رگ سرخی به تن بوم
خودسریهای دختری از یک خانوادهی اصیل ایرانی، باعث به هم خوردن روال زندگیاش میشود. او چندی تلاش بسیار میکند تا تغییری در روند زندگیاش حاصل شود. پس از این اتفاقات مسیر جدیدی پیش روی او قرار میگیرد و ساختار تازهای زندگی او را احاطه میکند که موجب میشود حوادث جدیدی برایش رخ دهد.
رد پای تقدیر به وضوح در این داستان به چشم میخورد: «از روزی که دوباره شروع به کار کرده بودم، بهترین اوقاتم در محیط کار میگذشت با آن که تمام روز، کار بود و کار، آنقدر که گاهی، حال و نای حرف زدن برایم نمیماند، راضی بودم . احساس زنده بودن میکردم. احساس مفید بودن ، بجز آن، در خلوت اتاقم، خودِ خودم میشدم؛ همانی که بودم. نه تظاهر میکردم، نه صورت دلواپس مامان مدام جلوی چشمم رژه میرفت، نه جواب سؤالهای تکراری پدر را میدادم و نه برای خوشایند نغمه، به لودگی و مسخرهبازیهایش میخندیدم.»نویسنده کتاب با تکیه بر تجارب قبلی خود، در نوشتن این رمان، افزون بر توجه ویژه به مخاطب عام، در به کارگیری عناصر ادبی و قدرت بخشی به ساختار اثر نیز تلاش موفقی را به انجام رسانده است .
بیراههای در آفتاب
به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد. گل های قالی موج می خوردند و کش می آمدند. "یک، دو، سه،...." مگس سیاهی دور سرم می چرخید. من می خواندم: "خوبان پارسی گو. بخشندگان عمرند." کسی داشت نفس نفس می زد و عاطفه و عرفان نخودی می خندیدند. دهان مرد هنوز تکان می خورد. به دخترک نگاه کردم. او عاطفه بود که محکم به پدرش چسبیده بود.
برزخ اما بهشت
چکیده ((برزخ اما بهشت)) تصویری از زندگی زنی است با روحی زخم خورده ،که پس ازپایان دادن به زندگی مشترک سراسر رنجبارش، به نزد خانواده اش باز می گردد تادرآن مامن مالوف ، آلالم گذشته اش را به فراموشب بسپارد. غافل ازاین که تنهایی زن، رنج مضا عفی است که برشمار زخم های روحش می افزاید...... بااین همه، این بار، روزگار جفاکار گویی برآن است تاآرامش ازدست رفته راباحضور عزیزانش به اوباز گرداند.....
رسوا خانه
رسواخانه قصه رازهایی است که فاش شدن آنها میتواند اثری دو سویه از خود به جا بگذارد. واکاوی اسراری که سالها بدون آگاهی از آنها، در یک بیخبری سبکبارانه سپری شده است. به همین خاطر حالا شده شخم زدن گذشتهای که سالهای سال دست نخورده باقی مانده و خاک بر خاک آن انباشته شده، عاقبت یک جا به اعجاب، به خشم، به تردید، به غم و یا به انکار میرسد. اما این کنکاش، این جستجو برای رمزگشایی نادیدههای سؤال برانگیز میتواند آدمی را به جایی برساند که با تمام گذشته خود متفاوت میشود.
شاید شباهتهایی در گذشته نامانوس و این حال ناپایدار است که خیال میکنیم این تقدیر است که دارد رقم میخورد و بار دیگر در مسیر همان فرجام گذشتگان او را پرتاب میکند. برای همین است که از خود فریبی و دیگر فریبی دست برمیدارد. حالا دیگر همه چیز برایش رنگ و بوی دیگری پیدا میکند. گوشهای مینشیند و همه چیز را به کوره واقعیت میاندازد و مجبور میشود زندگیاش را منصفانه مرور کند و همان روز است که میفهمد کجای روزگار ایستاده، هر چند دیر، ولی میفهمد.
