مارون

16,000 تومان

خلاصه داستان:

ماجرا در روستای مارون از توابع گوران استان کرمان رخ می‌دهد. همسر درویش از مارون تا گوران را پیاده می‌رود تا همسرش را از زنی به نام مرصع پس بگیرد.

داستان با معرفی خانواده‌ی درویش آغاز می‌شود و به تدریج تمام روستا را در برمی‌گیرد. داستان بازتابی است از اثراتی که انقلاب بر روستا گذاشته. درگیری‌هایی که بر اثر دو حزبی شدن روستا به وجود می‌آید و منجر به کشته شدن اهالی آن می‌شود.

یکی از دیگر عناصر داستان وجود گودال روستاست که گویی از زمانی که مارون وجود داشته آن هم بوده است. گودالی که تهش پیدا نیست و در نهایت گورستان کشته‌های درگیری‌های بین اهالی می‌شود…

 

درباره نویسنده:

بلقیس سلیمانی متولد 1342 کرمان، داستان‌نویس، منتقد، روزنامه‌نگار، پژوهشگر و مدرس است. او در سال 85 موفق شد برنده بهترین رمان بخش ویژه جایزه ادبی اصفهان و جایزه ادبی مهرگان برای رمان بازی آخر بانو شود. فضای کودکی و نوجوانی او در درکرمان که همواره پر از زمزمه دیوان حافظ و شاهنامه و رمان‌های حسین کردشبستری و امیر ارسلان نامدار بود او را با ادبیات آشنا کرد.

او که در هجده‌سالگی کلیدر را خوانده بود تصمیم گرفت تا نوشتن را شروع کند. او دبیرستان را در رشته ادبیات به اتمام رساند و در سال‌های نخست انقلاب فرهنگی در رشته فلسفه دانشگاه تهران پذیرفته شد. نخستین رمانش را که بازی آخر بانو نام دارد در سال١٣٧٧ شروع کرد.

انتشار این رمان و برنده شدن آن در جشنواره های متعدد ادبی باعث شد تا او به جامعه ادبی شناسانده شود. سلیمانی کارگاه‌های رمان نویسی بسیاری برگزار کرده و داور جوایز ادبی نیز هست.

او یکی از پرکارترین داستان‌نویسان معاصر است که بیش از 10 رمان چاپ شده و هشتاد مقاله در کارنامه خود دارد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

مارادونا

نویسنده
بلقیس سلیمانی
مترجم
—–
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 201
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1396
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان فارسی
نوع کاغذ ——
وزن 190 گرم
شابک
9786002297433
توضیحات تکمیلی
وزن 0.190 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مارون”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خاکستر

