عدالت به مثابه انصاف
این کتاب حاصل درس های راولز درباره فلسفه سیاسی در دهه ١٩٨٠ است که درنهایت به صورت نوعی بازگویی نظریه «عدالت به مثابه انصافـ» درآمدند. راولز دراین کتاب خطوط اصلی تفکرش را مرور می کند ونیز برخی مسائل خاص راکه پیش تر درهیچ یک ازآثارش به آن ها نپرداخته بود می کاود.
اندیشه های راولز در این کتاب و نیز کتاب پیشین او به نام «نظریه عدالت» همچنان قوت و مناسبتشان رابا بحث های کنونی درباره موضوعاتی چون عدالت ولیبرالیسم حفظ کرده اند.
مرلوپونتی ستایشگر فلسفه
این کتاب عمده دغدغهها و اندیشه مرلو پونتی را به عنوان یکی از خلاقترین فیلسوفان قرن گذشته بررسی کرده است. وی از مطرحترین پدیدارشناسان قرن بیستم بود. شاخه اصلی کار او، پدیدارشناسی ادراک (یکی از سه سنت مهم در پدیدارشناسی) است.
این اثر شامل سیزده مقاله میشود؛ به علاوه یک مقاله تحت عنوان مقدمه در ابتدای کتاب که به معرفی کل اثر میپردازد. به گفته هانیه یاسری، مترجم کتاب، نویسندگان این اثر استادان دانشگاه و صاحبنظران فلسفه در اروپا و آمریکا هستند که بیشتر آنها تالیفات برجستهای دارند.
مرلو – پونتی
کارمن در این کتاب به شکل بدیع، روشن و مجابکننده اندیشۀ مرلو - پونتی را شرح میدهد.
کتاب او تا به امروز بهترین اثری است که در این زمینه در دسترس است.
کسانی که به آرای بدیع و مهم مرلو-پونتی علاقهمندند و نیز مایلند بدانند که این آرا چه نسبتی با تجربۀ ادراکی فراگیر ما و مباحثات فلسفی جاری دارد واجب است این کتاب را بخوانند.
کارل مارکس
این کتاب در صدد شرح و تفسیر فلسفه کارل مارکس است. ولی نخستین پرسشی که باید بدان پاسخ داد این است که آیا مارکس اصلاً فلسفهای دارد یا نه. آموزش اصلی دانشگاهیای که مارکس دید در فلسفه بود، ولی او در اندیشۀ دوران کمالش بر اقتصاد سیاسی و تاریخ سرمایهداری متمرکز شد و معمولاً به نادیده گرفتن جنبۀ فلسفی حتی نظریههای خودش تمایل داشت. او در نوشتههای اولیهاش، غالباً بهطور مستقیم به مسائل فلسفی نمیپرداخت، بلکه به چنین مسائلی تنها در جریان بسط ایدههای خود دربارۀ جامعه معاصر یا انتقادکردن از ایدههای دیگران توجه میکرد. اگر بتوان مارکس را فیلسوف توصیف کرد، احتمالاً دقیقتر است که او را اقتصاددان، مورخ، نظریهپرداز سیاسی یا جامعهشناس، و از همه بالاتر سازماندهندۀ طبقه کارگر و انقلابی توصیف کرد. با وجود این، وقتی سخن از فلسفه مارکس میگوییم، بیدرنگ معلوم نیست که از چه صحبت میکنیم. با این وجود کارل مارکس متفکری نظاممند بود که اهمیت زیادی به روشهای زیربنایی و اهداف نظریهاش و دیدگاه کلی راجع به وضع ناگوار انسانی که در آن بیان شده بود میداد. او در سال ١٨١٨ در شهر «تریر» در کنار رود راین متولد شد. در سال ١٨٣٥ وارد دانشگاه بن شد، جایی که قرار بود حقوق بخواند. یک سال بعد به دانشگاه برلین رفت. در سال ١٨٤١ دکترایش را از دانشگاه ینا دریافت کرد. مارکس و رفیق همراهش انگلس نقشی کلیدی در تأسیس اتحادیۀ کمونیستی ایفا کردند. آنها مانیفست حزب کمونیست را در سال ١٨٤٨ منتشر کردند
بر کرانه زیباییشناسی طبیعت
زیباییشناسی طبیعت یکی از شاخههای مهم و جذاب زیباییشناسی است که نزد ما مهجور مانده. کتابی که در دست دارید به این منظور تدوین شده است که تاحدی از این مهجوری بکاهد.
این کتاب شامل ترجمۀ مقالۀ جریانسازی در تاریخ زیباییشناسی طبیعت به نام «زیباییشناسی معاصر و غفلت از زیبایی طبیعی» و حاصل به هم پیوستن سه پاره است: پیشگفتار، متن، و پیگفتار.
