انقلاب فرهنگی چین
75,000 تومان
این کتاب یکی دیگر از کتابهای مجموعه تاریخ جهان است که به رویدادهای انقلاب فرهنگی و پیامدهای حاصل از آن میپردازد. «مائو» در دهه ١٩٦٠ انقلاب فرهنگی خود را در جمهوری خلق چین آغاز کرد و این مصادف بود با یک دهه آشوب عمومی در این کشور. تلاش وی برای بازیابی قدرت نامحدود به منظور عملی ساختن دریافتی رادیکال از انقلاب سوسیالیستی جان میلیونها نفر را گرفت و میلیون ها نفر دیگر زندانی شدند. اما برای شناخت بیشتر انقلاب فرهنگی چین لازم است تقریباً یک قرن تاریخ و هزاران سال فرهنگ چین درک شود.
نویسنده کتاب «انقلاب فرهنگی چین» سعی دارد این مهم را به انجام برساند. زمانی که چین پیشرفتهترین کشور جهان بود در دوره دودمان «هان» (٢٠٢ پیش از میلاد – ٢٢٠ میلادی) زمانی که بخشهای عمده اروپا و تمام قاره آمریکا در بربریت به سر میبردند. دهقانان و کارگران چینی از فقر و ستم هولناکی رنج میبردند. زمینداران و صاحبان کسب و کار ثروتمند میشدند، در حالی که میلیونها چینی معمولی زندگی توأم با فقر جانکاهی را تحمل میکردند. در قرن نوزدهم قحطیها و سیلهای بزرگ چین را درنوردید و شرایط دشوار را دشوارتر کرد.
کشورهای متجاوز غربی نظیر بریتانیا و فرانسه از مشکلات چین کاملا بهرهبرداری کردند و بخشهایی از خاک چین را به تصرف خود درآوردند و بر بخشهایی هم که تصرف نکرده بودند مسلط شدند. چنین رفتاری گونهای حسن ملی در میان مردم چین به وجود آورد، به طوری که آرزویشان این بود که از سلطه خارجی رهایی یابند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
انقلاب فرهنگی چین
نویسنده |
دیوید پیتروزا
|
مترجم |
مهدی حقیقتخواه
|
نوبت چاپ | ٦ |
تعداد صفحات | ١٢٠ |
نوع جلد | سلفون |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
سال چاپ اول | ١٣٨٥ |
موضوع |
——
|
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٣٥١ گرم |
شابک |
9789643116637
|
وزن | 0.351 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Samaneh Fathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
قلعه مرغی؛ روزگار هرمی
شبکههای هرمی و حکایت پولدار شدن. اگه پول داشته باشی همه چیز داری. زن، بچه، همهچی. « قلعه مرغی؛ روزگار هرمی » داستان پسر نوجوانی را روایت میکند که بر اثر حوادثی به سمت شبکههای هرمی کشیده میشود و با اتفاقات غیر قابل پیشبینی روبرو میشود . داستان یک تم اجتماعی دارد و در محلهای از محلههای جنوب شهر ( قلعهمرغی ) میگذرد : « پول خوشبختی نمیآره. همه میدونن. برو از هر کسی میخواهی بپرس. مگه همین اصغر نبود. اون همه پول پیدا کرد، آخرشم اون جور شد. » اصغر مقنی را همه میشناختند.
چند سال پیش سمت قزلقلعه، موقع چاه کنی خورده بود به یک زیر خاکی. توی یک چشم به هم زدن زندگیاش زیر و رو شد. زبان بسته از بس ذوق زده شده بود، چنان ریخت و پاشی کرد که سال نشده به خودش آمد، دید همان یک زنی هم که داشت از چنگش درآمده و خداحافظ.
- برندهی جایزهی بهترین رمان اول بنیاد هوشنگ گلشیری ۱۳۹۱
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.