رسواخانه کاویدن گذشتههای نامکشوف است. «محمد علی مهمان نوازان» متولد ١٣٥٧ تهران است و آثار متعددی در حوزه ادبیات داستانی دارد
بوطیقای ژیژک
کتاب « بوطیقای ژیژک » شامل چهار مقاله نسبتاً مفصل از ژیژک است که به بررسی چهار رکن اندیشه این فیلسوف انتقادی معاصر در حوزه فلسفه ، روانکاوی ، سیاست و سینما میپردازد . نویسنده این کار را از خلال ترجمه متن کامل این چهار مقاله کلیدی ژیژک و شرحی بر هر کدام از آنها انجام داده و مفاهیم مغلق فلسفی را به مدد رسانه سینما و با استفاده از گفتمان روانکاوی سادهتر و قابل فهمتر میکند . در واقع نوعی به کارگیری مفاهیم عامهپسند در تشریح مطالب فلسفی . اسلاوی ژیژک در اوایل دهه ١٩٧٠ همراه دیگر همفکرانش به گروهی از اندیشمندان فرانسوی مانند لاکان ، دریدا ، آلتوسر و فوکو علاقهمند شدند و شروع به ترجمه و انتشار افکار آنان کردند . سه قطب اصلی دستگاه تحلیلی ژیژک سه اندیشمند اروپایی یعنی هگل ، مارکس و لاکان است . ژیژک فیلسوفی رادیکال است که پارادایمهای ژاک لاکان در روانکاوی ، هگل در فلسفه و کارل مارکس را در سیاست در دستگاه فکری منحصر به فرد خود ترکیب کرده و پیچیدگی ذاتی آنها را با آوردن مصداقهایی از فرهنگ عامه و سینما سادهتر کرده است .
بانوی پیشگو
جون فاستر، که سایه شوم یک مادرسالار بر گذشتهاش سایه افکنده، تصمیم میگیرد نویسنده رمانهای تاریخی عامهپسند شود و زندگی مستقلی آغاز کند اما سرخوردگیهای مکرر عاطفی در نهایت او را به سوی سرنوشتی غریب سوق میدهد: چون او به این نتیجه میرسد که برای شروع دوباره زندگی ابتدا باید بمیرد.
ماجراهای این رمان میان صحنههایی از گذشته و حال در حرکت است و از میان این بازگشت به عقبهاست که مخاطب با داستان قهرمان این داستان آشنا میشود و به زندگی گذشته او پی میبرد. نویسنده در این رمان از روایتی چند لایه برای پیش بردن داستانش بهره میگیرد و موضوعات روانشناسانه، جنایی و عاشقانه را با هم درمیآمیزد.
مارگارت اتوود در این رمان گیرا و شاعرانه بار دیگر نشان میدهد که چرا او را در شمار برجستهترین نویسندگان معاصر میدانند.
بازی آخر بانو
دستش گرم بود، در را که بست بازى را شروع کردم، همان جا توى هال روى زمین نشستم و چادر سفید را تا روى ابروهایمکشیدم. »به خانه بخت خوش آمدى.« چیزى نگفتم و به اطراف نگاه کردم، خانه بزرگى بود، ظاهراً سه اتاق خواب داشت. خانم دکتر محمدجانى هم استاد فلسفه است و هم اهل داستان.
این زن مرموز که در کلاسهاى فلسفهاش جدیتى غریبدارد، در بعدازظهرهاى جلسههاى داستان انسانى دیگر است: مهربان و صمیمى. و آیا همین نمىتواند دلیلى باشد براىگلبانو بودن او؟ زنى که خواسته و ناخواسته در دشوارترین وقایع تاریخ معاصرمان نقشآفرینانه حضور داشته و با این همهبازیگرى بوده است در دست مردانى بازیگردان؛ مردانى که هر یک بنابه هواى خود حضورش را نقش و نام بخشیدهاند.
