هیچ یک از آن ها باز نمی گردد

45,000 تومان

“هیچ یک از آن ها باز نمی گردد” داستان دختران جوانی است که هر یک از آن ها با دنیایی از خاطره های گوناگون گذشته و آرزوهای بزرگ آینده برای تحصیل در یک “شبانه روزی” در شهر رم جمع شده اند. زمان داستان مربوط به شروع جنگ های داخلی اسپانیا و آغاز جنگ جهانی دوم است. وحشت از جنگی نابهنگام در سطر سطر این رمان موج می زند و همین ترس از فاشیسم و نازی هاست که برجذابیت داستان می افزاید و خواننده را تا به انتها به دنبال خود می کشاند. توضیحات

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

هیچ یک از آن ها باز نمی گردد

نویسنده
آلبا د سس‌ پدس‌
مترجم
بهمن فرزانه
نوبت چاپ ٨
تعداد صفحات ٣٩٢
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٩
سال چاپ اول ١٣٨٠
موضوع
داستان‌های ایتالیایی
نوع کاغذ ——
وزن ٤٠٠ گرم
شابک
9789643112691
توضیحات تکمیلی
وزن 0.400 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “هیچ یک از آن ها باز نمی گردد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

اتفاق ممنوع نیست

9,000 تومان
داستان‌های این مجموعه ترکیبی هستند از داستان کوتاه، نمایش و تصویر و شرح حال نویسنده‌ای که نمی‌داند با داستان‌ها و ایده‌هایش چکار کند: «داستان بلند و قصه‌های کوتاه» خیلی ساده با یک زنگ تلفن شروع می‌شود، با یک مکالمه تلفنی بین یک نویسنده و خواننده ناشناس آثارش... . اتفاق ممنوع نیست نوعی طنز فانتزی است که داستان بر آن غلبه کرده و خواننده ناشناس این داستان‌ها به نویسنده در بازخوانی این آثار کمک می‌کند ولی به تدریج به این باور می‌رسد که خالق اصلی این نوشته‌ها او نیست: «ابلیس با اوقاتی تلخ یادداشت خودکشی فرزندش را مچاله کرد و به او خیره شد که ساکت و آرام روی تختش نشسته بود. نیمه شب بود که خبر دادند فرزندش قصد داشته با ریختن یک پارچ آب روی سرش خودش را برای همیشه خاموش کند. خیلی زود او را به بیمارستان مرکزی دوزخ رسانده بودند. هر چند که حتی اگر هم این کار را نمی‌کردند، صدمه چندانی نمی‌دید. او از بهترین گلوله آتش دوزخ ضد آب خلق شده بود. از صدای ضجه قربانیان و غلغل دیگ‌های قیر که بگذریم، سکوت آزاردهنده‌ای در بیمارستان حکم‌فرما بود. با این که جمعی از بهترین روانکاوان و روانشناسان جهان هستی در دوزخ حاضر بودند، ابلیس احساس کرد بهتر است شخصاً با فرزندش صحبت کند. به او گفت: حقیقتش رو بخوای من جداً نمی‌دونم تکلیفم با فرزند ناخلفی مثل تو چیه... تو جداً مایه شرم خانواده شیاطین دوزخی... منو بگو که دلم خوش بود تو عصر جدیدی رو در امپراتوری جهنم رقم می‌زنی...»

