عبور معطر
« ظهر که شد فکر کردم دیگر تحملم تمام شده است . بلند شدم رفتم سراغ تلفن تا شماره بگیرم ، سراغش را بگیرم ، شاید از او خبر داشته باشند ، ولی همانطور نشستم ، سر جایم و دیدم دو ساعتی هست که دارم با خودم فکر میکنم . قرار بود بیاید دنبالم . سفری ترتیب داده بود . یکجور آشتیکنان . » این مجموعه از ٢١ داستان کوتاه تشکیل شده است ، روز والنتاین ، عبور معطر ، آرسنیک ، تو اسمش مار داره ، سرگیجه و داستان نامزدها را شاید بتوان از بهترینهای این مجموعه دانست که نویسنده در آنها توانسته فضای مناسبی را بیافریند : « او هجده ساله است . دزد است ، آدمکش است و تا چند روز دیگر یک اعدامی است و هنوز غروب برایش تماشایی است .
او میداند هیچگاه سن افراد نیست که غروب را تعریف کرده است ؛ همانگونه که سن او در کفه ترازوی جنایتهایش قرار نمیگیرد . او میمیرد و قضاوت این مردن ، سوای چگونگی آن ، بر عهده عدالت اجتماعی نیست . حتی خودش مرگ را اصل مسلمی میداند و با آن چندان مخالفتی ندارد . وقتی با ماشین دزدی در خیابانها به گشت و گذار پرداخته بود ، به تنها چیزی که فکر نکرده بود تبادل این موقعیتها بود . زمانی که او قاتل بود و حالا که کسی قاتل او میشد . »
قصههای پریوار
این روز دوازدهمی است که بیکار شدهام. حسابش کامل دستم است . درست دوازده روز پیش بود که مدیر داخلی شرکت، آن نامه را دستم داد. حالا دوازده روز گذشته است. یادم نمیرود، هیچوقت. جملهای را که وقتی نامه را باز کردم، توی ذهنم پیچید: «حالا به پری چه میگویی؟» گفتم: «پری دستهایت چرا اینطور شده؟» پری دستهایش را پشتش پنهان کرد. دستهای پری پوست پوست شده بود. این مجموعه از ٣٩ داستان کوتاهِ کوتاه تشکیل شده که بخش اول آن را داستانهای پریوار و بخش دوم آن را داستانهای واقعی تشکیل داده است. در «رگهای آبی دست مادرم» میخوانیم: مادر آن وقتها رخت میشست. برای در و همسایه و گاهی هم برای مشتریهای محله بالا. دستهایش همیشه خیس بود و ورم کرده. سردی آب انگار توی دستهایش نفوذ کرده بود و رگهای آبیاش هر روز بیشتر پیدا میشد. دست که به وقتش میکشید، دلت میگرفت و ...
آونگ خاطرههای ما ودونمایشنامه دیگر
کتاب آونگ خاطرههای ما مجموعهای از ۳ نمایشنامه است که به گفته عباس معروفی قرار بوده در ایران چاپ و منتشر شود. صحنه با برشی طولی از یک مغازه ساعتسازی آغاز میشود، که به دیوارهای آن تعدادی ساعت جورواجور آویخته شده است. زمان اجرای نمایش، صدای گنگ تظاهرات خیابانی میآید صدای تند جماعتی که شعار میدهند و رد میشوند. در شروع مردی خوشپوش و مرتب، به سمت مرد ساعتساز میرود و با او شروع به صحبت میکند. او از ساعتی حرف میزند که مدتها پیش در یک درگیری دوستانه از بین رفته است. مرد به ساعتش علاقه عجیبی داشته است ولی مرد ساعتساز نه مرد و نه ساعتش را به خاطر نمیآورد. در هنگامه صحبت مرد ساعتساز با مشتری، جماعتی از جلو مغازه رد میشوند که شعار میدهند: «زنده باد، زنده باد» و این کلید ورود به بحثی میشود که «مرد» دلایل تنفرش را از سیاست برای ساعتساز بیان میکند و...
