زیبا و ملعون
یکی دیگر از آثار نویسنده معروف کتاب گتسبی بزرگ با نام زیبا و ملعون این بار داستان تجربه اندوختن جوانهای رمانتیک و خام آمریکایی را در بستر جامعه این کشور پهناور بیان میکند. زیبا و ملعون همانند دیگر آثار «فیتز جرالد» در واقع سوگنامهای است برای پایان دوران رمانتیک و شروع دورانی که فقط واقعیتهای سرکوبگر دارد. در واقع نویسنده در این کتاب از جوانان به نوعی توهمزدایی میکند.
«سال١٩١٣ وقتی «آنتونی پچ» بیست و پنج ساله بود، از زمانی که بازی سرنوشت یا روحالقدس بیست و پنج سالگی، دست کم به لحاظ نظری، بر سرش خراب شده بود دو سال میگذشت. این بازی سرنوشت کار را تمام کرد، تلنگر آخر، نوعی نهیب فکری، اما در آغاز این داستان، تازه به خود آمده و از مرحله آگاهی جلوتر نرفته است. اولین بار او را در دورهای میبیند که مدام از خود میپرسد عزت و عقل درست و حسابی دارد یا نه! نازکایی شرمآور و زشت که چون لایه نفت روی آب زلال برکه بر سطح جهان میدرخشد، البته این شرایط با مواقعی که خودش را مردی جوان و استثنایی، با فرهنگ و فرهیخته، سازگار با محیط و یک سروگردن بالاتر از همه آشنایانش میبیند، کاملاً فرق دارند.»
پیش از این کتاب این سوی بهشت از همین نویسنده و مترجم منتشر شده بود و این بار یکی دیگر از رمانهای شاخص این نویسنده به علاقهمندان آثار او عرضه میشود.
زندگی من
در رمان زندگی من رئالیسم خاص چخوف جلوهگر است و زندگی آنگونه که در روستاهای روسیه میگذشته، یعنی آکنده از زشتی، وحشیگری و بیعاطفگی، ارائه میشود. انتشار این رمان خشم سنتگرایان و نیز نوگرایان را برانگیخت چرا که تاب نگاه عینی چخوف را نداشتند. هیئت سانسور تهدید کرد که چنانچه چخوف صحنهای را که در آن مقامات را مسئول بیسوادی روستاییان میداند و به نظرِ روستاییان نسبت به مذهب اشاره دارد حذف نکند دستگیر میشود. با این همه، چخوف به جنبههای لطیفترِ زندگیِ زنها و مردها و بهخصوص مناظر دلپذیر روستا نیز میپردازد؛ گویی میخواهد نشان دهد که زندگی انسان چه اندازه میتواند از زیبایی برخوردار باشد.
روزگار سپریشده خانم گادنی
روزگار سپریشده خانم گادنی پیرزنی سالخورده پس از مرگ دختر بیمارش مدتی با خانواده پسرش زندگی میکند . اما به علت ناسازگاری ، او را راهی خانه سالمندان میکنند . نگاه متفاوت خانم گادنی به اشیاء و آدمها ، درونگرایی او و زبان طنزگونهاش روایت اصلی اثر است که در لایههای زیرین روایت سومشخص با ظرافت خاصی پنهان مانده است . پل بیلی در سال ١٩٦٧ بخاطر نگارش این کتاب موفق به دریافت جوایز « سامرست موام » شد . او این رمان را در ٢٨ سالگی نوشت و جامعه ادبی دهه ٦٠ انگلستان را با شهرت زودهنگامش متوجه خود کرد . او در به تصویر کشیدن شخصیتهای میانسال و پیر نبوغ منحصر به فردی دارد . قلم او با ظرافت تمام هزارتوی اندیشه و بهویژه احساسها و عواطف این شخصیتها را واکاوی میکند .
« فیث گادنی » شخصیت اول کتاب در این رمان خود را در محیطی پر از شایعه ، بدگویی ، اجبار به جمعگرایی و رفتارهای کلیشهای مییابد . همه از او میخواهند به وضع موجود عادت کند و اعتراضی نداشته باشد . او خود را در این میان تنها و غریبه حس میکند . اما جالب اینجاست که چندان تلاش نمیکند تا خود را با گروه هماهنگ کند بلکه . . . . شعله آذر مترجم این کتاب ، پیش از این دو اثر از هارولد پینتر به نامهای « خیانت و دو نمایشنامه دیگر » و « پیشخدمت » را ترجمه کرده است .
رکسانه و اسکندر
رکسانه دختر فرمانروای سغد با وحشت مطلع میشود که باید با پادشاه و فرمانده سپاه مقدونی، یعنی اسکندر کبیر ازدواج کند. شنیدههای او از اسکندر همه حاکی از بدی او بودهاند. سرانجام روز دیدار فرا میرسد و تنفر جای خود را به آمیزهای از تحسین و احترام و عشق میسپارد... این رمان که با دقتی موشکافانه رویدادها را به تصویر میکشد بر حقایق تاریخی استوار است و اسکندر را از دیدگاهی کاملاً نو، از دیدِ یک زن، میشناساند.
