پسری که مرا دوست داشت
نویسنده مدعی است داستانهایی نوشته است که به نوعی ادامه مجموعه قبلی او هستند . بلقیس سلیمانی میگوید : « بازی عروس و داماد » را ادامه میدهم . داستانهایی کوتاهِ کوتاه که موضوعات آن با تِم مرگ ارتباط دارند و یا اجتماعی هستند : پسرک دوچرخهسوار به سرعت از کنار دخترک دانشآموز رد میشد و میپرسید : « عروس مادر من میشی ؟ » دخترک هرگز به این سؤال پاسخ نمیداد . سکوت علامت رضا بود ، هر دو این را میدانستند . پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگیِ دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت . فردای آن روز تشییع استخوانهای پسرک ، زن سر مزار او رفت . همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند میزد .
دخترکی ششساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت : « چقدر پسرتون خوشگل بوده ! » . « بازی عروس و داماد » ، « بازی آخر بانو » و « خاله بازی » از کتابهای دیگر بلقیس سلیمانی هستند که هر یک جوایزی را به خود اختصاص دادهاند . این مجموعه شامل تعدادی داستان کوتاه است که خواننده را با فضای غریبی مواجه میکند .
عاشقانۀ مارها
مرز سایه
درباره این رمان – مرز سایه – نوشتهاند که دستمایهاش تجربه خود نویسنده بوده است . گویا کنراد در دورهای که زندگیاش را عمدتاً بر پهنه دریا میگذرانده ، ناگهان بدون هیچ دلیل مشخصی کار خویش را رها میکند و حتی بعد از مدتی دچار تشویش و بیتابی عصبی میشود . در همین اوضاع به شکلی ناگهانی به او پیشنهاد میشود که فرماندهی یک کشتی به نام « اوتاگو » را بپذیرد و کنراد این پیشنهاد وسوسهانگیز را میپذیرد ، چون از این طریق میتواند در جوانی برای نخستین بار ناخدایکم یک کشتی باشد ، مقامی که معمولاً به افسران جوان پیشنهاد نمیشده است گویا در آن زمان بیماری مرموزی در میان ملوانان شیوع داشته است .
در تمام آثار کنراد یک شخصیت مرموز وجود دارد و نمود این شخصیت در بعضی از آثار او که جزو بهترین کارهایش هستند به مراتب بیشتر از آثار دیگر و اغلب پرحجمتر است . در آثار او تاریکی حضوری همیشگی و کاملاً نمادین دارد . تاریکی مثل حجمی غلیظ و متراکم و هوشمند است که سیلان مییابد و به تدریج دل و روح و ذهن و اندیشه مردان کنراد را اشغال میکند .
پانوراما ۷… سرزمین غریب
بهرغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغتهای کوتاه و فرصتهای طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف و بانک و وقتهایی که توی تاکسی و مترو میگذرانیم، میتواند وقف سرک کشیدن از پنجرهای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کردهایم مطالعهی یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل هیبت اثر، نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازماندهایم. در این مواقع دسترسی به گزیدهای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده میتواند جرئت و شوق مطالعهی نوشتهای را که خواندنش کاری شاق به نظر میرسید در ما برانگیزد. پانوراما همین هدف را دنبال میکند: جهاننمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار میگیرد.
مختارنامه
«مختارنامه» در ٢٤ باب به تحریر درآمده است. باب اول درباره آمدن مسلم بن عقیل به کوفه و آگاه شدن یزید بن معاویه و فرستادن عبیدالله زیاد به ایالت کوفه. در چاپ جدید این داستانها که تحت عنوان ادبیات عامه منتشر میشود، دومین سری آن با نام مختارنامه به بازار کتاب عرضه شده است. در این مجموعه سعی شده با بهره گیری از نسخه های متعدد و با به کارگیری از نسخه های متعدد و با به کارگیری رسم الخط جدید، نسخه ای حتیالمقدور به دور از لغزش ارائه شود. چه بسیاری که با خواندن این داستانها با کتاب پیوندی همیشگی یافتهاند. «مختارنامه» در اندازه رقعی در ٥٢٠ صفحه با قیمت ٣٨٠٠ تومان منتشر گردید.
من اسپارتاکوس هستم
مطلبی که داگلاس در این کتاب میخواهد بگوید شرح چگونگی ساختن فیلمی مانند اسپارتاکوس
در دورهای از بروز شکاف و تفرقه در تاریخ کشور است. او درباره ساخت این فیلم میگوید: فقط سعی داشتم بر مبنای داستانی که از آن خوشم میآمد بهترین فیلم ممکن را بسازم. هنوز هم این داستان برایم خیلی جالب است. داوری درباره فیلم را به دیگران میسپاریم. به گمان من این فیلم ارزشهای خاص خود را دارد و به ساختن آن افتخار میکنم.
