قورتش‌بده 2/ یک قورتش‌بده‌ی غول‌پیکر!

150,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

در کتاب «یک قورتش‌بده غول‌پیکر!» قورتش‌بده هیولا می‌شود آن هم با باد کردن خودش! قورتش‌بده دل‌اش نمی‌خواهد کسی به کسی زور بگوید و از پسرهایی عصبانی می‌شود که گربه‌ای را آزار می‌دهند.

پس انگشت می‌گذارد توی دهان‌اش… ای وای! خیال قورتش‌بده از بزرگ شدن واقعی می‌شود. آن هم واقعیتی ترسناک! در این خیال‌بافی‌های او کار دست‌اش می‌دهد و قورتش‌بده حالا یک قدرت دیگر او دارد. او خودش را باد می‌کند و از بلندترین ساختمان خیابان هم بلندتر می‌شود.

این پایان ماجرا نیست، وقتی انگشت‌اش را به سرعت از دهان‌اش در می‌آورد، بادی از دهان‌اش خارج می‌شود همه چیز را در خیابان خراب می‌کند.

حالا قورتش‌بده شده یک هیولای خرابکار! اما اگر پروفسور بفهمد چی؟ همه چیز به این‌جا ختم نمی‌شود. سروکله رویای پدربزرگ مرده پروفسور پیدا می‌شود و موجودی به‌نام پچ پچ‌خور!

یک قورتش‌بده خرابکار، یک رویای خرابکار که می‌خواهد لشکری از آدم‌هایی درست کند که در رویا فرورفته‌اند و یک داستان پر از خرابکاری! پایان چه می‌شود؟ قورتش‌بده این‌بار چه‌طور می‌تواند همه چیز را حل کند؟

 

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

قورتش‌بده 2/ یک قورتش‌بده‌ی غول‌پیکر!

نویسنده
عادله خلیفی
مترجم
—-
نوبت چاپ
تعداد صفحات 209
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040116
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “قورتش‌بده 2/ یک قورتش‌بده‌ی غول‌پیکر!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

آذر شهدخت پرويز و ديگران

58,000 تومان
مرجان شیرمحمدی، بازیگر و نویسنده، پیش از آن‌که قصه‌نویسی را از ابتدای دهه‌ی هشتاد شمسی شروع کند، در سینما و تلویزیون ایران حضور فعالی داشت. اما انتشار نخستین مجموعه داستان‌اش، بعد از آن شب، و کسب جایزه‌ی هوشنگ گلشیری باعث شد نام‌اش به عنوان داستان‌نویس جوان و با استعداد بر سر زبان‌ها بیفتد. او از آن زمان تاکنون سه مجموعه داستان و یک رمان منتشر کرده است. تازه‌ترین اثر او رمان «آذر، شهدخت، پرويز و ديگران» قصه‌ی خانواده‌ای سینمایی است که گرفتار زندگی واقعی شده‌اند. روزی خانم شهدخت فیروزکوهی به محل فیلم‌برداری شوهرش، پرویز دیوان‌بیگی، می‌رود و از اتفاق با عوامل فیلم او آشنا می‌شود و همین آشنایی مسبب حضور او در سینما و درخشش و شهرتش می‌شود. اما این شهرت و موفقیت موجب ناراحتی همسرش می‌شود. پرویز دیوان‌بیگی، بازیگر سرشناس تئاتر و سینماست که سال‌ها پیش از این با شهدخت فیروزکوهی ازدواج کرده. این آغاز ماجرای خانواده‌ی ایشان است که با قهرها و شادی‌ها و خوشی‌های مختلف پی گرفته می‌شود. آذر، دختر خانواده، نیز از فرنگ بازمی‌گردد و این‌گونه داستان زن و شوهر با قصه‌ی فرزندان‌شان گره می‌خورد و هر کدام برای دیگری نگران می‌شود و همه می‌کوشند تا از فرصت در کنار هم بودن بیشترین لذت ممکن را ببرند و در نهایت باز هم زندگی به مدار سابق بازگردد و باز همان امور و همان کارها و همان دل‌نگرانی‌ها. اما همیشه عواملی بیگانه با احساسات ما در امور دنیوی دخالت می‌کنند. و نه فرشتگان یا شیاطین بلکه حتی برف زمستان، حتی محبت دیگری یا آرزوهای او.

