ممکن است به این محصول نیز علاقه مند باشید
شبانه ها در غياب احمد شاملو
در بخشی از کتاب شبانهها در غیاب احمد شاملو میخوانیم
گفتم تهران آمدی بیا اختیاریه کوچهی داور جَنبِ سمساریِ آسیدکاظم. چشمبهراهِ معلمِ شریفِ خود ماندن مثلِ نوشتنِ مشقِ شب آسان است. هی شرافتِ نایابِ آدمی! به خانه برگرد نروژ سرد است سوئد، بلژیک، بلندیهایِ اَندِکا کُلالهی بیراهِ کوه تاراز، ایذه، مَرغاب...! به خانه برگرد آنجا برف چشمهایت را میزند.بز زنگولهپا
معرفی کتاب بز زنگوله پا اثر احمد شاملو
کتاب « بز زنگوله پا» "کودکانه های بامداد" نوشته احمد شاملو توسط نشر چشمه منتشر شده است.
بز زنگوله پا باید به صحرا برود و علف تازه بچرد. قبل از رفتن به شنگول و منگول و حپهی انگور سفارش میکند که اگر کسی آمد و در زد، راحت در را باز نکنند و با آنها قرار میگذارد که شعری بخواند و …
دختر پرتقال
اگر قبل از بهدنیاآمدنت حق انتخاب داشتی، کدام را انتخاب میکردی؟ اینکه به دنیا بیایی و شاد باشی و کلی چیز به دست بیاوری ولی درنهایت همه را از دست بدهی، یا اینکه اصلاً به دنیا نیایی؟
برای گئورگ پانزده ساله، پدرش چیزی بیش از یک سایه نیست، یک خاطرهی دور. در چهارسالگی پدرش را از دست داده و جز یکسری خاطرات محو و فیلم و عکسهای قدیمی، تصویری از او ندارد
اما حالا، بعد از یازده سال، گئورگ فرصتی به دست آورده تا دوباره همراه پدرش باشد؛ با نامههایی که پدر قبل از مرگش برای او نوشته. پدر داستانی از دختری مرموز تعریف میکند: دختر پرتقال. داستانی که شاید زندگی گئورگ را دگرگون کند...
نویسندهی «دنیای سوفی»، در این رمان هم پرسشی فلسفی و عمیق را با داستانی به ظاهر ساده به شیوه ای شگفت مطرح میکند.
مثل خون در رگهای من: نامههای احمد شاملو به آیدا
احمد شاملو
در بخشی از کتاب مثل خون در رگهای من میخوانیم: نمیدانم. نمیدانم این «بدترین شبها» را شروع کردهام یا دارم شروع میکنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بیامید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع میشد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده میشد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم میداشت، میدانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را میداد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیدهی من بتابد. میدانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. میدانستم که آیدای من با چشمهایی که پر محبتترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. میدانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیدهام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. میدانستم که آیدای مهربان من از من گله میکند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمیزنم و چرا او را نمیخندانم؛ و این، انگیزهیی بود که شاد و سرمست باشم، همهی غمها و ناراحتیهایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کردهام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک میکنم. آخرین باری که دیدمت، سهشنبهی هفتهی پیش بود. چند دقیقهیی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکیهای نیمهشب، تنها و بدبخت، در کوچهها و پسکوچهها پرسه زدم.دو امدادی تک نفره
معرفی کتاب دو امدادی تک نفره اثر شمس لنگرودی
این پرسش که شاعر چگونه شاعر شد و شعر چگونه شعر، در لابهلای تاریخ و تجربهی زیستهی انسانی نهفته که ادبیات به زندگی او بدل شده و برای شعری که زندگیست، سبکی تحملناپذیر هستی را به دوش میکشد.
کودکی، نوجوانی و عنفوان جوانی اگر نسبتی با زیست شاعرانه و شعرآفرین داشته باشند، حتی اگر شعر به معنای آنچه باید نوشته شود هم در آن لحظهها برجا نماند، بستری را مهیا میکنند که از لحظهای شعر در آن ممکن شده و تا همیشه برای شاعر، ممکن باقی میماند.
از همین روی خواندن حدیث روزگار سپریشدهی شاعر، ما را در مسیر آفرینش شعر و امکان شاعری قرار داده و راه آمده و رفته را روشن میکند؛ هرآنچه از میان سطرهای شعرهای شاعر شاید نتوان فهم کرد به درستی.
کتاب «دو امدادی تکنفره: خاطرات 1329 - 1357» روایت محمد شمس لنگرودی از سالهاییست که او درحال فهم و کشف جهان بوده و عشق، سیاست، هنر و ادبیات زندگیاش را آرام آرام در خود فرو برده و شمس شاعر را ساخته است.