18,000 تومان

معرفی کتاب خاکستر اثر حسین سناپور

«خاکستر» یکی از رمان‌های سه‌گانه حسین سناپور است. «آتش» و «دود» دو رمان دیگر این سه‌گانه هستند. که می‌توان اشتراکات و یا فضایی نزدیک به هم در این کتاب‌ها دید.
حسین سناپور را خوانندگان رمان‌های فارسی با رمان «نیمۀ غایب» می‌شناسند که در اواخر دهۀ هفتاد منتشر شد و با اقبال خوانندگان و جوایز ادبی روبرو شد. حسین سناپور نویسندۀ پرکاری است که تاکنون چند رمان‌ و مجموعه داستان از او چاپ شده است. علاوه بر این، او در زمینۀ آموزش نویسندگی نیز تاکنون چند کتاب تالیف کرده است. موضوع رمان‌های «خاکستر» و «دود» به هم شباهت دارد. نگاه شخصیت مظفر در «خاکستر» شبیه به نگاه حسام در «دود» است. بیان دیدگاه‌ها، سرگشتگی‌ها و حتی حدیث نفس این دو شخصیت شباهت زیادی به هم دارد. مظفر شخصیتی است که در دهۀ پنجاه مبارز و آرمانگرا بوده است، در دهۀ شصت چریک و حالا مدیری اقتصادی و سرمایه‌دار است.
او از آرمان‌هایش دست‌شسته و قدرت انجام هر کار کثیف اقتصادی را دارد، او در بیرون از خانه مدیری ظاهرا موفق است اما نتوانسته همسر و پدری خوب یا حتی معشوقی ایده‌آل برای لادن باشد. داستان «خاکستر» در طی بیست و چهار ساعت بعد از خودکشی لادن، معشوقه و همکار مظفر، می‌گذرد. روایتی نزدیک به جریان سیال ذهن، داستان را پیش می‌برد. مرگ لادن از زوایای گوناگون پرداخت می‌شود.
بازگشت به گذشته (فلاش بک) و روایت کابوس‌های او همه در خدمت پرداخت زندگی لادن هستند. نویسنده افکار، واکنش‌ها، خاطره‌ها و تداعی‌هایی که بدون ترتیب منطقی در ذهن شخصیت می‌گذرند، نشان می‌دهد.
این نوع روایت، به شیوۀ جریان سیال ذهن نزدیک است. مرگ لادن گره داستان است و تعلیق نیز با رمزگشایی از این مرگ شکل می‌گیرد و همین امر باعث همراهی خواننده با شخصیت‌ها و داستان می‌شود. شخصیت‌ها هرکدام نمایندۀ قشر خاصی از جامعه هستند و همین باعث شده است که آدم‌های داستان به تیپ نزدیک باشند تا شخصیت.
فسادهای اقتصادی، لابی‌ها، پول‌شویی‌ها، رانت و ... از مواردی هستند که نویسنده به آن‌ها می‌پردازد. دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی در آثار سناپور مشهود است و در این رمان نیز این دغدغه‌ها با وضوح بیشتری در داستان گنجانده شده‌اند.
سناپور در گفتگویی بیان کرده است: «داستان‌نویسی بدون جسارت ممکن نیست. چطور ممکن است با این همه خبر دربارۀ فسادهای سازمان‌یافته، نخواهیم بنویسیم‌شان، این طبیعی‌ترین واکنشی است که من می‌توانم نشان بدهم.» علاقمندان به رمان‌ها اجتماعی و سیاسی می‌توانند، بخشی از معضلات امروز جامعۀ ما را در رمان «خاکستر» و در قالب داستانی خوش‌خوان ببینند.
سفارش:1
باقی مانده:1

انسان و حيوان

32,000 تومان
صادق هدایت را با بوف کور می‌شناسند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید او کتابی درباره‌ی لزوم گیاه‌خواری دارد و انسان را موجودی گیاه‌خوار می‌داند. امروزه نوشتن و گفتن درباره‌ی این سبک از تغذیه عادی است و دور و برمان آدم‌های زیادی را می‌بینیم که گیاه‌خواری را در پیش گرفته‌اند؛ اما هدایت این حرف‌ها را تقریبا 89 سال پیش مطرح کرده است. بنابراین کتاب انسان و حیوان را می‌توان جزو نخستین تلاش‌ها برای جاانداختن گیاه‌خواری و توجه به حقوق حیوانات دانست. هدایت معتقد بود که رابطه‌ی انسان و حیوان احتیاج به بازنگری و تغییر دارد و انسان باید شکل جدیدی از رابطه را جایگزین آزار و کشتار حیوانات کند. نگارش کتاب «انسان و حیوان» به بیست‌وسه‌سالگی هدایت برمی‌گردد. در آن زمان هنوز شاهکارهای ادبی‌اش را ننوشته بود. خود صادق هدایت در معرفی این کتاب این‌طور می‌نویسد: «...حرف زدن برای بی‌زبانان، دفاع از ناتوانان، دادخواهی برای ستم‌دیدگان، احقاق حق زیردستان و جلوگیری از مظالم و قبایحی که برای مقام انسانیت یک لکه‌ی ننگ‌آوری است...» در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «اگر انسان در نظر فلاسفه و ماوراء‌الطبیعیون و الهیون یک اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد، در نزد علمای علوم طبیعی بیش از یک حیوانی که نسبتاً از حیث ساختمان اعضاء از سایر هم‌جنسان خود، یعنی حیوانات کامل‌تر است چیز دیگری نیست. از نقطه‌نظر علمی حیوان از همان عناصری ترکیب یافته که انسان را تشکیل می‌دهند، آیا مثل حیوان از یک سلول (Cellule) مرموزی به وجود نیامده؟ علم‌الأبدان، علم‌الأنساج، علم‌الجنین، معرفت‌الأرواح (Physiologie, Histologie, Embryologie, Psychologie) هر کدام به نوبت خود ثابت می‌کنند که ترقی و نشو و نمای آن سلول تغییرات و عوارض متشابهی را نزد انسان و حیوان طی می‌نماید، علاوه‌براین هر دو دارای اعضای مخصوصی هستند که آن‌ها را برای کار معینی استعمال می‌کنند و همان احساسات را درک می‌نمایند و در هوا و هوس چنان که در خصائل و معایب، مشترک‌اند.»