آنچه با خود حمل می کردند
وقوع جنگ همیشه و در هر حالتی اجتنابناپذیر است. به هر حال رخ میدهد و با خود رعب و وحشت و نیستی و آوارگی میآورد. رمان آنچه با خود حمل میکردند گونهای از داستان است که واقعیت و خیال با هم پیوند میخورد و در آن تصویری از واقعیت جنگ به طور کلی روایت میشود: «ستوان یکم «جیمی کراس» با خود نامههایی حمل میکرد از دختری به نام مارتا، دانشجوی سال سوم کالج ماونت سیبسچن در نیوجرزی. نامهها عاشقانه نبودند ولی ستوان کراس امیدوار بود و نامهها را تا کرده بود و درون پلاستیکی در ته کولهپشتیاش نگهداری میکرد. عصرها دیر وقت، پس از راهپیمایی روزانه و کندن سنگر، دستها را با آب قمقمه میشست، نامهها را بیرون میآورد و با نوک انگشت نگه میداشت و آخرین ساعت روشنایی را به خیالپردازی میگذراند.
در خیال خود سفرهای اردویی عاشقانهای به کوهستان وایت در نیوهمپشر تجسم میکرد. گاهی هم لبه چسبدار پاکت را که لابد جای زبان نویسنده بر آن مانده بود با زبان لمس میکرد. بیش از هر چیز دلش میخواست که مارتا همان طور که او دوستش داشت دوستش بدارد، ولی لحن نامهها بیشتر دوستانه بود و در آنها از عشق خبری نبود.»
«تیم اوبراین» در این اثر، ضرباهنگهای نبض مانند و مخاطرههای عصب خردکن جنگ را به نحوی تصویر میکند که در صدر فهرست بهترین آثاری جا میگیرد که در باره هر جنگی نوشته شده است. روایت در این کتاب در مدارهایی دایره شکل میچرخد، و بازگویی رویدادها، رقص خاطره را در ذهن خواننده شکل میدهد: «آنچه حمل میکردند بیشتر به نیازهایشان بستگی داشت. این نیازها یا نیمه نیازها عبارت بودند از قوطی بازکن، چاقوهای جیبی، قرصهای الکل جامد، ساعت مچی، کارت شناسایی، مواد دورکننده حشره و... .» واشینگتن پست درباره این کتاب مینویسد: «ترس و عشق و نفرت و بیرحمی و شفقت چنان زنده در این کتاب تصویر شدهاند که مرد میخواهد که با خواندن آن دنبال دستمال نگردد.»
آخرین عشق کافکا
زندگی کافکا سرشار از تنش ها و تناقضات بود، هر چند ظاهرا آرام، منظم و ملاحظه کار به نظر می رسید. او از ابتدای کودکی دریافت که از دیگران جداست. کودکی سرد و عجیب و غریب. کودکی که در بزرگسالی نیز سرد و بی حس باقی ماند. کافکا در ابتدا امید داشت گرمای نبوده را در آتش الهام شاعرانه بجوید. هر چند که به نحوی متناقض باور داشت که این گرما فقط در انزوای سلول گونهای یافت می شود که در محبس اولین داستان هایش به آن پرداخته بود. "دورا دیامانت" آخرین محبوب کافکا بود. آنها عاشق هم بودند. کافکا در آغوش او مرد و او بود که آثار کافکا را سوزاند. این کتاب در واقع نوعی کلید درک و تقریر زندگی کافکاست. زندگی یکی از نویسندگان قرن گذشته که سوء تفاهم های بسیاری در موردش وجود دارد. تعامل آثار کافکا با دیگر جنبه های زندگی او، به ویژه روابطش با زنان پیچیده و دشوار بود. کتاب
از عشق و دیگر اهریمنان
گارسیامارکز در دو مجموعه داستان طوفان برگ و داستانهای دیگر و کسی برای سرهنگ نامه نمیدهد و داستانهای دیگر و نیز ساعت شوم، که مرحله نخستِ آثار او را تشکیل میدهند، بیشتر به سقوط اخلاقی، فساد اجتماعی و سرکوب سیاسی تکیه میکند و در عین حال مقاومتهای فردیِ افراد را در برابر شرایط نومیدکنندهای که در آن زندگی میکنند نشان میدهد. این آثار نقطه عطفی در اعتراضِ اجتماعیِ مرسوم در رمان امریکای لاتین بود و سبب آن بیشتر ارائه مبهمِ واقعیت، سمبولیسمِ غیرمرسوم و حضور عناصر تخیل و شوخطبعیِ به کار رفته در آنهاست . گارسیامارکز با نوشتن صد سال تنهایی به اوج خلاقیت خود دست یافت. او در این اثر به واقعیت گزارشی پشت میکند و به واقعیت خلق شده و تخیل افسارگسیخته روی میآورد.