شمس لنگرودی در دو امدادی تکنفره با همان ایجاز و سادهگویی و درعینحال عمقی که از او سراغ داریم، هرآنچه تا انقلاب 57 بر زندگیاش گذشته را در فصلهایی کوتاه و درعینحال گیرا روایت کرده که عجیب خواندنیست.
قصه دختراي ننه دريا
بخشی از کتاب قصه دخترای ننه دریا
شبا شب نیس دیگه، یخدون غمه عنکبوتای سیا شب تو هوا تار میتنه. دیگه شب مرواریدوزون نمیشه آسمون مثل قدیم شبها چراغون نمیشه. غصهٔ کوچک سردی، مث اشک، جای هر ستاره سوسو میزنه؛ سر هر شاخهٔ خشک از سحر تا دل شب جغده که هوهو میزنه. دلا از غصه سیاس آخه پس خونهٔ خورشید کجاس؟ قفله ــ وازش میکنیم قهره ــ نازش میکنیم میکشیم منتشو میخریم همتشو... مگه زوره؟ بهخدا هیچکی به تاریکی شب تن نمیده موش کورم که میگن دشمن نوره، به تیغ تاریکی گردن نمیده.قصههای هفت کلاغون: کودکانههای بامداد
معرفی کتاب قصه ی هفت کلاغون اثر احمد شاملو
"قصه ی هفت کلاغون" اثری است از "احمد شاملو" که نشر چشمه آن را در قالب "کودکانه های بامداد" به انتشار رسانده است.
افسانه ای کودکانه و روایتی کهن که "احمد شاملو" به خوبی آن را پروریده و مناسب با روحیات کودکان، به آن بال و پر داده است.
در این قصه ی زیبا و سرگرم کننده، نویسنده از داستان زندگی پدر و مادری می گوید که هفت فرزند پسر دارند و بعد از این هفت پسر، یک دختر نصیب آن ها می شود.
دخترک بسیار نحیف و ریز جثه است و به همین خاطر او را "ریزه" صدا می زنند. جثه ی ریز و ضعیف دخترک باعث می شود که پدر و مادر پیش خودشان فکر کنند همین الان که او به دنیا آمده، خداوند او را پیش خود می برد و همین سبب می شود تا به پسران خود وظیفه ای محول کنند.
پدر و مادر، پسران خود را مامور آوردن آب از چشمه می کنند تا پیش از این که ریزه از دنیا برود، او را با آب پاک چشمه بشویند.
آن ها فکر می کنند که خداوند ریزه را به این دلیل نحیف آفریده که همانجور پاک و بی گناه بلافاصله به بهشت برود و در روز قیامت، در بهشت را به روی پدر و مادر خود نیز بگشاید.
اما بشنوید از برادران که چه ماجراهایی را در جریان رفتن به چشمه و آوردن آب از آن رقم می زنند.
هفت برادر، "قصه ی هفت کلاغون" را شکل می دهند و رفتار و اعمال آن ها بر سرنوشتشان تاثیر عجیبی خواهد گذاشت. برای دانستن این که چه اتفاقی برای ریزه و هفت برادرش می افتد، "قصه ی هفت کلاغون" از "احمد شاملو" را از دست ندهید.
حماسه و نافرمانی؛ بررسی شاهنامه فردوسی
این کتاب پش از هرچیز کوششی است برای تعدیل باوری عمومی درباره اینکه حماسه بزرگ فارسی، شاهنامهی فردوسی، از چه سخن میگوید. همچنین کتابی است در نقد متن و فرامتن شاهنامهی فردوسی و پاسخی است به کسانی مانند ادوارد براون، وان گرونبام و احمد شاملوی خودمان که شاهنامه را صرفاً نظم میدانند. شاهنامه در زبان فارسی بلافاصله به محبوبیت بالایی دست پیدا کرد و در عصر شکوفاییِ ناگهانی شعر رواییِ دوره فارسی میانه به سرعت جایگاه ممتازی به دست آورد.
کتاب به خواننده میگوید که هرجا که منابع دست فردوسی را باز گذاشتهاند میتوان نبوغ روایتسرایی و شاعرانگی وی را به حد اعجابآوری دید بویژه در قسمتهای اسطورهای مانند داستان سیاوش و اسفندیار.
نویسنده این کتاب در پس کلمات و روایتهای شاهنامه نکتههایی کشف کرده که برای اندیشمندان قابل احترام شاهنامهپژوه تا به امروز رخ ننموده بود.
کتاب با زبانی ساده و صریح که مشخصه مکتب نقدنویسی انگلیسی است به فرم و محتوای شاهنامه نگاه کرده و عناصر زیبایی شناختی هنر فردوسی را پیش روی خواننده نهاده است و البته هرجا که به گمانش رسیده عیبی دارد، آن را نیز گفته است.
نقدی بر این کتاب