کوفسکی، کارآگاه خصوصی 3/ هم سخت و هم خطرناک

19,000 تومان
کیویاتکوفسکی عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست و ول‌کن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه‌یک می‌داند، هم‌ردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمی‌کند.
این‌بار کوفسکی کارآگاه زبردست با معمای بغرنجی روبه‌رو است. چه‌کسی دارد برای چندمین بار کابل برق گردونه‌ی آبی را زخمی می‌کند؟ چطور این خرابکار بدون دیده‌شدن هربار وارد عمل می‌شود؟ هیچ‌چاره‌ای نیست، آقای کوفسکی زبل باید تا خود صبح کشیک بدهد و چه شب عجیبی خواهد بود...
سفارش:0
باقی مانده:1

مسافران زمان 1/ ماجرای خانواده‌ی بالبوئنا در غرب وحشی

335,000 تومان

معرفی کتاب مسافران زمان ۱

کتاب مسافران زمان ۱ نوشته روبرتو سانتیاگو است که با ترجمه آزاده رادکیان‌پور منتشر شده است. این کتاب داستان ماجرای خانواده بالبوئنا است که این بار به غرب وحشی سفر می‌کنند. مجموعه مسافران زمان داستان یک خانواده است که با یک سیاهچاله عجیب در زمان سفر می‌کنند، در این جلد آن‌ها به ۱۵۰ سال قبل و آمریکا می‌روند، جایی که در آن بین سرخ‌پوست‌ها گیر می‌کنند و حالا باید با دوچرخه‌هایشان از دست اسب‌های تندرو آنها و تیرهای تیزشان فرار کنند.
همه‌چیز توی یک روز عادی، مثل بقیه‌ی روزها، شروع شد. رفته بودیم چند تا دوچرخه بخریم.

من و پدرم و خواهر و برادرم و همسایه‌مان، ماری‌کارمن، و دخترش، ماریا. وسط پارکینگ بودیم.

سوار دوچرخه‌هایمان، که یکهو اتفاق افتاد. سروصدایی در آسمان، نور شدید سفیدرنگ، آذرخشی که فرود می‌آید و ناگهان...

... توی بلک‌راک هستیم، در دل غرب وحشی.

ماجرا تازه شروع شده است...

سفارش:0
باقی مانده:1

معرکه

40,000 تومان
در بخشی از کتاب معرکه می‌خوانیم: بازم رفت سراغ دفتر بایگانی، دوباره شروع کرد به ورق زدن و زیر و رو کردن صفحه‌های دفتر. کلاه کپی‌شو برداشت... کله‌شو خاروند... موی زیادی تو سرش نمونده بود... دوتا شیوید چسبیده بود بالای گوش چپش... بازم افتاد به جون صندوقچه‌ها و جعبه‌ها... مرغش یه پا داشت... بی‌شرف لجن!... عجب گرفتاری‌یی! اه! عوضی! ادعاشم می‌شه که من مست نیستم! شما درجه‌هاتونو به گند کشیدین، سرجوخه! باید همه چی رو گزارش کنین! باید نتیجه‌ی این کثافت کاری رو ببینین! دارم دیوونه می‌شم! واقعاً که! پدرتونو درمی‌آرن! به شرفم قسم می‌خورم! باید فکر این جاهاشم می‌کردین! حالا دیگه موهو بی‌سر و صدا رو لبه‌ی تخته‌ها چمباتمه زده بود، داشت با پلک چشمش ور می‌رفت، بعد شروع کرد به کندن بید لباسش. انگار این افتضاحی که پدر همه رو درآورده بود دیگه بهش دخلی نداره، سرش حسابی با بیدایی که پیدا می‌کرد گرم شده بود، با آشغالایی که زیر ناخوناش جمع شده بود و می‌جوید. افسر درجه‌دار یهو از جاش پرید. باز تشنگی بیخ گلوشو فشار می‌داد.
سفارش:1
باقی مانده:1

زنان، دشتان و جنون ماهانه

50,000 تومان

معرفی کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه: پژوهشی اسطوره شناختی و تاریخی پیرامون قاعدگی و نشانگان پیش از آن

نگاهی متفاوت به دوره قاعدگی زنان و نشانگان پیش از آن به لحاظ تاریخی، اسطوره‌ای و روان‌شناختی؛ شهلا زرلکی در کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه باورهای کهن و منفی رایج نسبت به این مساله را که از دیرباز در فرهنگ‌ها و جوامع بسیاری رایج بوده است، بررسی می‌کند.

