دیوان شهریار دو جلدی قابدار

1,675,000 تومان

بخشی از کتاب دیوان شهریار (دو جلدی قابدار):

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟

در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر راه قیامت می روی تنها چرا؟

موجود در انبار

توضیحات

دیوان شهریار دو جلدی قابدار

نویسنده
سید محمدحسین شهریار
مترجم
———
نوبت چاپ 60
تعداد صفحات 1402
نوع جلد زرکوب
قطع وزیری
سال انتشار 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات ایران
نوع کاغذ ———
وزن 2410 گرم
شابک
9789644070792

 

توضیحات تکمیلی
وزن 2.410 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دیوان شهریار دو جلدی قابدار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شخصیت معاصر … ایندیرا گاندی

3,200 تومان
از سال ١٩٠٠ تا امروز بشریت و جهان تغییرات عمده‌ای داشته است . در این دوره عقاید سیاسی جدید باعث بروز جنگ‌های جهانی شد . فاشیسم و کمونیسم به جدایی بعضی از کشورها انجامید و دموکراسی بعضی از کشورها را در کنار هم قرار داد . دگرگونی‌های بنیادی در نظریه‌ها معیار آزادی‌های فردی و رسوم مذهبی و علم و فناوری و صنعت را محک زد . این تغییرات سیاست‌های جهانی و درک روابط بین‌الملل را ضروری کرده است . فضای فکری جهان معاصر بر اصالت انسان و این باور متمرکز شده است که اقتصاد جهانی دنیا را به محیطی با ارتباطات نزدیک‌تر تبدیل کرده است . هندوستان یکی از پرجمعیت‌ترین کشورهای جهان است که از سال ١٩٤٧ مستقل شده است . این کشور پیش از آن یکی از مستعمرات بریتانیای کبیر بود . امروزه جمعیت هند بالغ بر یک میلیارد نفر است . در هند ، رهبر حزب صاحب قدرت نخست‌وزیر می‌شود . از بین رفتن محبوبیت سبب کاهش آراء می‌شود و سرانجام نخست‌وزیر سمتش را از دست می‌دهد . کتاب حاضر سرگذشت فراز و فرودهای مادر هند ( ایندیرا گاندی ) است . او رهبری و قدرت را بخشی از حق طبیعی‌اش به حساب می‌آورد و در دنیای سیاست با هدف تلاش برای استقلال هند بار آمد . او زندگی‌اش را وقف ملتش کرد . گاندی باور داشت که مردم می‌توانند در کنار هم زندگی کنند . مجلد دیگری از مجموعه شخصیت‌های تأثیرگذار به ایندیرا گاندی اختصاص یافته که در ١١١ صفحه راهی بازار نشر شده است .

کتاب مرگ آرام

90,000 تومان
معرفی کتاب مرگ آرام کتاب مرگی بسیار آرام، شرح حالی نوشته ی سیمون دوبووار است که در قالب رمان نوشته شده و اولین بار در سال 1964 انتشار یافته است. دوبووار در این اثر، آخرین لحظات حضور خود در کنار مادر در حال مرگش را با نثری شاعرانه و زیبا به تصویر کشیده است. فرانسواز دوبووار، مادر سیمون، در حمام به زمین می خورد و استخوان رانش می شکند. فرانسواز را به بیمارستان منتقل می کنند و او حین سپری کردن دوران نقاهت، نشانه هایی از بی حالی شدید و بی میلی به غذا را از خود نشان می دهد. زمان زیادی نمی گذرد که دکترها متوجه غده ای سرطانی در روده ی کوچک او می شوند که با سرعتی زیاد در حال رشد است. سیمون و خواهرش، پوپت، برای سه ماه، نوبتی در کنار بستر مادر خود می مانند و آخرین لحظات زندگی اش را در کنار او می گذرانند.

