


این نقشه بزرگ چرا کوچک شد؟ (کتاب دوم: از ظهور تا سقوط هخامنشیان)
14,000 تومان
کتابهای این مجموعه ٣ جلدی مروری است بر تاریخ ایران و سرگذشت مردمان اولیه که به این سرزمین وارد شدند همراه با با چاشنی طنز و شوخی ، که نویسنده نام آن را «تاریخ با غرغرهای اضافه» گذاشته است . شاید به این دلیل که گاهی در گذشتههای نه چندان دور و حتی در زمان حال اگر کسی کاری از دستش بر نمیآمد و به عبارتی باید میسوخت و میساخت شروع میکرد به غرغر کردن ! علی اصغر سیدآبادی نویسنده این مجموعه مروری دارد بر رویدادهای تاریخ ایران زمین. کتاب اول به نام « ایران چگونه ایران شد؟» از آغاز تاریخ اولین حکومت سراسری در ایران شروع شده و به کیومرث و جمشید ، شاهان ایرانی و حمله ضحاک به ایران میپردازد .
در کتاب دوم نویسنده ظهور تا سقوط هخامنشیان را بررسی کرده است. کوروش برای ایرانیان آن قدر مهم بوده است که کلی در طول تاریخ برایش افسانه ساختهاند و به هر موضوع سادهای درباره زندگیاش کلی شاخ و برگ دادهاند . نام کتاب دوم این مجموعه «این نقشه بزرگ چرا کوچک شد؟» نام دارد . کتاب سوم این مجموعه که نامش «نخستین تجربه استعمار غربی در ایران» است یکی از شکستهای بزرگ ایرانیان را شرح میدهد که با حمله اسکندر مقدونی به ایران آغاز میشود و با توضیح تشکیل نخستین حکومت سراسری بیگانه در ایران ادامه مییابد و سپس به دوره اشکانی ، دورهای که ایرانیان دوباره حکومت خود را به دست گرفتهاند ، میرسد. «تاریخ با غرغرهای اضافه » تجربه جدیدی است برای نوجوانان ، و روایتی خواندنی برای دوستداران تاریخ ایران. این کتابها در ٣ مجلد جداگانه راهی بازار نشر شده است .
در انبار موجود نمی باشد
این نقشه بزرگ چرا کوچک شد؟ (کتاب دوم: از ظهور تا سقوط هخامنشیان)
نویسنده |
علی اصغر سیدآبادی
|
مترجم |
——
|
نوبت چاپ | ٤ |
تعداد صفحات | ٩٦ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | خشتی |
سال نشر | ١٤٠٣ |
سال چاپ اول | ١٣٩٢ |
موضوع |
تاریخ
|
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٢٢٦ گرم |
شابک | 9789647694797 |
وزن | 0.226 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مفاهیم اساسی جامعه شناسی
نگاهی تازه به معنی شناسی
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.آیا قیام کردن بیفایده است؟ (گزیدهای از کوتهنوشتها، درسگفتارها و گفتوگوها)
معرفی کتاب آیا قیام کردن بیفایده است؟ (گزیدهای از کوتهنوشتها، درسگفتارها و گفتوگوها)
رویاها
گور به گور
بخشی از کتاب گور به گور
«دارل رفته جکسن. گذاشتنش تو قطار، میخندید، تو اون واگنِ دراز هی میخندید، رد که میشد کلههاشون رو برمیگردوندند، عین کلّه جُغد. گفتم «به چی میخندی؟» «آره آره آره آره.» دو نفر گذاشتنش تو قطار. کت ناجوری تنشون بود، جیب پشتی طرف راستشون بالا اومده بود. پشت گردنشون رو خط انداخته بودند، انگار همین تازگی دو نفر سلمونی با هم با گچ خط کشیده بودند مثل مال کش. گفتم «به این هفتتیرها میخندی؟» گفتم «چرا میخندی؟ برای این که از صدای خنده بدت میآد؟» دو تا صندلی به هم چسبوندند که دارل بشینه کنار پنجره بخنده. یکیشون پهلوش نشست، یکیشون رو صندلی رو به روش نشست، که عقب عقب میرفت. یکیشون باید عقب عقب میرفت، چون که پول دولت پشت هر دونهش یک صورت داره، هر صورتیش هم یک پشت داره، اینها هم سوار پول دولت شدهاند، که گناه داره. سکه پنج سنتی یک روش زنه یک روش گاومیش؛ دو تا صورت داره ولی پشت نداره. من نمیدونم این چیه. دارل یک دوربین کوچک داشت که زمان جنگ تو فرانسه خریده بود. توش یک زن بود و یک خوک که دو تا پشت داشتند ولی صورت نداشتند. من میدونم این چیه. «برای همین داری میخندی، دارل؟» «آره آره آره آره آره آره.»»محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.