مزرعه حيوانات

110,000 تومان

در بخشی از کتاب مزرعه‌ حیوانات می‌خوانیم

تا اواخر تابستان، خبرِ آن‌چه در «مزرعه‌ی حیوانات» اتفاق افتاده بود در نیمی از ولایت پیچیده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز دسته‌های کبوتر را به بیرون اعزام می‌کردند که مأموریت داشتند قاتیِ حیوان‌های مزارع مجاور بشوند، ماجرای شورش را برای‌شان تعریف کنند و آهنگِ جانوران انگلستان را یادشان بدهند. بیش‌ترِ این مدت، آقای جونز وقتش را توی میکده‌ی رِد لاین در ویلینگدون گذرانده بود و نزد هر کس که گوشِ شنوا داشت از بخت بدش نالیده بود. شرح داده بود چه ظلم وحشتناکی در حقش شده و چه‌طور یک مشت حیوانِ تن‌لش و مفت‌خور تمام داروندارش را ازش دزدیده‌اند. سایر مزرعه‌داران ظاهراً ابراز هم‌دردی می‌کردند اما اولش چندان رغبت نداشتند به کمکش بیایند. هر کدام‌شان از ته دل در این فکر بود که چه‌طور می‌تواند از بداقبالی جونز یک جوری بهره ببرد. خوشبختانه صاحبان دو مزرعه‌ی مجاورِ «مزرعه‌ی حیوانات» مدام با هم اختلاف داشتند و رابطه‌شان شکرآب بود. یکی‌شان، به اسم فاکس‌وود، مزرعه‌ای بود پهناور و رهاشده به امان خدا که به روش قدیمی کشت می‌شد، قسمت‌های زیادی از آن را زمین‌های جنگلی بلعیده بود، همه‌ی چراگاه‌هایش فرسوده بودند و پرچین‌هایش وضعی اسفناک داشتند. مالکش، آقای پیلکینگتون، اشراف‌زاده‌ای تن‌پرور بود که بیش‌تر وقتش را، بر حسب فصل، به ماهی‌گیری یا شکار می‌گذراند. مزرعه‌ی دیگر، که پینچ‌فیلد نامیده می‌شد، کوچک‌تر بود و بسامان‌تر. مالکش آقای فردریک مردی بود خشن و زبل، همواره درگیرِ دعاوی قضایی و در معامله بدقلق و کارکشته. آن دو چشم دیدن هم را نداشتند و به‌قدری از یکدیگر بیزار بودند که برای حفظ منافع‌شان هم نمی‌توانستند به توافق برسند.
سفارش:0
باقی مانده:2

پسرکی با پیژامه‌ی راه‌راه

13,000 تومان
رمان «پسرکی با پیژامه‌ی راه‌راه» نوشته‌ی جان بوین به روزگار سیاه تاریخ می‌پردازد و درباره انسان‌هایی حرف می‌زند که باید بین قربانی و ظالم بودن یکی را انتخاب کنند. حد وسط و راه نجاتی وجود ندارد. برنو‌نه ساله به خاطر شغل پدرش مجبور می‌شود همراه اعضا خانواده خانه‌شان را در برلین رها کنند و به جایی دورافتاده بروند. در طرف دیگر، پسری با پیژامه‌ی راه راه در اردوگاه نازی در لهستان زندانی شده. از خانواده‌اش جدا شده و غذایی برای خوردن ندارد. دو کودک در دو جای متفاوت فکر می‌کنند بدبخت‌ترین انسان‌های روی زمین هستند. اما زندگی آن‌ها را در موقعیت دشوار «انتخاب» قرار می‌دهد. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «آرام راهش را گرفت و از پله‌ها بالا رفت، یک دستش به نرده بود، و از خود می‌پرسید آیا خانه‌ی جدید در جا و مکان جدید، آن‌جا که کار جدید باید آغاز می‌شد، چنین نرده‌ی خوبی خواهد داشت که مثل همین یکی بشود ازش سُر خورد. چون نرده‌های این خانه از همان طبقه‌ی بالا تا کف زیرزمین کشیده می‌شد. همان اتاق بالایی که اگر روی نوک پاهایش بلند می‌شد و قاب پنجره را سفت می‌چسبید می‌توانست سراسر برلین را ببیند و برونو هیچ‌چیز را بیشتر از این دوست نداشت که در طبقه‌ی بالا سوار آن نرده شود و تا آن سر خانه سُر بخورد و توی راه صدای ویژویژ از خود دربیاورد. از طبقه‌ی بالا سُر می‌خورد تا طبقهٔ بعدی، همان جا که اتاق پدر و مادرش و حمام بزرگ قرار داشت تا جایی که به هر صورت قرار نبود او در آن‌جا باشد. سُر می‌خورد تا طبقهٔ دیگری که اتاق خود و همچنین گرتل قرار داشت با آن حمام کوچک‌تر، حمامی که قرار بود بیشتر از آن‌که باید از آن استفاده کند.»

