در بخشی از کتاب منظومههای کهن عاشقانه: از آغاز تا قرن ششم میخوانیم
عروسى دید چون ماهى مهیّا
که باشد جاى آن مه بر ثریا
نه ماه آیینه سیماب داده
چو ماه نخشب از سیماب زاده
در آب نیلگون چون گل نشسته
پرندى نیلگون تا ناف بسته
همه چشمه ز جسم آن گلاندام
گل بادام و در گل مغز بادام
ز هر سو شاخ گیسو شانه مىکرد
بنفشه بر سر گل دانه مىکرد
چو گنجى بود گنجش کیمیاسنج
به بازى زلف او چون مار بر گنج