در قلمرو وحشت

105,000 تومان
در قلمرو وحشت‌، دربرگیرنده‌ ۸ داستان‌ از نویسندگانی‌ چون‌ جک‌ لندن‌، آلن‌پو، بوزاتی‌ و... است مجموعه داستان «در قلمرو وحشت» شامل ۸ داستان از نویسندگان بزرگی چون جک لندن،‌ ادگار آلن‌پو، دینو بوتزاتی است. این داستانها همه در سبک گوتیک طبقه‌بندی می شود، ادبیات گوتیک شاخه‌ای از مکتب رمانتیسم یا دقیق‌تر این که پیش‌رمانتیسیسم است و طلوع آن از رویکرد بشر اروپایی به عالم درون، کابوس و رویاهای شخصی، امیال و گرایش‌های روحی مبهم، عواطف سرکوب شده و... خبر می‌دهد تا دریچه‌ای به سوی دهلیزهای تاریک و پیچ در پیچ روح آدمی گشوده شود. داستانهای این مجموعه شامل: . موش‌ها: اثر دینو بوزاتی . پنجه میمون: اثر و. و. جیکوبسون . قاتل: اثر الکساندر م. فری . ارواح: اثر ماری لوئیزه کاشنیتس . طاعون در وینچگاو: اثر یاکوب واسرمان . داستان یک تخت به غایت استثنایی: اثر ویلیام ویلکی کالینز . فقط گوشت: اثر جک لندن و . قلب افشاگر  (در قلمرو وحشت): اثر ادگار الن پو است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «چه بلایی ممکن است بر سر خانواده کوریو آمده باشد؟ در خانه قدیمی و روستایی آنان، موسوم به دوگانلا چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ از سال‌ها پیش، هر تابستان برای چند هفته به آن‌جا دعوتم می‌کردند، اما این بار جیووانی فقط چند خط عذرخواهی برایم نوشته است، نامه‌ای غیرعادی و مبهم در باره مشکلات خانه و دردسرهایی دیگر؛ نامه‌ای که چیزی در آن به روشنی توضیح داده نشده است. چه روزهای شادی در آن خانه تک‌افتاده در میانه جنگل گذرانده‌ام! و حالا همراه با آن خاطرات زیبا وقایعی به خاطرم می‌رسند که آن زمان در نظرم چندان اهمیت نداشتند و اکنون یکباره مهم جلوه می‌کنند. ناخودآگاه صحنه زیر که به تابستانی بسیار دور، به سال‌های پیش از آغاز جنگ مربوط می‌شود، پیش چشمم می‌آید: برای استراحت به اتاق دنج طبقه دوم رفته بودم. اتاق رو به باغ بود و تابستان‌های بعد نیز همیشه در آن می‌خوابیدم. تازه می‌خواستم به بستر بروم که خش و خشی از پشت در شنیدم. در را باز کردم. موش کوچکی به سرعت از میان پاهایم گذشت و به زیر مبل خزید. فرصت داشتم تا حیوان ناتوان و کوچک را له کنم، اما چنان کوچک و ظریف بود که به خودم زحمت ندادم.»

قلعۀ کارپات‌ها

210,000 تومان

در وِرست، یکی از روستاهای ترانسیلوانی در کشور رومانی، ماجراهای مرموزی در حال وقوع است و منشأ همۀ این ماجراها قلعۀ متروکه و مخوفی معروف به قلعۀ کارپات‌هاست. اهالی ورست بر این باورند که این قلعه در تسخیر ارواح و اشباح است، از این رو احدی جرئت نمی‌کند حتی به آن‌جا نزدیک شود. همچنین باور دارند که افتادن آخرین شاخۀ درخت راشِ نزدیک قلعه مصادف خواهد شد با نابودی و ویرانی قلعه. تا این‌که یک روز فریکِ چوپان، به لطفِ دوربینی دوچشمی، می‌بیند که دود از دودکش قلعه برمی‌خیزد و این اتفاق به شایعاتی دامن می‌زند حول این‌که آیا موجوداتی انسانی آن‌جا ساکن شده‌اند یا موجوداتی ماورای‌طبیعی. اهالی روستا به قدری کنجکاو می‌شوند که تصمیم می‌گیرند دل را به دریا بزنند و راهی آن قلعۀ مرموز شوند، بلکه از راز آن سردربیاورند. اما چه کسی جرئت می‌کند؟ فقط نیک دک، جنگلبان شجاع، و دکتر پاتاک، البته دومی به‌اجبار. اما...

در این داستان با شخصیت‌های جذابی آشنا می‌شویم از جمله بارون رودولف دوگورتز، آخرین بازماندۀ خاندان دوگورتز و مالک قلعۀ کارپات‌ها، و فرانس دوتِلِک، نجیب‌زده‌ای عاشق‌پیشه، که اگر نبود جسارت و نیز شیفتگیِ او نسبت به داستان‌های اسرارآمیز، راز ساکنانِ قلعه هرگز فاش نمی‌شد.

ممکن است حین خواندن این داستان فکر کنید ژول ورن، برخلاف اغلب کتاب‌هایش، از عناصر علمیِ چندانی بهره نبرده است. اما این‌طور نیست، چراکه او از طریق اورفانیک، دانشمند و نابغهٔ قدرنادیدهٔ داستان، از «الکتریسیته»، که به‌درستی «روح جهان» نام گرفته، و نیز از تلفن و حتی گرامافون برای رسیدن به مقاصد شومش بهرۀ وافری می‌برد، به طوری که ممکن است، تحت تأثیر وقایع داستان، از این اختراعات مفید بشری بیزار شوید.

گمان بر این است که برام استوکر، نویسندۀ ایرلندی، از این رمان ژول ورن برای نوشتن رمان خودش دراکولا در سال ۱۸۹۷ الهام گرفته است.