وبلاگ خون‌آشام 1/ طعم خون زیر دندان

118,000 تومان

قسمتی از متن کتاب وبلاگ خون آشام  1:

امروزروزِتولدِسیزده سالگی ام است.برای اولین بارتوی زندگی ام مامان وبابا هدیه ای بهم دادند که واقعاًدوستش دارم:آی پدِلمسی.البته هدیه ی کریسمس هم هست، امااصلاًمهم نیست. این بهترین هدیه ای است که تاحالا توی زندگی ام گرفته ام. خوبی اش این است که تقریباًهم اندازه ی گوشی موبایلم است ونمی توانم همه جابا خودم ببرمش. این طوری می توانم هروقت دلم خواست بازی کنم یا بیایم سراغ اینترنت وتو،وبلاگ جانم. همیشه فکر می کردم اگر یک روزوبلاگ داشته باشم،اسمش را می گذارم وبلاگ خون آشام  1 وبلاگم آن قدرهیجان انگیزمی شود که همه برای خواندنش سرودست می شکنند.حالا هم همین فکررامی کنم.ولی قرار نیست کسی تورا بخواند.هیچ وقت! ببین وبلاگ جان!منظورم این است که اینجافقط وفقط من وتو هستیم.تاابد!این راز بین من وتو می ماند. زندگی یک وقت هایی خیلی عجیب است.یکهو زیرورومی شود.آن هم وقتی اصلاًانتظارش رانداری!امشب برای خودم نشسته بودم و آرام چای و کیک می خوردم که مامان و بابا خراب شدند روی سرم. مامان تلویزیون را خاموش کرد. دوتایی آمدند و کنارم نشستند. بابا گفت: «باید باهات حرف بزنیم مارکوس.» خوب تا اینجایش اصلاً عجیب نبود. چون من به سخنرانی‌های طولانی حوصله سر بر واعصاب خوردکن مامان و بابا  عادت دارم. اصلاً یکی از دلایل مدرسه رفتنم فرار از همین چیزهاست. بابا گفت: ما فکر کردیم وقتشه باهات درباره … به مامان نگاه کرد. مامان سرش را آرام تکان داد. بابا گفت: «قرار درباره تغییرات شگفت انگیزی که همین زودی ها برای بدن اتفاق میوفته ، حرف بزنیم. »گفتم: «منظورتون جوش جوشی شدن صورتم و دو رگه شدن صدام دیگه ؟ » مامان یواش گفت: «تغییرات دیگه ای هم هست. »  

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود

80,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه‌ فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود می‌خوانیم

گفت‌وگوی گیو با باژبان پیران غمگین به‌سوی ختن رفت. از این‌سو افراسیاب با نامداران سپاهش به‌سوی جیحون تاخت در‌حالی‌که از فرط خشم، خون می‌گریست. به هومان امر کرد: «به‌شتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنج‌های ما بر باد می‌رود. حال نشانه‌های روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید می‌آید که توران‌زمین را ویران می‌کند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمی‌گذارد. مهرش به ایران‌زمین است و جز برای جنگ به توران‌زمین رخ نمی‌نماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخن‌گفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبنده‌ی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمی‌شناسد. اگر می‌خواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هر‌چه می‌خواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شده‌اند.»