ماجراهای هاپو 6
در این شماره از مجموعه "ماجراهای هاپو "سه داستان مصور و رنگی برای گروه سنی "الف "و "ب "به طبع رسیده است .
داستانها عبارتاند از" :گرفتن رد پا"، "غذای اسب "و "سیارهمان را نجات بدهیم ."
در نخستین داستان، هاپو برای "دودو "(پسربچه صاحبش) نقش اسب را بازی میکند و با بستن یک گاری کوچک به خودش، "دودو "را سواری میدهد
" .دودو "هم برای هاپو مقداری علف میآورد تا بدین طریق کار او را جبران کند .
کوارتت مرگ و دختر
این مجموعه ١٥ داستان را در بر میگیرد. در داستان "کسی برای کشتن" جوان بیاستعدادی که تن به درس خواندن نمیدهد، از جوان نازیبایی که استعداد و حافظه بالایی دارد، متنفر است و میخواهد به هر نحو شده شاهد نابودی او باشد. در داستان "عنفوان دوشیزه لودمیلا گراسیمووا" موضوع نابودی در میان نیست و جوانی که مقامی در دستگاه حزب حاکم دارد، فقط میخواهد لودمیلا، دختر مورد علاقهاش را با استفاده از امکانات قدرت به تملک خود درآورد این که چقدر موفق میشود به شخصیت لودمیلا برمیگردد که نویسنده با واکنشهای او دست به قرینهسازی روی شخصیت جوان زده است. در "سمت غبارآلود شهر" دختر نازیبایی دل به افسری جوان میدهد و به خاطر او تمام پساندازش را از بانک بیرون میکشد؛ پولی که ممکن است آینده او را رقم بزند.
در "راپسودی روی تمی از پاگانینی" موضوع به خود برحقبینی ایدئولوژیک افرادی مربوط میشود که دیر به خود میآیند؛ زمانی که در آستانه باخت قرار میگیرند. در داستان "درسی به اسم زیستشناسی" که به شکل تو در تو نوشته شده است، محور روایت را غرق شدن یک زن و شوهر در کار و گرفتار شدن در دام مالاندوزی و تجمل شکل میدهد. که اما در نهایت میبینند از چیزهای بهتر زندگی غافل شدهاند. در داستان "شؤون ذهن و عین" ناتوانی انسان در شناخت دیگران بازنمایی میشود و این حقیقت که رفتار به خودی خود ملاک کافی و جامعی برای قضاوت درباره انسانها نیست و سادهترین فرد هم در جایی و زمانی پیچیدگیهایی دارد کاملاً غیرقابل پیشبینی. همین نگاه را در داستان "همنشین آزرده" هم میبینیم؛ با این تفاوت که اینجا کانون روایت یک بچه است.
در "زنهای سوار بر اسب" نویسنده از تکنیکهای بینامتنیت و کولاژ استفاده کرده است و پای دیوید دی. اچ. لارنس شاعر و نویسنده انگلیسی و تلمیحی از آثار او را به میان کشیده است.
خوابهای گمشده
راوی «خوابهای گمشده» مرد جوانی است که خانوادهاش او را روانپریش میدانند. این مرد جوان ادعا میکند با روح فامیل خود که مردهاند در ارتباط است .... چرا که روح مادربزرگش او را ترغیب کرده به خانه پدریاش برگردد زیرا حقایق زیادی است که او باید بداند. نویسنده داستان در پی مرور روایتهایی گوناگون از راویان مختلف به دل گذشتههای دور این خانواده نقب میزند و خاطرات نوستالژیکی را برای خواننده تداعی میکند. خواننده در انتهای داستان متوجه میشود تمامی آنچه که روایت شده دستنوشتههای راوی است که اکنون خود نیز به گمشدگان پیوسته: «خوابهایم را گم کردهام، اینک منم و روزهایی پیوند خورده با کابوس. من به آن سو رسیدهام.
آخر خوابهای گمشده. گمشدگان همه این جایند. کسی آیا خواب مرا میبیند؟» زنگ زده بودم به مادر و گفته بودم مامان، خواب وحشتناکی دیدهام! خواب دیدم شما مردین و از مرگتون دو سال گذشته، خونه رو هم فروختیم و .... مادر پای تلفن خندیده بود. گفته بودم مامان، خدا را شکر که خواب بودم، الام میآم دیدنتون تا مطمئن بشم که بیدارم. گوشی را که گذاشته بودم، از خواب پریده بودم! کابوس سرجایش بود!
شفا در میان ما نفس میکشد
کتاب روایتی ساده و صریح از آدمهایی است که جبر زندگی آنها را به وضعیتی استثنایی کشانده است . وضعیتی که در آن « تنهایی » مثل یک موجود دوستداشتنی در لحظه لحظه زندگیشان حضور دارد . این تنهایی گاهی معشوقی است دلفریب و گاه خاطرهای است دور و محو از روزگار سپریشده . زنان تنهایی این داستانها در جستجوی روح گمشده زندگیشان به همه چیز چنگ میاندازند ؛ حتی به روزهای هفته ؛ « صبح ریخت توی اتاق و غبار آن نشست روی تختخواب رضا که روی آن شنبه ، یکشنبه ، دوشنبه و همه روزهای هفته مثل آدمی بیکار دراز کشیده بود . »
آدمهای این کتاب برای دمی نفس کشیدن و رها شدن از روزمرگی ، پناهگاهی بهتر از پشتبام آپارتمانهای مسکونیشان پیدا نمیکنند . به آنجا میروند که شاید ستارهای را در دوردست آسمان تیره شهر رصد کنند . « شفا در میان ما نفس میکشد » مجموعهای از داستانهای مینیمالیستی است که زندگی معاصر انسانها را نشانه رفته است .
