاريكي چيز زيادي پيدا نبود. برگشت سمت در و راه پله. چراغ نفتي كوچكي را كه روي آخرين پله بود با كبريت كنارش روشن كرد و برگشت جلو گنجه. چراغ را كمي بالا گرفت. ..." (از متن كتاب)
در انتظار تاريكي در انتظار روشنايي
کتاب در انتظار تاريكي در انتظار روشنايي"نفسهايش از فرط هيجان تند ميشود. بهآهستگي از صندلياش بلند ميشود، بعد، روي سقف بالبال ميزند، محتاطانه، از فرش نرم ميگذرد و كنار قفسههاي كتاب معلق ميشود. بعد او را ميبينيد، جلادش در قفسههايي كه درست كنار در قرار دارند گير افتاده، مجلدات قطور طوري دورش را گرفتهاند كه فقط سر و بخشهايي از بدنِ بينهايت كجومعوج و معيوبش ديده ميشود. بلافاصله او را، آن پلكهاي بيمژه، و آن دهان پر از دندانهاي زرد مايل به قهوهاي را ميشناسد..." (از متن كتاب)
کتاب اسپارتاکوس (ابراهیم یونسی)
معرفی کتاب اسپارتاکوس توسط نویسنده:
این کتاب، سرگذشت مردان و زنان شجاعی است که مدت ها قبل زیسته اند و نام شان هرگز از خاطره ها نرفته است. قهرمانان این داستان، آزادی و شرف انسان را گرامی داشتند و پاک و شریف زیستند.
این داستان را بدین منظور نوشتم که کسانی که آن را می خوانند – خواه فرزندان خودم یا دیگران – در راه بهبود آینده مغشوش مان نیرو بگیرند و با ظلم و بیداد مبارزه کنند، باشد که رویای اسپارتاکوس در زمان ما مححق شود.
.
.
شب و ستاره ها و سارا
بخشی از کتاب شب و ستاره ها و سارا
چه عجب بفرمایین تو سالن! من همانجا روی صندلی مینشینم و از او تشکر میکنم. کوهیار در لیوان شراره خانم یخ میریزد. دست راست شراره خانم پر از النگوست. النگوهای نازک نقرهای. با همان دست پر از النگو میزند روی شانه کوهیار. از زنت پذیرایی کن! کوهیار به او لبخند میزند و با اخم و تخم به من میگوید، چای میخوری؟ طوری میگوید که از چای وحشت کنم. چای نه. نوشابه خنک میخواهم. گرسنه هم هستم!
رمان کلاسیک نوجوان جلد 1، بابا لنگ دراز
رمان "بابا لنگ دراز" داستان زندگی دختری به نام جودی ابوت را روایت میکند که در یتیمخانه بزرگ شده است. جودی در سن 12 سالگی به طور غیرمنتظرهای بورسیه تحصیلی از سوی یک فرد ناشناس به نام "بابا لنگ دراز" دریافت میکند و به کالج میرود. جودی در طول تحصیل خود با چالشهای مختلفی روبرو میشود و یاد میگیرد که چگونه با مشکلات کنار بیاید و بر آنها غلبه کند. او همچنین با افراد جدیدی آشنا میشود و دوستیهای عمیقی پیدا میکند.این کتاب برای نوجوانان در سنین 12 سال به بالا مناسب است.
نبرد هیولاها 6 گانه ی6، دنیای آشوب زده جلد 32، مورو، موش غول آسا
تام دنبال دومین مادهی سحرآمیز میگردد؛ مادهای برای ساختن معجونی که مادر بیمارش را از طلسم شیطانی و لمال جادوگر نجات میدهد. او باید با مورو، موش غولپیکر، که به فرمان لمال عمل میکند. بجنگد! آیا تام میتواند از مقابل دندانها و ناخنهای تیز هیولا جان سالم به در ببرد؟ آیا مردم طلسم شده به او اجازهی نبرد میدهند؟ آیا شما جرئت دارید با تام همراه شوید؟ آیا شما میتوانید از این نبرد جان سالم به در ببرید؟
نبرد هیولاها 6 گانه ی5، سایه ی مرگ جلد 30، آمیکتوس، ملکه ی حشره ها
در سایه ی مرگ جلد 30 بانوی هیولاها در سرزمین گلیدور گرفتار طلسم و جادو شدهاست و هیولاهای خشمگین او کشور را نابود میکنند. تام قول میدهد که طلسم را بشکند، اما زمانی که کراب مرگ آور ناگهان به قایقش حمله میکند، به نظر میرسد که نبرد و ماموریت تام در همان ابتدا به پایان میرسد... آیا شما جرأت دارید با تام همراه شوید؟ آیا میتوانید از این نبرد جان سالم به در ببرید؟