

ده جستارداستان نويسي
11,000 تومان
حسین سناپور:شرح احوال داستان: متولد 1339 شروع داستان نویسی و نوشتن نقد داستان و نقد فیلم و گاهی فیلم نامه های کوتاه از 1363 چاپ کردن این نوشته ها در نشریات مختلف در همین سال ها و تا سال ها بعد.
از حدود سال 1372 تا هفت سال بعد روزنامه نگاری در بخش های ادب و هنر چهار روزنامه تدریس داستان نویسی از سال 79 تا کنون اولین کتاب های چاپ شده داستان های بلندی برای نوجوانان پسران دهکده(1369 انتشارات سروش)افسانه و شب طولانی(1371 انتشارات کانون پرورش فکری) رمان نیمه ی غایب (1378 نشر چشمه)برنده ی اولین دوه ی جایزه ی مهرگان و همین طور جایزه ی یلدا(این یکی را به طور مشترک)تا سال 88 پانزده بار چاپ و بعد از آن لغو مجوز شده است انتشار رمان ویران می آیی (1382 نشر چشمه)و لب بر تیغ(زمستان 1389 نشر چشمه)و دود(تابستان 1393 نشر چشمه)انتشار دو مجموعه داستان با گارد باز (1383 نشر چشمه)سمت تاریک کلمات (1384 نشر چشمه) که دومی برنده ی جایزه ی بنیاد گلشیری شده است.
از کتاب های غی داستانی دو مجموعه مقاله در زمینه ی داستان نویسی(ده جستار داستان نویسی در سال 1383-و جادوهای داستان در سال 1387 هردو در نشر چشمه)کتاب یک شیوه برای رمان نویسی و همین طور گرد آوری مجموعه مقالاتی درباره ی آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان(1380 نشر دیگر)سیاهه ی من (1389 نشر چشمه)خانه ی این تابستان و آداب خداحافظی (1392 نشر زاوش)مجموعه شعرهای او هستند.
در انبار موجود نمی باشد
ده جستارداستان نويسي
نویسنده |
حسین سناپور
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 153 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1394 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 180 گرم |
شابک |
9789643621711
|
وزن | 0.180 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مدرسهی خیالبافها 3/ آقای مدیر یک موشِ خونآشام است
چند تا دوست خوب دارم که با هم به یک مدرسه میرویم. اما مشکلاتی هم دارم؛ مثلاً اینکه خیلی وقتها مامان، بابا و معلمها حرفهای من و دوستهایم را باور نمیکنند.
البته این موضوع اصلاً باعث نمیشود که ما دربارهی چیزهای مشکوک تحقیق نکنیم. با ما همراه باشید تا شما هم نتیجهی تحقیقهایمان را بفهمید.
ماجرای این کتاب دربارهی مدیر جدید مدرسه است.
وقتی با جودی و زَک و مِیسی میرویم که او را ببینیم، شوکه میشویم. موهای آقای مدیر جدید سیاه است، شنل میپوشد و لبهای کِرممانند بامزهای دارد.
یک بار از دفترش صدای هیسهیس میشنویم و تازه زیر نور آفتاب هم پوستش قرمز میشود!
در روزِ خوراک ایتالیایی، میفهمیم نان سیردار قدغن شده، مدیرمان خونآشام است و با ارتش موشهای خونآشامش میخواهد مدرسه را بگیرد!
ای وااااای!!!
برندهی جایزهی کتاب کودک سال
رِد هاوس بریتانیا
فرار هاي عاشقانه
در بخشی از کتاب فرارهای عاشقانه میخوانیم
وقتی دبیرستانش تمام شد و منتظر بود تا دیپلم بگیرد به شهر بزرگی در همسایگیشان سفر کرد. یک ساعت و نیم با قطار در راه بود. در سالهای گذشته هم میتوانست به این شهر سفر کند؛ برای کنسرت، تئاتر یا دیدن نمایشگاه، اما هرگز این کار را نکرده بود. بچه که بود یکبار با پدر و مادرش رفته بودند به آن شهر و آنها کلیسا، شهرداری، دادگستری و پارک بزرگ وسط شهر را نشانش داده بودند. بعد از عوض کردن خانه دیگر مسافرت نرفتند؛ نه با او، نه بیاو. خودش هم هیچوقت به این فکر نیفتاده بود که تنها سفر کند، و وقتی به این فکر افتاد که پول نداشت. پدر کارش را به دلیل مصرف الکل از دست داده بود و پسر هم مجبور شد در کنار تحصیل در دبیرستان اینجا و آنجا کار کند و پولش را به پدر و مادرش بدهد. حالا که دبیرستانش تمام شده بود و میخواست شهرشان را ترک کند، خودش را برای ترک پدر و مادر هم آماده میکرد؛ میخواست آنها را به حال خودشان بگذارد. میخواست وقتی کار میکند و پولی به دست میآورد آن را برای خودش خرج کند. به شهر که رفت، اتفاقی، به موزهی هنرهای مدرن برخورد. ساختمان موزه توجهش را عمیقاً جلب کرد. واردش شد. ساختمان موزه معجون غریبی بود از مُدرنیسم و سردی و بیروحی خانههای غارمانندی که کارهای چرندی روی درها و پنجرههایش آویزان بود. تابلوهای موزه مربوط بود به دورههای امپرسیونیسم تا فوویسم. همه را با دقت فراوان و علاقهی کم تماشا کرد و رسید به تابلویی از رنه دالمان. تابلو در ساحل نام داشت و موضوعش صخره، ساحل شنی و دریا. روی صخره دخترکی روی دستهایش ایستاده بود و پاهایش در هوا بود. دخترک برهنه و زیبا بود و یک پای چوبی داشت. نه اینکه پایش چوبی باشد، نه.مرد سوم
معرفی کتاب مرد سوم اثر گراهام گرین
آثار ناياب صادق هدايت
پدر سرگی
شاهنامهی فردوسی کتاب دوم: پادشاهی منوچهر
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 2: پادشاهی منوچهر میخوانیم
عاشقشدن زال بر رودابه بگوید بدین بر یکى داستان / سپهدار تازى سر راستان خم چرخ گردان نهفت من است / که تا زندهام چرمه جفت من است بهنزد خردمند رسوا شوم / عروسم نباید که رعنا شوم زال پیوسته در فکر دستیافتن بر دختر مهراب بود و از این اندیشه خستهدل و افسرده شده بود. همیشه دلش در گفتوگوى او بود و از اینکه بر سر این کار آبرو بگذارد، باک نداشت. چندى گذشت؛ امّا دل زال همچنان آکنده از مهر او بود. روزى صبح زود مهراب به بارگاه زال رفت و برگشت. در دل بر مردى و پهلوانى و یال و کوپال زال آفرین مىگفت. مهراب به شبستان خود رفت و در باغ قدم مىزد. در سراى او دو خورشیدروى بهنامهاى سیندخت و رودابه بودند. سیندخت همسر و رودابه دختر او بود که مهراب همیشه از دیدن آنها روحش تازه مىشد. آنها خود را همچون باغ بهار آراسته بودند. هرکس رودابه را مىدید در شگفت مىماند و بىاختیار نام پروردگار را بر زبان مىراند. او قامتى چون سرو داشت، صورتش چون قرص ماه و تاجى از عنبر بر فراز سرش نشانده بود. با دیبا و گوهر خود را مانند بهشتى پُرنعمت آراسته بود.فهرست مطالب کتاب
منوچهر زال و رودابه زادین رستممحصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.