درباره کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه

دوران قاعدگی یا خارج شدن خون از دیواره رحم به‌صورت ماهانه از جمله مهم‌ترین و کلیدی‌ترین مرحله‌های رشد و بلوغ دختران است و یکی از عادی‌ترین و رایج‌ترین بخش‌های زندگی آن‌ها محسوب می‌شود و مهم‌ترین دلیل رخ دادن آن تغییرات فیزیولوژیکی بدن زنان بارور برای آماده شدن جهت تولید مثل است. با وجود اینکه نیمی از جمعیت جهان چیزی در حدود نصف عمر خود را در حال دست و پنجه نرم کردن با دوران قاعدگی هستند اما باز هم در قرن بیست و یکم، در کنار همه‌ی آگاهی‌بخشی‌ها و آموزش‌هایی که درباره آن انجام شده است، هنوز در بسیاری از مناطق و فرهنگ‌های سراسر جهان، این اتفاق به‌عنوان یک تابو و امری مذموم و مسکوت شناخته می‌شود. به‌راستی دلیل وجود نگاه منفی نسبت به این پدیده‌ی طبیعی چه می‌تواند باشد؟ شهلا زرلکی در کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه فارغ از هرگونه مبحث علمی و بهداشتی و به دور از هرگونه پیش‌داوری این مساله را بررسی می‌کند. این کتاب سه بخش اصلی دارد. در بخش نخست اصطلاحات و توضیحات مربوط به این پدیده و اختلالات پیش از آن توضیح داده شده است. در بخش دوم از دیدگاه‌های رایج در اجتماع و ادیان مختلف در طول تاریخ نسبت به این مساله آگاه خواهید شد. بخش سوم هم از دید اسطوره‌شناسی، خرافات و... به این مقوله می‌نگرد. در نهایت شاید بتوان گفت مهم‌ترین عاملی که باعث نگرش منفی بیشتر فرهنگ‌ها و جوامع به پدیده قاعدگی شده، اختلالات و ناخوشی‌های عصبی و هورمونی است که در قبل و آغاز این دوره رخ می‌دهد. از نظر بسیاری از افراد زنی عصبی، افسرده، خسته، خشمگین، آشفته و در رنج، برای اطرافیان خوشایند نیست.

منظور از دشتان و جنون ماهانه چیست؟

کلمه دشتان در لغت به معنای خونریزی ماهانه از رحم زنان است. این کلمه هم به جای اسم به کار می‌رود و هم به جای صفت فاعلی. یعنی در ایران باستان به خون خارج شده از بدن زنان در هر ماه هم اطلاق می‌شده است. در این واژه، برعکس دیگر معادل‌ها در زبان‌های دیگر، هیچ اشاره‌ای به ماه وجود ندارد. در فرهنگ ایرانی، خون‌ریزی ماهانه‌ی زن یک نشانه و علامت است. علامتی که به بسیاری از ممنوعیت‌ها و باید و نبایدها اشاره می‌کند. از طرفی این ریشه‌ی اوستایی پهلوی از نظر مشتقات، غنای شگفتی دارد. این شگفتی از این‌روست که هیچ‌یک از این مشتقات در زبان فارسی معاصر، کاربرد ندارند. زبان فارسی در پانصد سال اخیر بر استفاده از معادل‌های بیگانه‌ی این وضعیت زنانه، اصرار داشته است. روشن است که تعریف فیزیولوژیک دشتان و پیش‌دشتان در همه‌ی کتاب‌های پزشکی و مرتبط وجود دارد. حتی مقوله‌ی پیش‌دشتان هم به‌عنوان یک پدیده‌ی تقریباً تازه شناخته‌شده، امروزه در نشریات و کتاب‌هایی با رویکرد فرهنگ پزشکی و سلامت بسیار دیده می‌شود. بااین‌همه از آن‌جا که موضوع این کتاب دشتان و مراحل پس و پیش آن است، خوب است در همین ابتدا تعریف‌های کامل و البته موجز و مفیدی از این دو وضعیت زیستی زنانه بیاوریم. از طرفی آوردن تعاریف علمی و مقایسه‌ی آن با تعاریف اساطیری که در متن کتاب آمده است، نگاه شما را وسعت می‌بخشد. افزایش استروژن و کاهش پروژسترون دگرگونی‌هایی را در بدن سبب می‌شود و طیف وسیعی از نشانه‌های روحی و جسمی ناخوشایند و آزاردهنده برای اندام زنانه به همراه دارد. نشانگان پیش‌دشتان حدود چهارده روز پیش از آغاز خون‌ریزی آشکار می‌شود و تا روزهای آغازین خون‌ریزی ادامه دارد و ممکن است منجر به ایجاد اختلالات روانی هم بشود که با نام اختصاری آن «پی‌ام‌اس» یا آنچه که در این کتاب آورده شده، «پیش‌دشتان» نام دارد.
سفارش:0
باقی مانده:3

مثل خون در رگ‌های من: نامه‌های احمد شاملو به آیدا

280,000 تومان

احمد شاملو

در بخشی از کتاب مثل خون در رگ‌های من می‌خوانیم: نمی‌دانم. نمی‌دانم این «بدترین شب‌ها» را شروع کرده‌ام یا دارم شروع می‌کنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بی‌امید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع می‌شد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده می‌شد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم می‌داشت، می‌دانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را می‌داد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیده‌ی من بتابد. می‌دانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. می‌دانستم که آیدای من با چشم‌هایی که پر محبت‌ترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. می‌دانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیده‌ام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. می‌دانستم که آیدای مهربان من از من گله می‌کند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمی‌زنم و چرا او را نمی‌خندانم؛ و این، انگیزه‌یی بود که شاد و سرمست باشم، همه‌ی غم‌ها و ناراحتی‌هایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کرده‌ام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک می‌کنم. آخرین باری که دیدمت، سه‌شنبه‌ی هفته‌ی پیش بود. چند دقیقه‌یی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکی‌های نیمه‌شب، تنها و بدبخت، در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها پرسه زدم.
سفارش:10
باقی مانده:2