این رمان در واقع استعاره واقعیت انسان کنونی است. جبر آهنینی که بر زندگی آدمها حکومت میکند، تنهایی، خشونت و نفرینی که خانواده در زیر آن رنج میبرند، همه نگاه تراژیک گارسیامارکز را به زندگی تصویر میکنند. رمان از عشق و دیگر اهریمنان یکی از آثار زیبای گابریل گارسیامارکز بهشمار میرود.
از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان
کتابهای «از خشم و هیاهو» و «سمفونی مردگان» از جمله رمانهایی هستند که در ادبیات ایران و جهان بسیار ستوده شدهاند. هر دو رمان ذهن و زمان جامعه خویش را به تصویر میکشند و به چراییهای بسیار راه میبرند. این کتاب تأملی است بر زمان و ذهن در این دو اثر، نویسندۀ گزارههای جامعهشناختی هر دو اثر را میکاود و با رمزگشایی از استعارهها و مجازها، مخاطبان را به تأملی دیگر و به بازخوانی هر دو رمان دعوت میکند. سال ١٨٨٩ در تاریخ فلسفه، سال تعیینکنندهای است. در این سال «برگسون» نخستین اثر خود را با عنوان دادههای بیواسطۀ وجدان منتشر ساخت که رسالۀ دکترای او بود. در این اثر برای نخستین بار، برداشتی تازه از مقولۀ زمان مطرح شد. برگسون به دو گونۀ زمان باور داشت.
نخست زمان دروغین، ریاضی، مکانیکی یا بدل زمان که وی آن را زمان تقویمی مینامید، زمانی که ساعت آن را نشان میدهد. و زمان ارزشی و کیفی که او آن را زمان حقیقی میخواند و به باورش همان حرکت عقربههای ذهن آدمی است. نخستین زمان، امری بیرونی است و تقویم، حرکت زمین، سیارات و اجرام آسمانی آن را تعیین میکند و دومین زمان، روندی درونی، ذهنی و روانی است. وقتی میاندیشیم، برگذشتهای حسرت میخوریم، به کشف و شهودی میرسیم، به ارزیابی پندار، گفتار و کردار خود در آیینۀ جان میپردازیم، با زمان حقیقی سروکار داریم و چون اجازه میدهیم زمان بیرونی و تقویمی بر ما عارض شود بیآنکه مجالی برای درنگ فلسفی، چالش جسم با جان، رویارویی درون با بیرون و مواجهۀ زمان کمی و کیفی داشته باشیم، بیگمان، معروض زمان تقویمی شدهایم. کتاب «از خشم و هیاهو تا سمفونی مردگان» سعی در مقایسه و تطبیق این زمانها دارد.