مقالۀ هپبرن همراه شده است با پیشگفتار و پیگفتاری از مترجم در معرفی اجمالی زیباییشناسی طبیعت و ترسیم جغرافیای آن و نیز بررسی الگویی در تجربۀ زیباییشناختی طیبعت که هنر را دلیل راه خود میگیرد.
امیدواریم این کتاب زمینهای شود برای آنکه این شاخه از زیباییشناسی را که چندان مورد التفات ما قرار نگرفته است بهتر ببینیم و بشناسیم و در عین حال از نسبت خودمان با طبیعت عمیقتر و مسئولانهتر پرسش کنیم، طبیعتی که مخصوصاً این روزها پیامدهای شیوۀ مواجهه و رفتارمان با آن هرچه روشنتر، و البته دردناکتر، به چشم میآید.
همبودگی آینده
مفهوم همبودگی در تاریخ اندیشه سیاسی غرب سابقهای طولانی دارد . این مفهوم در زمینههای تاریخی ، سیاسی و اجتماعی گوناگون به انحای مختلفی از جمله آرمانشهر افلاطونی ، همبودگی مؤمنان صور مسیحیت ، جامعه بی طبقه و . . . نمود یافته است . لیکن در نیمه دوم دهه ١٩٨٠ و در متن فروپاشی قریب الوقوع اتحاد جماهیر شوروی ، پایان جنگ سرد و آغاز سیطره امپراتوری فردگرای نولیبرال ، اندیشیدن به همبودگی در هیئت آثار ژان لوک نانسی ، موریس بلانشو و جورجو اگامبن ، مختصات تازهای در اندیشه سیاسی – انتقادی اروپای قارهای یافت . در سطح نظری ، یکی از تعیین کنندهترین عوامل تأثیرگذار بر این صورتبندیهای نو ن تفسیر هستی شناختی مارتین هایدگر از بودن ( دازاین ) در هستی و زمان بود . هایدگر در این اثر پاسخ دادن به پرسش از معنای هستی را منوط به شفافسازی و تحلیل هستی آن هستندهای میداند که میتواند در وهله اول از معنای هستی خود و سپس از معنای هستی به طور عام پرسش کند .
وضع بشر
کتاب « وضع بشر » یکی از برجستهترین آثار هانا آرنت فیلسوف آلمانی است که در سال ١٩٥٨ منتشر شد . منتقدان به اتفاق این کتاب را یکی از تأثیرگذارترین نوشتههای « آرنت » میدانند . چنانکه مجله نیویورکر درباره این کتاب نوشته است : « ترکیب توده عظیم عقلانی و عقل سلیم باعث شده است نگرش خانم آرنت به تاریخ و سیاست هم جذاب باشد و هم صریح . » وضع بشر کتابی است سرشار از نگرشهای غیرمنتظره که از بسیاری از وجوه به زمان حال بیشتر تناسب دارد تا زمان انتشارش در سال ١٩٥٨ . هانا آرنت در این کتاب به بررسی انسانیت مدرن میپردازد و انسان را از منظر اعمالی که توانایی انجامش را دارد مورد واکاوی قرار میدهد . مسائلی همچون از بین رفتن عامل انسانی و آزادی سیاسی ؛ این پارادوکس که هر چه قدرت انسان در جستجوی فنی و انسانگرایانه افزایش مییابد کمتر قادر به کنترل پیامدهای اعمالش است ، از جمله مسائلی است که هنوز هم پیش ما رخ مینمایاند . کتاب در ٦ بخش تنظیم شده است که به ترتیب عبارتند از وضع انسان ، حوزه عمومی و خصوصی ، تقلا ( زحمت ) ، کار ، عمل ، حیات فعال و عصر مدرن که در هر بخش به تفصیل به وجوه ریز و مختلف بحث پرداخته شده است . آرنت اگر چه هیچگاه تلاش نکرد مریدانی گرد خود جمع کند ولی همواره آموزگاری عالی مقام بود که تلاش میکرد چشمان خوانندگانش را با شیوههای نوین نگریستن به جهان و امور انسان آشنا نماید . او اغلب با طرح فرقگذاری و تمایزهای جدید که اغلب نیز سه وجهی بودند سعی داشت وجوه فراموششده تجربه را تشریح کند ، گویی که دوپارگیهای قراردادی و سنتی تفکرات و تخیلات منطقی او را محدود میکردند . « وضع بشر » سرشار از این فرقگذاریهاست .