جورج کلونی درباره کرک داگلاس میگوید:
«جوهر وجود کرک داگلاس از مادهای بس سفت و سخت ساخته شده است. برخلاف بسیاری از کسانی که در فیلمها میشناسیم او کارش را با قهرمانبازی شروع نکرد. بلکه راه رسیدن او به افتخار بیشتر به راه کسانی چون آتیکاس فینچ در فیلم کشتن مرغ مقلد میماند. او دنبال دردسر نرفت. دردسر او را دنبال کرد... او را یافت... و مثل آتیکاس او همان کاری را انجام داد که بلد بود انجام دهد... کار درست را. کرک داگلاس هم ستاره سینماست و هم تهیهکننده فیلم، اما پیش از هر چیز او مردی با شخصیتی استثنایی است. از آن قسم مردانی که در روزگار سختیها و دشواریها پدید میآیند. از آن نوع مردانی که در تیرهترین و اندوهبارترین لحظههای عمر خود در انتظار از راه رسیدن آنها هستیم.»
نقدی بر این کتاب
نقدی بر این کتاب ٢
کشف رمز
کشف رمز عنوان داستانی از نویسنده معاصر چینی مای جیا است که اغلب به جهت آثارش در حوزه داستانهای جاسوسی و پلیسی شهرت یافته است. مای جیا به سبب نگارش داستانهایی با محتوای امنیتی و جاسوسی به عنوان پدر ادبیات اطلاعاتیـجاسوسی چین شناخته میشود.
این رمان روایتگر داستان رونگ جین جن نابغه ریاضی است که به بیماری اوتیسم مبتلاست، اما نبوغ او در عالم محاسبات و خصوصیات بدیعی چون آشنایی با علوم غربی و اصول تعبیر خواب موجب میشود یکی از سرویسهای اطلاعاتی نظامی چین جذبش کند و... .
کشف رمز به عنوان یکی از ده رمان جاسوسی برتر جهان معرفی شده، و به جهت پرداختن به ابعاد جدیدی از داستان زندگی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است. سابقه امنیتی نویسنده، بر جذابیت و عینیت بیشتر روایت او افزوده است اما آنگونه که خودش تأکید کرده این داستان، یک ماجرای جاسوسی صرف نیست؛ بلکه میتوان آن را تلاشی برای نزدیک شدن به ابعادی از بزرگترین رمز عالم یعنی «انسان» توصیف كرد.
ترجمهی دستنوشتهی اختصاصی نویسنده برای طرح جلد نسخهی فارسی: در طراحی این جلد خلاقیت مشهود است؛ یک سو بین (تاریکی) و سوی دیگر یانگ (روشنایی)، نمادی از جامعهی روزمره ما، و همزمان چهرهای رازآلود که با یک چشماش خیلی روشن، جهان انسانها را مینگرد، اما در عین حال تنهاست. مای جیا ۲۰۱۹/۰۴/۲۵
بر آب و آتش
در این کتاب که به تحلیلِ تاریخی نیز گرایش دارد، ابتدا با خاندانِ فریدون هژبری در شیراز آشنا می شویم تا بعد همراه با آن خانواده، در تقّلایِ زندگیِ بهتر، به آبادان رَویم و در همسایگیِ بزرگترین پالایشگاه نفتِ زمانه، شاهدِ تولد و دورانِ خُردسالی و نوجوانیِ او در آن شهرِ رو به رُشد باشیم و از تجربیاتِ متفاوتِ وی از دو سفرِ کوتاه به شیراز و تبریز در تعطیلات تابستان ـ که هر دو، نشان از سیاست و تنشهای سیاسیِ روز دارد ـ آگاه شویم. محیط طبقاتیِ آبادان و آثارِ سیطرۀ دیرپایِ استعمار موجب میشود تا پرسشی دشوار، ذهنِ فریدون هژبری را مشغول بدارد و به مطالعۀ مطبوعات پردازد و در بزنگاه تاریخیِ جنبشِ ملیشدنِ نفت، به شدت به آن گرایش یابد. همین جاذبه است که منشاء اندیشه ورزیها و کوششهای ملی گرایانۀ او در آغازِ جوانی و طیِ دورۀ دبیرستان در تهران و در دوران دانشجویی در آلمان و اشتغال دانشگاهی در ایران میشود. او با سری پُرشور به آلمان میرود تا با تحصیل در رشتۀ شیمیِ نفت، پیروِ صادقی از رهبری جنبش ملی شدن نفت باشد. از این رو، ما را با خود به درونِ دو دانشگاهی میبَرَد که تحصیلاتِ خویش را تا سطح دکترای تخصصی در آنها به پایان رسانده است. در این سفر، اما، با چهره و با چالشِ دیگری از او آشنا میشویم که در عرصۀ فعالیتهای سیاسی و دانشجویی نمایان میشود و «دقّت» و «نوعی توازن» در عملکردهای شخصیِ وی را با دوراندیشی و حفظ مواضعِ عقیدتی نشان میدهد. حضور و مشارکت او در این عرصه، گونهای دست زدن بر آتش است که البته در آینده، سبب سازِ پیامدهائی نه چندان مطلوب میشود.