والس یک نفره

15,000 تومان
زنی از گذشته به ناگاه وارد زندگی خانوادگی یک مرد می‌شود. همسر آن مرد روایت دلمشغولی‌های او را برعهده می‌گیرد: صدای مامک از پشت در آمد: «کی بود این وقت شب؟» دو سه تقه به در زد و وارد اتاق ما شد. گفتم: «یکی خوابش نمی‌برده. گوشی را برداشته به آشنایی، دوستی، قوم و خویشی زنگ بزند، به اشتباه شماره ما را گرفته.» می‌گویم: «که عاشق چشم‌های عسلی‌اش شده بودی؟!» سام می‌گوید: «جوانی بود و...» پشت به دیوارکوب تکیه داده به مبل. سایه‌اش تلنبار شده بر تکه‌ای از سنگفرش جلوی پایش. شاهکار می‌گوید: «جوانی و سرکشی!» می‌خندم:«طغیان احساس!» سهیل روی زمین زانو زده است و ماشین باری زرد کوچکش را روی سنگ‌های سبز کف هال سُر می‌دهد. شاهکار می‌گوید: «خوش به حالت بابا! فقط یک بار عاشق شده‌ای.» و قلم‌مو را توی رنگ نارنجی و اکر می‌زند. برمی‌گردد رو به من: «رحم داشته باش مامان! یک بار یک جفت چشم عسلی! فقط یک بار عشق.» می‌گویم: «پس سهم من چی؟» می‌گوید: «دوست داشتن با عشق فرق می‌کند.» از ماه‌منیر کهباسی پیش از این رمان خط تیره آیلین منتشر شده که این کتاب برنده جایزه روزی روزگاری در سال ١٣٨٦ شد.

مردی که هیچ بود

6,000 تومان
در قسمتی از این کتاب می خوانیم: یاشا کمی چاق و تپل و سرخ و سفید بود، لب پرخنده ای ام داش. همه جام جاش بود، با اون لهجه شیرین نیمه آذریش توجه اطرافیانشو به خودش جلب می کرد، قاپشونو می دزدید و یار غارشون می شد. اون مرد بی شیله پیله و کم سوادی بود، اما خیلی سرش می شد. اهل سیر و سفر نبود، چون وضع مالی میزونی نداش. دور هیچ فرقه ای ام تاب نمی خورد، سرش به کار خودش و زن و بچه ش بود، نماز و روزه ش ترک نمی شد و راه مسجدم گم نمی کرد. اگه کسی تو محل جشنی، عروسی ای چیزی داش، یه راس می اومد سراغش و آشپزیشو به اون می داد، دستمزدی ام بهش می دادن که کمک خرجیش می شد. یاشا پولاشو صنار سه شی روی هم می ذاشت و جم می کرد تا تونس یه تیکه زیمین آخرای سبزیکاری امین الملک، چسبیده به باغ ملا، نزدیکای حندق دس و پا کنه و یه اتاق خشت و گلی کنج اون جا علم کنه و زن و بچه شو از آوارگی و خونه به دوشی و اجاره نشینی نجات بده. چن سال بعد با تقلای زیاد و از خرجی خونه زدن و نخوری و ته خونه رو فروختن و قرون قرون رو هم گذاشتن و قرض و قوله تونس چار تا اتاق دیگه و دو تا زیرزیمین به اون اتاق اضافه کنه و به آدمای مختلف اجاره بده...

خواب‌هایت را در این خانه تعریف نکن محمود

9,000 تومان
محمود مردی میانسال و استاد دانشگاه است. در احوالات عرفانی و دنیای دلخواه خود، یعنی قرن چهارم و پنجم سیر می‌کند. اتفاقی باعث می‌شود که محمود خود را در همان قرن‌ها و در پیشگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر ببیند و عاشق یکی از مریدان او شود. درهم آمیختگیر کلاسیک ومدرن ونیز چاشنی طنز و فانتزی در بستری تاریخی منجر به خلق داستانی جذاب و خواندنی با ویژگی‌های خاص نویسندگی عباس سلیمی شده است. در قمستی از این کتاب می‌خوانیم:   از خرانق گذشته‌ایم و بر کویر می‌رانیم. داریم از کنار آن تابلوهای سبز فلکی می‌گذریم و هر تابلو آسمانی است که وقتی محوش می‌شوم، قلپ‌قلپ آب وارد شش‌هایم می‌شود و دست و پا می‌زنم، نفسم می‌گیرد  و حتی با بودنِ حسن، که می‌خواهد آن‌قدر بزی‌ام تا خودش رگ بِسملم را بزند، غرق می‌شوم. رنگ سبز فلکی همیشه همین بلا را سرم می‌آورد؛ وقتی بر آن تمرکز می‌کنم خیزاب‌های سهمگین به سویم می‌تازند. گاهی هم کف می‌کند و در برم می‌گیرد و دست و پا می‌زنم، آن‌گاه حسن به سخن می‌آید و می‌گوید: «فلسفی نشو فقیر! اصلاً رنگی نیست و آنچه هست تابلو است و تابلو هم نیست، آن تویی و تو هم نیستی و آنچه هست اوست.»