جمجمه حقیقت
فروشگاه جادویی ، اوج تخیل نویسنده این کتاب از دوران کودکیاش است . دنیای این فروشگاه به طرز عجیبی در تخیلاتش رشد میکند و او سعی دارد عناصر دنبالهداری وارد کتابهایش کند . بیشتر مطالب کتابها بر اساس زندگی واقعی نوشته شده است . ماجرا از آنجا شروع میشود که راسل از فروشگاه جادویی آقای الایوز عجیب و غریب ، یک حلقه هیولا میخرد . راسل فکر میکند که حلقه از آن انگشترهای قلابی است . اما وقتی طبق دستور حلقه را در انگشتش میکند ، ورد را میخواند و نگین روی آن را یکبار میچرخاند ، یک دفعه دو تا شاخ از کلهاش بیرون میزند و صورتش مو درمیآورد و ناگهان به یک هیولا تبدیل میشود .
ماجراهای جلد دوم فروشگاه جادویی از آنجا شروع میشود که قلدرهای مدرسه دنبال جریمی میکنند ، او هنگام فرار به طور اتفاقی به فروشگاه جادویی آقای الایوز برمیخورد و از فروشگاه تخم بسیار بزرگ و عجیبی میخرد . در کتاب « وزغ جنیفر » بچهها میفهمند که چگونه جنیفر این وزغ گنده و عجیب و غریب را خریده است و در نهایت در « جمجمه حقیقت » بچهها با چارلی که دروغگوترین پسر مدرسه است آشنا میشوند . بچهها به چارلی اعتماد ندارند و . . . کتاب « ماجراهای فروشگاه جادویی » در ٤ جلد وارد بازار کتاب شده است .
موش کتابخانه ۲… داستان یک دوستی
« سام » یک موش کتابخانه است که در سورخ کوچکی روی دیوار پشت قفسه کتابهای مرجع کودکان زندگی میکند . سام عاشق کتاب است و تا حالا کتابهای زیادی خوانده . او روزی تصمیم میگیرد خودش داستان بنویسد . سام هر شب یک داستان مینویسد و توی قفسه کتابخانه میگذارد . روز بعد ، بچهها کتابش را پیدا میکنند و میخوانند . بعد از چند روز بچهها کنجکاو میشوند و میخواهند با نویسنده این داستانها آشنا شوند . کتابدار برای سام یادداشتی مینویسد و از او دعوت میکند تا در برنامه « روز دیدار با نویسنده » شرکت کند . اما سام ، موش کوچولوی کتابخانه میترسد که با آدمها روبرو شود به همین خاطر فکری به ذهنش میرسد . این مجموعه چهار جلدی برای کودکان نوشته شده است و نویسنده آن که تصویرگری کتابها را بر عهده داشته است از کودکی عاشق کتاب و نقاشی و مجسمهسازی بود . « دنیل کرک » همیشه در درس هنر شاگرد اول بود
موش کتابخانه 4… دیدار از موزه
موش کتابخانه 5… خانه جدید
سام موش کتابخانه ایی است، در مجموعه ماجراهای موش کتابخانه ماجراهای جالبی برای سام اتفاق می افتد.
در این جلد از مجموعه موش کتابخانه قرار است کتابخانهایی که سام و سارا در آن زندگی میکنند بازسازی شود و آنها مجبور میشوند اسبابکشی کنند. باید در این جابهجایی و اسبابکشی با این دو موش همراه شویم تا ببینیم چه بلایی سر خانهشان خواهد آمد.
موش کتابخانه، داستان یک دوستی، کشف کردن دنیا، دیدار از موزه جلدهای دیگر این مجموعه هستند که هر کدام برنده سه لاکپشت پرنده در مهرماه سال ٩٣ شدهاند.
موش کتابخانه
« سام » یک موش کتابخانه است که در سورخ کوچکی روی دیوار پشت قفسه کتابهای مرجع کودکان زندگی میکند . سام عاشق کتاب است و تا حالا کتابهای زیادی خوانده . او روزی تصمیم میگیرد خودش داستان بنویسد. سام هر شب یک داستان مینویسد و توی قفسه کتابخانه میگذارد. روز بعد ، بچهها کتابش را پیدا میکنند و میخوانند . بعد از چند روز بچهها کنجکاو میشوند و میخواهند با نویسنده این داستانها آشنا شوند . کتابدار برای سام یادداشتی مینویسد و از او دعوت میکند تا در برنامه « روز دیدار با نویسنده » شرکت کند . اما سام ، موش کوچولوی کتابخانه میترسد که با آدمها روبرو شود به همین خاطر فکری به ذهنش میرسد.
این مجموعه چهار جلدی برای کودکان نوشته شده است و نویسنده آن که تصویرگری کتابها را بر عهده داشته است از کودکی عاشق کتاب و نقاشی و مجسمهسازی بود . « دنیل کرک » همیشه در درس هنر شاگرد اول بود .
کتاب برای خرس
موش از خرس قول گرفته با هم به کتابخانه بروند و کتاب امانت بگیرند. اما خرس پشیمان شده و نمی خواهد برود.
بلاخره موش خرس را راضی می کند و با هم به کتابخانه می روند. توی کتابخانه؛ موش هر کتابی به خرس نشان می دهد، خرس با صدای بلند می گوید که خوشش نمی آید. حیوان هایی که برای گوش ادن قصه به آن جا آمده اند عصبانی مشوند و به خرس یادآوری می کنند باید یواش حرف بزند.
خرس دلخور می شود و می خواهد به خانه اش برگردد که ناگهان صدایی می شنود...
وقت خواب خرس
ژولیت ملکه قلب ها
مجموعه "ماجراهای فروشگاه جادویی"-٥
موش غرش می کند!
ژولیت هیچ دلش نمی خواست توجه بچه های مدرسه را به خود جلب کند.
اما چه اتفاقی باعث می شود این دختر خجالتی به مشهورترین دختر مدرسه شان تبدیل شود؟
چرا هر جا می رود یک دوجین آدم دنبالش راه می افتد؟
و چرا یکدفعه همه با او مهربان شده اند؟
آیا به خاطر گردنبند عجیبی است که زنی مرموز در فروشگاه جادویی به او داده؟
از روزی که ژولیت گردنبند را به گردن انداخته، زندگی اش زیر و رو شده. هر که او را می بیند به طرفش جذب می شود.
اما ژولیت متوجه می شود که دیگر نمی تواند گردنبند را از گردنش باز کند. گردنبند جادویی است و او باید برای خلاص شدن از این دردسر، معمایی را حل کند.