عشق و جنایت در سیسیل
بهمن فرزانه مترجم خوش ذوق و قریحه کتاب مشهور "صد سال تنهایی" اثر جاودانه مارکز کلمبیایی، این بار به سراغ یکی دیگر از نویسندگان ایتالیایی زاده سیسیل رفته و مشهورترین اثرش را با ترجمهای روان و یکدست در اختیار خواننده ایرانی قرار داده است. "مارکی روکاوردینا" برای رهایی از آنچه شب و روزش را، افکارش را به اسارت گرفته است بسیار میکوشد، اما رهایی دور از دسترس مینماید و عشق و جنایت استوارتر از آن است که بتوان به انکارش برخاست. وی شخصاً به این امر اعتقاد پیدا نکرده بود، ولی آن همه جادو و جنبل آنطور که او اعمالش را مینامید، او را نگران آینده ساخته بود. حال جادو بود یا خیالبافی و یا توهم، به هر حال او را وحشتزده میکرد. آن هم درست در آن زمان... سیسیل جزیره پرماجرای ایتالیا این بار شاهد عشق و خشونت برخاسته از آن است.
عشق روزهای بلوا
عثمان، سقوط کرده در بیزمانی میان گذشته و آینده، از سوی مردگان قوم و خویشش انتخاب میشود تا ماجراهایشان را بشنود. مردههای عثمان میروند و میآیند، تلاش میکنند تا از مرز تولد و مرگ بگذرند و سرنوشت خود را دیگرگون کنند، اما ناگزیر آواره میان این دو مرزند؛ پس به سرنوشت گردن مینهند و از زمانه خود میگویند. از تجربه امواج مشروطیت در امپراتوری عثمانی. احمد آلتان، نویسنده صاحبنام ترکیه، در «عشق روزهای بلوا» تصویر دقیقی ارائه میکند از زندگی انسانها در یک دوره گذار. انسانهایی که سقوط امپراتوری حتی عشق، رنج و تمایلاتشان را به حاشیه نمیراند.
رئیس جمهور ما
دوستان گمراه من:
... میدانم که شیطان نیز مانند من از شرارتی که میتوان و باید در دنیا به کار بست عمیقا آگاه است. برای اینکه اشتباهی پیش نیاید باید بگویم ما در رقابتی مرگبار با پادشاهی نیکی هستیم. شکی ندارم که خواند صلح به قول خودش قیام کرده تا »ما را زیر پای خویش له کند« و هیچ مانعی او و گروه فرشتگانش را از رسیدن به این هدف باز نخواهد داشت. شیطان میگوید هدف ما فقط نگاه داشتن شرارت برای خود نیست, بلکه باید آن را به تمامی هستی گسترش داد, زیرا تقدیر دوزخ این است. ... مخالفت من با شیطان در اهداف جهنم نیست بلکه در ابزارهای رسیدن به این اهداف است.
آتش سوزان
مجموعهداستان آتش سوزان در سال ٢٠١٠ چاپ شد و در میان آثار ران راش از جایگاه ویژهای برخوردار است. داستانهای این مجموعه در منطقه آپالاچیا میگذرد و از نظر زمانی طیف گستردهای را در بر میگیرد، از جنگ داخلی آمریکا تا دوران رکود اقتصادی و همینطور زمان حال.
ران راش که یکی از مطرحترین نویسندههای آمریکا محسوب میشود، با نوشتن این مجموعهداستان جایزه بینالمللی فرانک اوکانر، گرانقیمتترین جایزه مخصوص داستانهای کوتاه، را نصیب خود کرد. او با انتشار هر کتاب جایگاه خود را در تاریخ ادبیات مستحکمتر میکند؛ فرقی هم ندارد شعر بسراید یا داستان کوتاه و رمان بنویسد.
این کتاب اولین اثری است که از ران راش به فارسی ترجمه شده است.
در ابتدای فصل اول این کتاب میخوانیم:
جیکوب در دهانه طویله ایستاد و اِدنا را تماشا کرد که داشت از مرغدانی بیرون میآمد. ادنا لبهایش را محکم به هم فشرده بود و این به آن معنا بود که باز هم تخممرغها را دزدیدهاند. جیکوب به نوک تپهماهورها نگاه کرد و حدس زد ساعت هشت شب است. ...
یوزپلنگ
یوزپلنگ که پرخوانندهترین کتاب دوره پس از جنگ جهانی ایتالیاست به شرح وقایع زندگی یک شاهزاده سیسیلی «فابریتزیو سالینا» در زمان لشکرکشی گاریبالدی و سالهای پس از آن میپردازد. زیبایی رمان در آمیختن واقعیات تاریخ با احساسات و شرح حال شخص نویسنده میباشد زیرا سرگذشت شاهزاده داستان تماماً با احساسات مؤلف درآمیخته است. حس فناپذیری و مرگ معنا و محتوای اصلی داستان را تشکیل میدهد.
یوزپلنگ به سرعت در ایتالیا و سایر کشورها انعکاسی گسترده یافت و در سال ١٩٥٩ برنده جایزه ادبی سترگا شد. این اثر پرفروشترین کتاب دوره پس از جنگ جهانی ایتالیا محسوب میشود به طوری که به فاصله دو سال برای شصت و چهارمین بار به چاپ رسید. ویسکونتی کارگردان نامی ایتالیا این اثر را به روی پرده سینما برد که برنده «نخل زرین» در فستیوال کان ١٩٦٣ شد.
نقد ادبی از یوزپلنگ به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر ایتالیا یاد کرده و جورجو باسانی یوزپلنگ را یک اثر استثنایی، یکی از آثاری که برای تمام عمر به روی آن کار و مقدمات آن فراهم میشوند، خوانده است.