توپ بازی
محور اصلی ١٣ داستان کوتاه این مجموعه درباره روابط میان انسانهاست که نویسنده با نگاهی اجتماعی آنها را روایت کرده است . راویان داستانهای این کتاب غیر از یکی همگی زنانی هستند که اغلب راوی اولشخصاند . نویسنده در واقع حامل یک سری از تجربیات چند سال اخیر خود را در قالب داستانهایی کوتاه بیان کرده که بیشتر درباره اقشار متفاوتی از آدمهای جامعه امروزی است : « مینا خانم از آن زنهایی نبود که زود بشود فهمید اسمش مینا خانم است و بعد راحت مینا خانم صدایش کرد .
از آن زنهایی بود که باید حتماً خانم رئیسی صدایش میکردی و او هم خیلی آرام نگاهت میکرد و میگفت : بفرمایید . و البته اگر طرفش بچهای همسن و سال من بود ، با لبخندی که دندانهای سفید و براقش را بین لبهای قرمزش نشان دهد ، میگفت : جانم ؟ » داستانهای دیگر این مجموعه عبارتند از : « برف ، نامه ، توپ بازی ، اثاثکشی ، پناه ، باد ، و . . . . » گفتنی است داستان « اثاثکشی » از این مجموعه نیز رتبه دوم مسابقه « کلک شبانه » رادیو تهران را از آن خود کرده است .
انقلاب زبانی
نویسنده در این کتاب مدعی است سال ٢٠٠٠ نقطه پایان دههای است که در آن انقلاب زبانی به وقوع پیوسته است. در برههای که این انقلاب به وقوع میپیوندد کمتر کسی متوجه آن است. ولی ماهیت تغییرات زبانی جز این نیست.
به آرامی و با ظرافت انجام میشود. نتایج آن پیشبینیناپذیر است و تنها پس از این که مدتی از آن گذشت آدمیان به صرافت میافتند. به هر حال اکثر ما زبان را امری بدیهی میانگاریم و قرار دادن آن را در کانون توجه خود چندان لازم نمیشماریم. علاوه بر این، از آنجا که انقلاباتی که بر زبان تأثیر میگذارند در تاریخ بشر نادرند، آن گاه که یکی از این انقلابات رخ مینمایاند دقیقاً نمیدانیم باید به دنبال چه چیزی در آن بگردیم.
ما در آستانه عصری جدید در حیطه زبانی به سر میبریم. کتاب «انقلاب زبانی» آینده زبانهای انگلیسی، دیگر زبانها و نقش اینترنت را در آنها مورد بررسی و واکاوی قرار میدهد. دیوید کریستال یکی از صاحبنظران جهانی مربوط به زبان است. از نگاه او بومشناسی، زبانها را در سطح جهان سخت دستخوش دگرگونی کرده است.
تودوروف در تهران
تزوتان تودوروف، بیشک از مطرحترین فیلسوفان و نظریهپردازان ادبی ربع آخر قرن گذشته و قرن کنونی است. او که در بلغارستان به دنیا آمد و در همان جا درس خواند، پس از مهاجرت به فرانسه و حضور در صحن فرهنگی این کشور، به عنوان شخصیتی فرانسوی دست به قلم برد.
از ویژگیهای نسل او، جزمگریزی است. وی که سالهای کودکی و جوانی خود را در جامعهای جزماندیش گذرانده بود، خود به درستی به این امر واقف بود که نظریات جزماندیش و تمامیتخواه چه بر سر جامعه و فرد میآورد.
پس در فضای آزاد فرانسه و به ویژه با افول نظریات چپگرا و نیز دیدگاههای سارتر و پیروانش، کوشید که تمام باری را که این نظریات بر دوش انسانها گذاشته بود، بشکافد و به عمق آنها پی ببرد؛ که این کوشش را در طرح اندیشة خیر و حافظة شر میبینیم.
کتاب با موضوع ادبیات چیست؟، وسوسة خیر، حافظة شر؛ و مردمشناسی در شهر حاصل حضور تزوتان تدوروف در ایران است. او در آبان ماه 1385 به دعوت انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران به تهران سفر کرد.
خیال بازی
کتاب خیال بازی از دو داستان بلند به نامهای «آرمیتا» و «اینکه همیشه میخواستم...» تشکیل شده است. «آرمیتا» داستان دختر سادهای است که برای کارگشایی در امور زندگی روزمرهاش، سر و کارش به رمال حقهبازی میافتد . اما برخلاف آنچه انتظار دارد گره از مشکلاتش باز نمیشود و برعکس، مسائل جدیدی برایش رخ میدهد. او درصدد است که از این رمال حقهباز انتقام بگیرد، پس به فکر چاره میافتد تا اینکه.... در داستان دوم، دختری به نام ماندانا که برای حفظ آرامش خود به شدت تحت تأثیر کتابهای مثبتاندیشی و تأثیر نفوذ کلام است، به علت خواندن بیش از حد این کتابها جهت فکریاش تغییر میکند و هر آنچه میاندیشد، عینیت پیدا میکند.
در هر دو این داستانها با دختران ظریف و سادهاندیشی روبرو هستیم که ناخودآگاه، خیالشان مسیر زندگی آنها را تغییر میدهد. آنها در فکر و ذهن خود در پی قدرتهای برتری هستند که به آنها نیرو ببخشد و آنها را از شر مشکلات زندگی خلاص کند و به خواستهها و آرزوهایشان برساند.