رازهای نهفته یک زن
«رازهای نهفته یک زن» زندگی قرن چهاردهم را در برابر دیدگان خواننده مجسم میکند و در عین حال احساسات و عواطف انسانی قرن بیست و یکم در آن نهفته است ... داستان زمانی است که روستاها و شهرها پر از دعوا و مرافعه، و پر از زرِ و برِ، مملو از ثروتمندان و آدمهای عجیب و غریب بود... مارگارت زیبا و فراموشنشدنی بایستی داستان زندگی خود را میگفت حتی اگر از نظر برادر گریگوری مضحک و مسخره بود. سرگذشتی که سبب شد سرنوشت هر دو آنها تغییر کند و... دست سرنوشت برای مارگارت چنین رقم زده بود که دو بار ازدواج کند و در ازدواج اول ناکام شود، او موهبت خداوندی شفابخشی داشت... هر چند به خاطر تهمت جادوگری او را تحت فشار قرار میدهند ولی سرانجام به خاطر عشق، ایمنی و چشیدنِ طعم پیروزی با اهریمن زندگی مبارزه میکند و ...
عروسک فرنگی
جولیو بروجینی، مردی جاافتاده و مشاور موفق حقوقی، خواسته یا ناخواسته، از روی عشق یا هوس، شبانهروز به ایوانا میاندیشد. دختری نه زشت و نه زیبا، نه دوستداشتنی و نه نفرتانگیز، دختری که ساده است و نیست، معصوم است و نیست، دختری که به رغم روزمرگی درنیافتنی است. آنچه جولیو را در خود کشیده است اگرچه بنابه گفتههایش هوسی بیش نیست، اما چنان ژرف است که بازشناسیش از عشق ساده نیست
عروس فریبکار
زینیا زن بینظیری است؛ اما این بینظیری به سود رز، کرز و تونی نیست؛ زنانی که دلنشینترین بهانههای هستی خود را بر سر آشنایی با این زنِ باهوش و زیبا میگذارند. حاصل اعتماد این سه زن به زینیا، زنی که بیقیدانه بداندیش است و دلفریبانه زیبا، زخم مشترکی است که با مرگ زینیا تسکینی ناچیز یافته است. و اکنون زینیا هر چند درگذشته است اما ناگهان ظاهر شده، شاید برای آن که همچنان ویرانی به بار آورد
عذاب وجدان
چند دقیقه پیش، همان صدای همیشگی. هر بار با شنیدن آن صدا، قلبم فرو میریزد، درست مثل شبی که از جزیره برگشته بودیم و من داشتم از ترس میمردم که مبادا متوجه شوند که ماتئو، جلوی در ساختمان، در انتظار من است. با این حال وقتی تاکسی حرکت کرد، هراسان شده بودم.
همانطور که ماتئو رفتهرفته از من دور میشد، من نیز حس میکردم که در صحبت کردن با گولیلمو نباید شتابی نشان دهم (و با وجود اینکه داشتم از آنچه تو آن را «تقصیر من» مینامی، رنج میبردم) حس میکردم که بار دیگر آن عذاب وجدان نامعلوم و همیشگی دارد در قلبم جای میگیرد... ... من داشتم فکر میکردم که دیگر هرگز سعادتمند نخواهم شد. و یک روز، مرگ من نیز فرا خواهد رسید.
به نظرم سانتا ترزا هم همین را میگفته است: تا دو ساعت دیگر، نه؟ بگذریم. به هر حال ماجرای ما دارد به انتها میرسد. ماتئو اغلب، با نگرانی خاطر به من خیره میماند. دستش را به پیشانی من میکشد و زمزمهکنان میگوید: «حتی عشق من نیز موفق نخواهد شد از تو دفاع بکند، نه، هیچ کس قادر نیست که آن لحظه، لحظه مرگ را به عقب بیندازد.» ...
سلول 72
اورهان کمال از تواناترین نویسندگان معاصر ترکیه به شمار میرود و نام او در کنار نام نویسندگانی چون یاشار کمال و کمالطاهر بر تارک ادبیات واقعگرای ترکیه میدرخشد. وی در بیشتر آثارش به زندگی و محیط اجتماعی طبقات فرودست اجتماع میپردازد و تصویری گویا و بیپرده از محلههای فقیرنشین، محیطهای کارگری، مزارع جهنمی، وضعیت زنان و... ارائه میدهد. سلول ٧٢ یکی از جذابترین رمانهای اورهان کمال است.
سدی بر اقیانوس آرام
مادر که در صحرایی از نمک و آب سرگردان است و زیر گرمای سوزانِ خورشیدی بیامان و سلطهجو از پا درآمده، با دنیا به چالش برخاسته است. مادر با اقیانوس آرام که هجوم سالانهاش مزارع او را در خود غرِ میکند نیز میستیزد. او تا دم مرگ به مبارزه ادامه خواهد داد؛ به این امید که آیندهای سعادتمندانه برای دو فرزندش فراهم آورد.