بازدم
رمان بازدم درباره پسری٣٢ ساله با نام «کسری» است که در فاصله زمانی کمی میخواهد از ایران برود. داستان طی یک روز و در فاصله زمانی صبح تا غروب اتفاق میافتد. در این برش کوتاه خواننده با زندگی کسری و گذشته و دغدغههای او آشنا میشود. پدر کسری زندانی سیاسی بوده و مادرش هم مربی مهد کودک است. کسری و بهار خواهر و برادری دوقلو بودهاند که بهار سالها قبل طی یک دوره بیماری روحی-روانی از دنیا رفته است حادثهای که تأثیری عمیق بر همه اعضای خانواده و بویژه کسری گذاشته است.
«باز هم سرفه کرد. خانه ساکت بود. حتی بیصدای توتک که در قفسش بالا و پائین بپرد. یا بالهایش را باز و بسته کند و نوک بزند به ظرف غذای آبی رنگش. سکوت محض بجز هیاهوی دور و همیشگی تهران به وقت صبح: صدای حرکت ماشینها، ویراژ تند موتورسیکلتها، ترمزی ناگهانی و جیغ کوتاه لاستیکها. صبحی مثل همه صبحهای دیگر این شهر بیخواب که تا نه روز دیگر جایش را میداد به ... به چه واقعاً؟ سکوت صبحدم پاریس یا هیاهویی مشابه؟»
«آنیتا یارمحمدی» پیش از این رمان اینجا نرسیده به پل را نوشته است.
اپرای شناور
جان بارت، رماننویس آمریکایی متولد ١٩٣٠، بخاطر رمانهای تجربیاش معروف است. او اپرای شناور را در بیست و شش سالگی نوشت؛ رمانی بسیار فنی و سنتشکن که فاصله دو نقطه از زندگی قهرمانش را روایت میکند، یعنی از زمانی که قهرمان اثر تصمیم به خودکشی میگیرد تا هنگامی که منصرف میشود. اما انتخاب زندگی از جانب این قهرمان نشانه شادی و نشاط نیست. در دنیایی که "بارت" در دهههای میانه قرن بیستم آمریکا میشناسد، آنچه باعث انصراف از خودکشی میشود، نه زندگی، که پوچی مرگ است.
"اپرای شناور" بخشی از نام قایقی تفریحی است که در گذشته در بخشهای مدخیز آبهای ویرجینیا و مریلند رفت و آمد میکرد... و بخشی از ماجراهای این کتاب بر عرشه همین قایق رخ میدهد. مترجم کتاب ــ سهیل سمّی ــ پیش از این آثاری از مارگارت اتوود (سرگذشت ندیمه، اوریکس و کریک)، کازوئو ایشیگورو (هرگز رهایم مکن و تسلیناپذیر) و... را ترجمه کرده است.
آمین می آورم
قهرمان داستان این کتاب قصد دارد ماجراهایی را برای مخاطبان خود که احتمالاً همه اهل فضای مجازی هستند و مدام پای اینترنت نشستهاند بازگو کند.
با قهرمان داستان در یک درمانگاه اعصاب و روان آشنا میشویم و در نهایت میبینیم بیماری او که ظاهراً افسردگی سادهای است شدت گرفته و داروهای دکترها دیگر افاقه نمیکند. او دیگر درمان عادی را رها کرده و به سیگار پناه برده است. قهرمان داستان حالا همه ماجرا را دارد تعریف میکند و در این بین خرده داستانهایی را هم درباره تبار و قبیله او میشنویم. او که قبلاً درس میخوانده ازدواج میکند و همین ازدواج مسیر زندگیاش را تغییر میدهد درس و مشق را رها و شروع به تدریس در دانشکده الهیات میکند ولی چون خدمت سربازی نرفته است این موضوع میتواند مانع ادامه همکاری او با دانشکده شود. حالا مهمترین دغدغه برای او ایمانش است.
قهرمان داستان نگران است که مبادا همسرش ایمانش را از او بگیرد. بنابراین تصمیم میگیرد تا همین ذره ایمانی که برایش باقی مانده خودکشی کند. از مادرش میخواهد برایش دعا کند تا بمیرد ولی... .
در کتاب آمین میآورم خواننده با یک طنز زیر پوستی مواجه میشود که طنز تاروپود آن را تشکیل میدهد.