از اروپا و آمریکای لاتین
گابریل گارسیا مارکز نویسنده توانای کلمبیایی در ایران با کتاب « صد سال تنهایی » شناخته شد که این اثر هنوز محبوبیت خود را با ترجمه بهمن فرزانه حفظ کرده است . کتاب « از اروپا و آمریکای لاتین » گزیدهای از نوشتهها و مقالات این نویسنده در کتاب بسیار مفصل « از اروپا و آمریکای لاتین » است که طیف گستردهای از موضوعات روز را در بر میگیرد ؛ از قضیه جنایتی معمایی در شهر رم گرفته تا جشنواره سینمایی ونیز و رقابت دو هنرپیشه معروف ایتالیایی – سوفیا لورن و جینا لولوبریجیدا – و ماجراهای سفر گارسیا مارکز به مجارستان و روسیه . نوشتههایی که در این مجموعه گرد آمدهاند هر کدام به یک داستان کوتاه شباهت دارند البته حوادث آن با فاصله زمانی سالهای ١٩٥٥ تا ١٩٦٠ میلادی رخ داده که خود جذابیت آن را دو چندان کرده است . بر این اساس میتوان این کتاب را مثل یک مجموعه داستان خواند .
اوریکس وکریک
آخرین رمان نویسنده معروف کانادایی، مارگارت اتوود، توسط انتشارات ققنوس راهی بازار نشر شد. اتوود پیش از این به خاطر نگارش کتاب «آدمکش کور» برنده جایزه بوکر ادبی در سال ٢٠٠٠ شده بود، این بار سرگذشت تنها بازمانده از یک فاجعه جهانی زیست محیطی را به رشته تحریر درآورده است. وی میگوید: «هنگامی که حوادث اولیه داستان در ذهنم شکل گرفت و مشغول نگارش اوریکس و کریک بودم، در واقعیت این حوادث داشت به وقوع میپیوست، حادثه یازدهم سپتامبر و پس از آن انتشار میکروب سیاه زخم.» تمامی اتفاقات این رمان خواندنی در سالهای پایانی قرن ٢١ رخ میدهد. اتوود با دقتی مثالزدنی گزارشی از جهانی میدهد که ما در آن زندگی میکنیم. جذابیتهای مطرح شده در این رمان از نگرانی و افسوس آدمی حکایت میکند که در جهانی میزید که خود علت اصلی بهوجود آمدن آن است. گفتنی است
انگار کمی مرده بودم
داستان درباره مردی است که بر اثر تصادف اتومبیل به کمای موقت فرو میرود و در حالت نیمه بیهوشی، متوجه حرفهای همسرش – گلرخ – میشود و در مییابد که گلرخ قبل از ازدواج با او نامزد داشته است. این مرد که بسیار به همسرش علاقهمند بوده و او را براساس باورهای خودش دوست داشته ناگهان به هم میریزد و احساس میکند بار زندگی و خاطرات گذشته هیچگاه او را رها نمیکند. به همین خاطر به کندوکاو در زندگی گذشتهاش میپردازد. او فرزند پدری سختگیر و زیاده خواه بوده که به دلیل ضعیفالجثه بودن و معایب کودکیاش همیشه مورد تحقیر پدر قرار میگرفته و اکنون حس شرم و نفرت تنها حس باقی مانده در اعماق وجودش دوباره جان میگیرد.
درگیری ذهنی او برای رهایی از خاطرات تلخ کودکی و نیز راز پنهان همسرش باعث سردرگمی هر چه بیشترش میشود. بنابراین به سراغ نامزد سابق همسرش میرود و از دور او را زیر نظر میگیرد اما او را مردی بسیار معمولی مییابد که هیچ ویژگی برای اینکه بتوان از او متنفر بود یا باعث آزارش شد ندارد. با بهرهگیری از یک روانشناس و پاکسازی قدم به قدم ذهنش به این باور میرسد که به هر حال باید از جایی شروع کند و با خاطرات ناراحتکننده گذشتهاش با واقعبینی کنار بیاید. ولی...
مهیندخت حسنی زاده پیشازاین کتابهای «زمانه بیمجنون»، «دویدن میان زندگان»و «از جنس بلور» را نوشته است.