حشاشین
سازمان مخفی حشاشین یا به عبارتی آدمکش های پاپ ، که قبلاً در قرون وسطی و دوره رنسانس فعال بوده است قبل از جنگ جهانی دوم، توسط بالاترین مقامات روحانی کلیسا بازسازی و سازماندهی می شود تا اعضای آن که همگی کشیش های متعصب ، نیرومندودر خدمت اهداف روحانیان بلند مرتبه از جمله پاپ اعظم هستند مخالفین را از سر راه بردارند.
داستان از جایی شروع می شودکه خواهر والنتیاین "وال" در آرشیو اسناد کلیسا پی به اسرار مخوفی می برد.
کلید ورود به این اسرار، عکسی چهار نفره در زمان جنگ جهانی دوم است که در کافهای در پاریس انداخته شده. کشف این رازها باعث به قتل رسیدن او توسط هورست من یکی از مخوف ترین کشیش های سازمان حشاشین می شود .قتلی که سرآغاز جنایت های دیگری است.
برادر والنتیاین، بن، که وکیل دعاوی و از اعضای سابق فرقه ی یسوعیون تصمیم میگیرد راز قتل خواهرش و آن عکس را کشف کند.ودر این راه واقعیت های تلخ و تکان دهنده ایی به وحشتناکترین شکل ممکن بر سرش آوار می شود .
هنر و فلاکت
چند روایت معتبر از اندیشه و داستان صادق هدایت
آن که جدی می گیرد نیازمند جدیت است و درست به همین دلیل است که می خواهد جدی گرفته بشود.
هدایت این گونه نبود. او از جدی گرفته شدن، از به حساب آمدن و از وزن داشتن عقش می گرفت. پس لازم بود سرشاخه ها را رها و به ریشه ها حمله کند، به حافظ، به سعدی، به ادبیات هزار ساله، به تاریخ چند هزار ساله، او بایست از بین دو شق حافظ و خیام، زیبایی و زشتی، شعر و نثر، زندگی و مرگ، سویه نامالوف را بر می گزید و پس زدن حافظ، زیبایی، شعر و زندگی البته کار ساده ای نبود.
قلعۀ سفید
در قرن هفدهم، راهزنان ترک جوانی ونیزی را اسیر میکنند و به استانبول میآورند. او که مدعی است از نجوم، فیزیک و نقاشی سررشته دارد، برده استادی ترک میشود. این دو، ارباب و برده، به قصد شناختن، فهمیدن و فهماندن همدیگر، در خانهای تاریک و خالی، در دو سوی میزی مقابل هم مینشینند و به گفتگو میپردازند، سوار بر مرکب حکایتها و ماجراهایی که نقل میکنند، به ساختن سلاحی باورنکردنی میرسند... داستان که پیش میرود، به تدریج و با تأنی روز به شب و سایهها به هم، جای میسپارند.
گیسیا
گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و ادبیات سرزمین مادریاش دارد. بین او و ریشههایش سالها فاصله افتاده است. او درگیرودار زندگی روزمره و در آخرین شب تابستان با تغییری غیرمنتظره در زندگیاش روبهرو میشود.
گیسیا در تکاپوی سروسامان دادن به اوضاع و در تلاش برای برگردان زندگیاش به وضعیت قبل، سفری میکند به درون خودش و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگیاش، میکاود.
سپس...
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
گیسیا موها را خیس کرد. شانه را نوازشگرانه بر رشتهای از موهای ابریشمگون ارکیده کشید و با قیچی آن را برید. تارهای مو بر زمین ریخت. شانه بار دیگر رشتهای مو را نوازش کرد. تارهای مو از شانه گریختند.
گیسیا، این موها هوس جدایی از سر ارکیده ندارند. تو داری آنها را به زور میبری. دستکم آنها را بنواز گیسیا. تو سلاخی گیسیا! پس به قربانیات آب بده نوازشش کن و آنگاه سلاخیاش کن. گیسیا رشتهای دیگر از موها را نوازش کرد و برید. به نوک موها نگاه کرد و گلوله داغ در سینهاش چرخید؛ از نوک موهای ارکیده خون میچکید.
حواستون به پیرزنهایی که از تنهایی پوسیدهن باشه
احتمالاً با شنیدن نام ماتئی ویسنییک به یاد نمایشهای خرسهای پاندا... و یا تماشاچی محکوم به اعدام میافتید.
اگر آثار قبلی ویسنییک مورد پسندتان بوده، با خواندن این کتاب میتوانید از آخرین اثر ترجمه شده این نویسنده لذت ببرید؛ مجموعهای از نمایشنامههای کوتاه و بلند، گاهی با طعم طنز و گاهی با چاشنی اعتراض.
حواستون به پیرزنهایی که از تنهایی پوسیدهن باشه کتابی است روان و مدرن برای همه مخاطبین کتاب و کتابخوانی و بالاخص برای فعالان هنرهای نمایشی.پس از خواندن این اثر، چهره کاملتری از ماتئی ویسنییک خواهید شناخت.
ماتئی ویسنییک شاعری بود که به نوشتن نمایشنامه و سپس رمان روی آورد. نمایشهای معناگرا و انتقادی او ثمره تجربه سیویک سال نخست زندگیاش در اختناق رژیم کمونیستی و همچنین پر و بال گرفتن در فرانسه است؛ همانطور که خود او میگوید: «ریشه من در رمانی و بالهایم در فرانسه است.»
منتقدان نوشتههای او را «عجیب» و «متفاوت با تمام ژانرهای موجود» توصیف کردهاند.