مقدمه بر علوم انسانی
ویلهلم دیلتای (١٩١١- ١٨٣٣) عضو یکی از نحلههای فلسفی آلمان پس از کانت محسوب میشود که به آنها «نوکانتی» میگویند. آنها مابعدالطبیعه به سبک کانت را نفی میکنند. رگههای اصلی تفکر این اندیشمند را می توان فلسفه زندگی، تاریخگرایی یا نگرش تاریخی، هرمنوتیک و علوم انسانی به عنوان شاخهای متمایز از علوم طبیعی برشمرد. در میان این عنوانها، علوم انسانی موضوع اصلی فلسفه دیلتای است. سعی او بر این است که موضوع، منطق، روش و غایت این علوم را از خاصیت زیستی انسان استنتاج کند و علوم انسانی را به عنوان مجموعهای متمایز از علوم طبیعی (هم در موضوع هم در روش و هم در غایت) معرفی کند. آنچه امروز «علوم انسانی» نامیده میشود در مقطع تاریخی بین ارسطو تا ویلهلم دیلتای شکل گرفته است. برای تعریف علوم انسانی (متمایز از علوم طبیعی) و تدوین منطق آن و تعیین هدف یا غایت آن ارسطو قدمهای اولیه را برداشت. در قرن هجدهم ویکو، هیوم، ولتر و مونتسکیو این مفاهیم را پیش بردند. در قرن نوزدهم اگوست کنت، جان استوارت میل و سرانجام دیلتای تکمیل صورت تاریخی این علوم را به انجام رساندند.
مفهوم امر سیاسی
مفهوم امر سیاسی پیشترض مفهوم دولت است. بر اساس کار برد زبانی مدرن، دولت منزلت سیاسی مردمی سازمان یافته در یک واحد سرزمینی محصور است. این چیزی نیست جز تعبیری کلی و نه تعریف دولت. از آنجا که در این کتاب درباره سرشت امر سیاسی بحث میشود، ذات دولت مورد برسی قرار گرفته است. مترجمان این کتاب، آن را نه تنها مهمترین اثر کارل اشمیت بلکه یکی از مهمترین آثار فلسفه سیاسی در قرن بیستم میدانند، چرا که کارل اشمیت از تأثیرگذارترین و در عین حال مناقشه برانگیزترین دانشمندان سیاسی صد سال اخیر است و هر روز نظر محققان بیشتری به آثار او جلب میشود. با توجه به این موضوع، کتاب مفهوم امر سیاسی، به عنوان یکی از مهم ترین آثار این نویسنده در اختیار فارسی زبانان قرار میگیرد. در مجموعهه حاضر علاوه بر مقاله «مفهوم امر سیاسی» مقاله دیگری از نویسنده با عنوان «عصر خنثی سازیها و سیاست زداییها» که در آن اشمیت به توصیف دیدگاه خود در باب تاریخ مدرن اروپا میپردازد، اضافه شده است. یک مقاله دیگر از لئواشتراوس با نام «یادداشتهایی در باب کارل اشمیت»، «کارل اشمیت در جستجوی امر سیاسی» نوشته موریس اوریکا و «الهیات سیاسی چیست» اثر هاینریش مایر تکمیل کننده این کتاب هستند.
مواجهه ماکیاولی و اسپینوزا
فیلیپو دل لوکّزه مدرس حوزه تاریخ تفکر سیاسی در دانشگاه برونل لندن، همکار ارشد تحقیقاتی دانشگاه ژوهانسبورگ و دارای کرسی در کالج بینالمللی فلسفه در پاریس است.
دل لوکّزه، بیآنکه مدعی شناخت و معرفی «ماکیاولی واقعی» یا «اسپینوزای حقیقی» باشد، با برقراری محور ماکیاولیـاسپینوزا، رسالت رستگار ساختن ماکیاولی از دل این آشفتهبازار هرمنوتیکی و رها ساختن اسپینواز از چنان نگاه یکسویه و فروکاستگرایانهای را بر دوش گرفته است و، با تحلیل مشروح متون این دو متفکر، خطی از مضامین و براهین مشترک را ترسم میکند که میتواند در شناخت بهتر آرا و نظرات ماکیاولی و اسپینوزا کمک بسیاری عرضه دارد.
رئالیسم، تعارض و انبوه خلق، سه مضمونیاند که از طریق آنها میتوان به نحو کاملاً مؤثری به بررسی اهمیت و معنای مواجهه این دو نظام فلسفی و سیاسی یعنی ماکیاولی و اسپینوزا همت گماشت.
ماکیاولی و اسپینوزا تأملاتی اصیل و بدیع را درباره این مفاهیم نظری بنیادین طرحریزی کردند که دل لوکّزه در این کتاب به آنها میپردازد.