سوگ نمایش هملت

325,000 تومان
معرفی کتاب سوگ نمایش هملت:
داستان این نمایشنامه از آنجا آغاز می‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمی گردد تا در مراسم تدفین و خاکسپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیده‌است. کسی از چگونگی و علل قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمی یابد که مادر و عمویش با یکدیگر پیمان زناشوئی بسته و هم بستر شده‌اند.
وسوسه‌ها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز می‌شود که شاه مقتول به شکل روح به سراغ او می‌آید. روح بازگو می‌کند که چگونه به دست برادر به قتل رسیده‌است و از هملت می‌خواهد که انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را باز ستاند.
در طی این ماجرا او باز می‌یابد که پدر معشوقه‌اش، اوفلیا در قتل پدرش دست داشته‌است. اوفلیا از نقشه‌های هملت آگاه می‌شود و پس از آگاهی از مرگ پدرش مجنون شده و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند. هملت بلاخره انتقام پدرش را از عمویش می‌گیرد و در پایان نمایشنامه هر دو کشته می‌شوند.
سفارش:0
باقی مانده:1

خانواده درمانی

280,000 تومان
به جرات می توان گفت که مبحث خانواده یکی از دلنشین ترین موضوعات در روان شناسی است . چرا که در بدو امر ، با نزدیک ترین محیط بلا فصل ما ، یعنی خانواده سرو کار دارد . از هر چه که بتوانیم فاصله بگیریم ، از خانواده نمیتوانیم ، چون که بدون وجود خانواده ، در هر شکل و صورتی که باشد مفهوم زندگی و حیات انسانی مصداقی نخواهد داشت مفهوم ارزش این نهاد اجتماعی برای هر دولت و جامعه ای اساس کار تلقی می شود و هر جامعه متناسب با ارزش های خود ابتدا به سراغ  خانواده می رود تا از درون آن ، شهروندان آتی خویش را بپرورانند . کتاب حاضر یکی از درسنامه های جامع در خصوص روان شناسی خانواده و خانواده درمانی است.  
سفارش:0
باقی مانده:1

هنر پیر شدن

59,000 تومان
کتاب هنر پیر شدن نوشته آرتور شوپنهاور ترجمه علی عبدالهی توسط انتشارات مرکز با موضوع فلسفه، فلسفه غرب، ایدئالیسم آلمانی به چاپ رسیده است. هنر پیر شدن از مجموعه هنرهای شوپنهاور، فیلسوف شهیر آلمانی، دربردارنده‌ی واپسین نوشته‌های هشت سال آخر زندگی فکری‌‌ـ‌‌ فلسفی اوست در موضوعات مختلف. او در این کتاب، در خلال پاره‌نوشته‌ها‌ی گاه بلند و اغلب کوتاه، به مرور در سال‌ها اندیشه‌ورزی خود می‌پردازد و بر خلاف معمول بسیاری از دیگر متفکران، در ایستگاه آخر زندگی، باز هم می‌کوشد باریک‌بینی‌های پیشین در آثار دیگرش را تبیین و تشریح کند، بسی ناگفته‌ها را بازگوید و از این رهگذر خود را از سکون پیری برهاند. شوپنهاور در اینجا هم مثل سایر نوشته‌های خود، همچنان عریان و مغرور و ساده و پرمغز می‌نویسد، و به‌هیچ‌وجه، در تسلیم و وانهادن به اقتضائات سنی، نه بوتیمار غمخواری نشسته بر ساحل اندوه است و نه مردم‌گریز تائبِ عصبی و چشم‌به‌راهِ سرودن ِغزل خداحافظی، بلکه فرزانه‌ای است پیر و خشنود و چابک‌اندیشه که می‌کوشد با رویکرد عملی و متفکرانه به مفهوم کهن پیرسالی یا سالخوردگی، تا حد ممکن از آن به عنوان دورانی شیرین و پرثمر یاد کند. معرفی مباحث کتاب هنر پیر شدن یادداشت مترجم وقتی نیل به قاهره می رسد شکل گیری متن حاضر و منابع نام این کتاب زنیلیا است برخی آثار شوپنهاور که به فارسی ترجمه شده اند

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت