ممکن است به این محصول نیز علاقه مند باشید
هنر پانتومیم
این کتاب برای دانشجویان رشته هنر گرایش ادبیات نمایش در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «نمایش ایمایی (1)» به ارزش 2 واحد ترجمه شده است.
فهرست:
مقدمه
مفاهیم کلی
تمرینهایی برای انعطافپذیری
تحلیل جزء به جزء اعضا و حرکات بدن
تحلیل مفصل عضلات صورت
تحلیل جزء به جزء حرکات دستها
نمایش کامل حالت
حالتهای تمامی اجزای سر
حالتهای منفعل
فصل اول: پانتومیم در تئاتر
فصل دوم: چگونگی نمایش مقولات دستوری
فصل سوم: مشکلات نمایش بیکلام
فصل چهارم: انتخاب موضوع
فصل پنجم: نوشتن پانتومیم
فصل ششم: بازگرداندن متن
فصل هفتم: استفاده از صحنهافزار تئاتری
فصل هشتم: روی صحنه بردن پانتومیم
فصل نهم: همراهی موسیقی
فصل دهم: باله
واژهنامه
بر امواج
هر انسانی گذشتهای دارد که هرگز رهایش نمیکند، آیندهای دارد که میخواهد بیتوجه به گذشته آن را بسازد، و حالی که به تلاش میگذرد، به دست و پا زدن برای پاک کردن ماجراهایی که از سر گذرانده، به درگیری ذهنی برای آیندهای نامعلوم...
قهرمان «برامواج» زنی است که خلاف معمول عمل میکند، گذشتهاش را پس میزند و سالها از آن سراغی نمیگیرد که آیندهاش را با عشق و امید بنا کند، عشقی با فرجام جدایی. زمانی طولانی در این بیخبری زندگی میکند تا ناگهان به او خبر میرسد که پدرش ناپدید شده. زن تصمیم میگیرد به ساحل دریاچه کودکیهایش بازگردد...
مطالعه بخشی از کتاب
خاطرات یک آدمکش
معرفی کتاب خاطرات یک آدمکش
کتاب خاطرات یک آدمکش یک رمان جناییِ جذاب از کیم یونگ ها، نویسندهی مطرح اهل کرهی جنوبیست. در این اثر خواندنی، سرگذشت مردی غریب و هنجارشکن نقل شده که سالهای سال در مقام یک قاتل سریالی به زندگی ادامه داده و اینک که به سن پیری رسیده، نقشهای عجیب برای ارتکاب آخرین قتل خود کشیده است... گفتنیست که اثر پیش رو جایزهی Deutscher Krimi Preis را از آن خود کرده است.درباره کتاب خاطرات یک آدمکش
رمانی که مقابل شماست یکی از عناوین خواندنی و درخشانِ ادبیات روزِ کرهی جنوبی به شمار میرود. کیم یونگ ها در کتاب خاطرات یک آدمکش (Diary of a Murderer) داستانی مهیج و جذاب را نقل کرده که ضمن پرکشش بودن، مملو از مضامین فلسفیِ ناب و درونمایههای روانشناختیِ بدیع است. ها در این اثر اوجِ هنر خود را در داستانپردازی به نمایش گذاشته است. هنری که تا اندازهی زیادی یادآورِ هنرِ ادگار آلن پو، نویسندهی سرشناس آمریکاییست. در نثرِ ها همان غرابت نثر پو، و در داستانهای او همان وحشتِ بهطنزآمیختهی داستانهای نویسندهی آمریکایی قابل تشخیص است. آثارِ ها، خصوصاً رمان خاطرات یک آدمکش، از جهاتی به آثار آلبر کامو نیز شباهت دارند. خصوصاً از جهتِ پرداختن به مسائل اگزیستانسیالیستیای چون معنای زندگی، اهمیت فردیت و ... کتاب خاطرات یک آدمکش اولبار به سال 2013 به انتشار رسید. شخصیت اصلی و راویِ این اثر پیرمردی حدوداً هفتادساله است. پیرمرد در تمام طول دوران جوانی و میانسالیاش درگیرِ عملی خطرناک و مهیب بوده است: قتل! آری، او یک قاتل سریالیِ بزرگ با دهها قربانی است. اما حالا مدتها میشود که مرتکب هیچ قتلی نشده. با فرا رسیدن سن پیری، او زندگی آرام و بیدردسری را با تنها دخترش آغاز کرده است. در همین اوضاع و احوال است که او از بیماری آلزایمرش آگاه میشود. حال که بناست فراموشی پیرمرد را در کام خود بگیرد، چرا تا وقت باقیست خاطرات غریب و تکاندهندهاش را روی کاغذ نیاورد؟... در همین اثنا خبرِ هولناکِ وقوع چند قتل نیز در شهر میپیچد. پیرمرد، این قاتل سابق، برای پیدا کردن قاتلِ نوظهور به صرافت میافتد و در این راه تمام شمّ و استعداد و تجربهی تبهکارانهی خویش را به کار میگیرد. او مدعیست که این کار را برای محافظت از دخترش انجام میدهد. اما آیا وسوسهی قتلی تازه نیست که او را برانگیخته؟...بلای کبوترها
طرح رمان بلای کبوترها پیرامون قتل ترسناک و مرموزی ریخته شده که تا پایان کار خواننده را با خود میکشد. اما آنچه این قتل را ترسناکتر میکند، رفتار نژادپرستانهای است که جامعه در پیش میگیرد تا قاتل یا قاتلان را پیدا کند.
بلای کبوترها زندگی چند نسل از خانوادههای مهاجر را که همگی تحت فشار فرهنگ غالب جامعه هستند، بررسی میکند. در واقع قهرمانها برای حفظ باقیمانده آن چیزی که سنت و فرهنگ اجدادی است، میجنگند.
کشیشان و مبلغان مسیحی میکوشند قدیمیترها را از باورهای قومیشان وابکنند و مسیحیت را در میان آنها ترویج کنند. به خاطر همین است که سِراف میلک و برادرش، دو قهرمان به یادماندنی داستان، کشیشی را دست میاندازند و باورهایش را به چالش میکشند تا مقاومتی هر چند اندک کرده باشند. قهرمانهای رمان همه انسانهای جدا افتاده و سرگردانی هستند که به دنبال تکیهگاهی میگردند. عاشق میشوند و جستجو میکنند.
لوییز اردریک نویسندهای است که خود را وامدار بزرگانی چون مارکز و فاکنر میداند و در رمان بلای کبوترها نهایت استادی را به خرج داده تا اثری پیچیده با شخصیتهای فراوان بیافریند.
رمان بلای کبوترها نامزد جایزه پولیتزر سال ٢٠٠٩ بوده است.
جاودانگان
معرفی کتاب جاودانگان
کتاب جاودانگان، داستان گوتیک و ترسناک رضا جولایی، در مورد بازرسی است که برای رسیدگی به شکایات اهالی یک قصبهی دورافتاده، به آنجا فرستاده میشود. مرد که در بدو ورود، این روستا را متروک و یخزده مییابد، از روی ناچاری به قصر اشرافزادهای پناه میبرد و مجبور میشود مدتی در آنجا بماند. اما در این قصر مرموز چنان اتفافات عجیب و غیرعادیای رخ میدهد که بازرس به تردید و وحشت میافتد.دربارهی کتاب جاودانگان
ماجرای کتاب جاودانگان، نوشتهی رضا جولایی، از این قرار است که مأمور عدلیهای برای رسیدگی به شکایات اهالی یک قصبهی بسیار دور، راهی آنجا میشود. اهالی از اشرافزادهی روستایشان شکایت کردهاند و از دولت خواستهاند به داد آنها برسد. بازرس قبلی هرگز بازنگشته و هیچ خبری هم از او نیست. این مرد برای بررسی اوضاع و همینطور یافتن نشان همکارش به روستا میرود. او بهمحض آنکه از کالسکه پیاده میشود، میفهمد که هیچ جنبندهای در این قصبه نیست. هوا بهشدت سرد و برفی است. مرد مستأصل به در چندین خانه میکوبد ولی هیچکس در را به روی او نمیگشاید. بازرس متعجب میشود که اگر کسی در آنجا ساکن نیست پس چه کسی شکایت کرده است. در همین اثنا، مردی مرموز خود را به بازرس میرساند و به او میگوید که میتواند شب را در قصر اشرافزادهی روستا سر کند. این شاهزاده و خانوادهی او افرادی نجیب هستند و قصرشان هم گرم است و از او پذیرایی خواهند کرد. بازرسی از روی ناچاری با این مرد مرموز همراه میشود و به قصر میرود؛ جایی در دامنهی کوه، سرتاسر پوشیده از برف و یخ. شاهزاده به گرمی از او استقبال و پذیرایی میکند، ولی بازرس کمکم میفهمد که به جایی عادی وارد نشده. آدمهای آنجا شبیه اشباح هستند، مثل او غذا نمیخورند و در اتاقهایشان گرگ نگه میدارند. بازرس دچار واهمه میشود، اما راه برگشتی ندارد. طوفان و بوران مسیر روستا را بسته و او لاجرم باید مدتی در این قصر بماند...شاهنامهی فردوسی 17: پادشاهی خسرو پرویز
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 17: پادشاهی خسرو پرویز میخوانیم
شاه ایران از کار آنان بسیار تعجب کرد و با سپاهش سه روز پشت درِ آن شهر ماند. روز چهارم کسی را فرستاد و به آنان چنین پیغام داد: «سپاه بسیاری با ما نیست. گرچه به این شهر نزدیک شدهایم؛ اما برای جنگ نیامدهایم. برایمان آذوقه بفرستید و ما را یاری کنید و در پی شکست ما نباشید.» اما حرف در نظر آنها خوار بود و سپاهیان شاه نیز همه خسته و گرسنه بودند. در همان هنگام ابری تیره پدیدار شد و مانند شیر خشمگین غرّید و آنگاه باد سختی بر آن شهر وزیدن گرفت. صدای مردم در هر کوی و برزن برخاست. وقتی نیمی از آن شب تیره گذشت، قسمتی از دیوار شهر فروریخت. تمام مردم داخل شهر از آن کار در شگفت ماندند و اسقف در مقابل خداوند به عذرخواهی پرداخت. در هر کوی و برزن آذوقه تهیه کردند و با سه کشیش پیر آنها را بیرون آوردند. کشیشها از هرچه در آن سرزمین بود، از لباسهایی که محصول سرزمین روم است با زاری و ناله نزد شاه ایران آوردند و گفتند: «ای شاه! ما گناهکاریم.» چون خسرو جوان و خوشکردار بود، آنها را بهخاطر بدیای که کرده بودند، سرزنش نکرد. در آن شهر کاخی بود که بلندیاش به آسمان میرسید. در آن پُر از برده بود؛ زیرا قیصر آنجا را چنان ساخته بود. شاه از دشت به درون شهر آمد و در آن شهرستان بسیار گشت. تمام رومیان او را ستودند و به زیر پایش گوهر افشاندند. وقتی شاه به آن جای آباد رسید، مدتی را در آن به استراحت پرداخت و آنگاه نامهای برای قیصر نوشت و از آن طوفان و باد و باران و ابر سیاه گفت. سپس از آن شهرستان بهسوی سرزمین مانُوی راند که خردمندان آن را بهشت میدانستند. هرکس از اهالی مانُوی که خردمند و بزرگزاده بود و از راهبان و کشیشان، با هدیه و نثار بسیار نزد شاه ایران شتافتند.آتش
حسین سناپور در رمان «خاکستر» از منظر آقای مظفر، که مدیرعامل شرکت بزرگی است، راوی فساد اخلاقی و اقتصادی است. اما آن شرکت مجموعهی بزرگی است متشکل از شرکا و شرکتهای وابستهی دیگر و پای افراد دیگری نیز در این ماجرا و رسوایی باز شده است.
لادن یکی از کارمندان نزدیک آقای مظفر است. سناپور در رمان «آتش» به زیر خاکستر میرود تا ببیند چه چیز عامل اصلی آ نهمه فساد بوده است. لادن، که دختری است جاهطلب و گمان میبرد میتواند با نزدیکی به بزرگان بزرگ شود و از منجلاب زندگیاش بگریزد، به هر دری میزند تا بتواند از آن مشکلات پیشی بگیرد.
اما شرکتی که دهها نفر ذینفع دارد، که هر کدام فقط نگران نان خودشاناند و حاضرند هر کاری بکنند تا منافعشان حفظ شود، پیچیدهتر از آن است که لادن گمان میبرد. او که سلاحی جز آرایش و عطر و زبانبازی ندارد، در برابر مشکلاتی که در دنیای غریب اقتصادی رخ میدهد سپری نمییابد تا محافظش باشد.
رمان آتش روایت روز پیش از روز حساب است. روز آغاز مشکلات شرکت آقای مظفر و شرکا است و نخستین قربانی آن هم لادن. او هر چه میکوشد تا دیگرانی را بیابد تا پناهش دهند هیچکس را نمییابد.
جهان دوستان و خانواده، که تا پیش از این در چشم لادن جهان بیعرضهها بوده، اکنون دژی است که میتواند در آن پناه بگیرد، به شرطی که دیگر در جهان شرکت نباشد.
آبی کم جان
مجموعه داستان آبیِ کمجان، سومین اثر داستانی محمدعلی دستمالی است. او مجموعه داستان «اسبی برای مردن» را در سال ١٣٨٩ در نشر افراز و مجموعه داستان «تبعید به بالکنها» را در سال ١٣٩٧ در نشر روزنه چاپ کرده است.
در ٩ داستان مجموعۀ آبیِ کمجان، تجارب و الحان و روایات متفاوتی وجود دارند که نشاندهنده تلاش برای دستیابی به آفاق ذهنی و فرمهای داستانی جدید است. در داستان «نیشابور که دریا ندارد»، میرزا رضا، راوی شیدا و عشقزدهای است که فضای زندگی درونی و بیرونی خود را برای محبوب و معشوق خود به نام ساغر به هم ریخته است، نگاه غریبی دارد که او را از تهران به اطراف و اکناف جهان کشانده است. این داستان، مقام نخست جایزه ادبی فرشته را در سال ٩٨ از آن نویسنده کرد.
داستان «دندان حضرت اشرف» که برنده مقام دوم جایزه صادق هدایت در سال ٩٩ بود، نگاهی سینمایی و خاص دارد به زندگی چهرۀ سیاسی مشهور تاریخ معاصر ایران یعنی قوامالسطنه که قرار است داستان زندگی او در یک سریال تلویزیونی به تصویر کشیده شود. در داستان «محاکات یک فراری»، راویتی از یک پیوند عاطفی و خاص میبینیم که در بطن خود، در حال پنهانسازی ابعاد یک قتل است.
در داستان «کات به چشمان اسب»، با روایتی از سرخوردگی یک عاشق سینهچاک روبرو هستیم که شوق وافر او به تماشای فیلم سینمایی مشهور پدرخوانده، او را به ورطه غریبی کشانده است. در داستان «پچ پچ با دلبر تک سیلابی»، تعداد سیلاب اسم آدمها برای قهرمان داستان، رویکرد او را در مورد زندگی و ادمها تغییر داده است!
محمدعلی دستمالی در سومین مجموعه داستان خود، تلاش کرده در فرم و لحن داستان، گوشهها و زوایای جدیدی را بیازماید و قدم در راههای مهآلودی بگذارد که گویی در آن، صدای پرندهها و آبهای دور در هم آمیختهاند.
اپرای شناور
جان بارت، رماننویس آمریکایی متولد ١٩٣٠، بخاطر رمانهای تجربیاش معروف است. او اپرای شناور را در بیست و شش سالگی نوشت؛ رمانی بسیار فنی و سنتشکن که فاصله دو نقطه از زندگی قهرمانش را روایت میکند، یعنی از زمانی که قهرمان اثر تصمیم به خودکشی میگیرد تا هنگامی که منصرف میشود. اما انتخاب زندگی از جانب این قهرمان نشانه شادی و نشاط نیست. در دنیایی که "بارت" در دهههای میانه قرن بیستم آمریکا میشناسد، آنچه باعث انصراف از خودکشی میشود، نه زندگی، که پوچی مرگ است.
"اپرای شناور" بخشی از نام قایقی تفریحی است که در گذشته در بخشهای مدخیز آبهای ویرجینیا و مریلند رفت و آمد میکرد... و بخشی از ماجراهای این کتاب بر عرشه همین قایق رخ میدهد. مترجم کتاب ــ سهیل سمّی ــ پیش از این آثاری از مارگارت اتوود (سرگذشت ندیمه، اوریکس و کریک)، کازوئو ایشیگورو (هرگز رهایم مکن و تسلیناپذیر) و... را ترجمه کرده است.
شاهنامهی فردوسی 12: از پادشاهی بهمن تا پایان کار اسکندر
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 12: از پادشاهی بهمن تا پایان کار اسکندر میخوانیم
رها کردن بهمن زال را و بازگشتن به ایران پشوتنِ فرخنده در این هنگام وزیر بهمن بود. او که از بسیاریِ کُشتار بهسختی ملول شده بود، نزد شاه بر پای خاست و گفت: «ای پادشاه دادگر و راستکردار، اگر در دل هوای کینهخواهی داشتی، برآورده شد. پس اکنون امر به کُشتار و غارت و جنگ مده و خروش و آشوب را مپسند. از خداوند بترس و از ما شرم کن و به این گردش چرخ گردون بنگر که یکی را از افتخار به ابر برمیآورد و دیگری را خوار و زبون میکند. نه پدرت، آن پادشاه جهانگیر و لشکرافروز، میدانست که عزم سرزمین نیمروز باعث مرگش میشود و نه رستم میدانست که رفتن به شکارگاه کابل او را در چاه آن سرزمین نابود میکند. حال تو سعی کن تا وقتی هستی، کسی را که دارای نژاد بزرگ است نرنجانی. اگر فرزند سام نریمان از بند و زندانی که برایش ساختی به درگاه پروردگار بلندمرتبه بنالد، تو از نالهی او، هرچند بلنداختر باشی، به خود خواهی پیچید. تو این تاج شاهی را از رستم، آن پاسدار تخت شاهی که بسیار رنج میبرد و کمر به خدمت بسته بود، به یادگار داری نه از گشتاسبشاه و اسفندیار. از زمان کیقیاد بگیر تا به کیخسروِ روشنرای، همگی بزرگی خود را از نیروی شمشیر او داشتند و دنیا را زیر پای او نثار میکردند. اگر خرمندی، بند از پای زال بردار و دلت را به راه راست بازگردان!»پاییز 32
رضا جولایی نویسندهیبا سابقهای است. کارش را از سال 1362 با انتشار مجموعه داستان حکایت سلسلهی پشت کمانان آغاز کرد.
او که در طول چهار دههی اخیر در اتمسفر ادبیات داستانی حضور داشته، تاریخ در همهی آثارش حضوری پر رنگ دارد و به مثابه نخ تسبیح قصههایش را به یکدیگر مرتبط میکند.
رمانخوانهای حرفهای که در سالهای اخیر او را با آثاری همچون سوءقصد به ذات همایونی، شب ظلمانی یلدا و شکوفههای عناب به یاد میآورند، خوب میدانند که نویسندهی محبوبشان از تاریخ تنها به عنوان بستری برای روایت داستان استفاده میکند.
تاریخ برای او گذشتهای داستانی است که هر چیزی در آن ممکن است: «عدهای از دوستان معتقدند شکوفههای عناب به شدت رمانی تاریخی است، اما به گمان من به جز ماجرای اعدام میرزا جهانگیرخان، تمام راویها مانند قزاق روس، همسر جهانگیرخان، منشیاش داوودخان و ... کاملا تخیلی هستند.»
داستانهای مجموعهی «پاییز 32» نیز در چنین بستری روایت میشوند. گذشتهای که وهم و جادو در آن وجود دارند. واقعیت نیز اگر دیده شود در واقع همان وهم است که مردم گرفتارش هستند.
افرادی که برای کشف کردن حقیقت روانهی کوی، برزن و بیابان میشوند و به آداب و رسوم اهمیت نمیدهند. این آدمها، این داستانها همانهایی هستند که در هیچ تاریخی اشارهای به آنها نمیشود و در ذهن زیبای نویسندهای زندگی میکنند.
جایی که بالاخره فرصتی برای دیده شدن پیدا خواهند کرد.
پوست در برابر پوست: خوانش جنایات و مکافات
معرفی کتاب پوست در برابر پوست: خوانش جنایت و مکافات
کتاب پوست در برابر پوست نوشتهی امیر نصری، به بررسی رمان جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی میپردازد. نصری در این کتاب خوانشی فلسفی از رمان داستایوفسکی را ارائه میکند و به تحلیل و بررسی جزئیات و زمینههای فکری این رمان برجسته میپردازد. دیدگاه نویسنده در این کتاب ما را در فهم بهتر روایت کمک کرده و نگرشی نو را در مطالعه رمان به دست ما میسپارد.دربارهی کتاب پوست در برابر پوست
در دنیای حاضر نظرات اندیشمندان در قالب مقالات منتشر میشود و فرم متنی آرای فیلسوفان شکلی تکبعدی به خود گرفته است؛ اما با بررسی تاریخ فلسفه ما با انبوهی از فرمهای نوشتاری فیلسوفان روبهرو میشویم. پس استفادهی فلسفی به هر شیوهی متنی ممکن و حتی درگذشته مرسوم بوده است. میتوان هر متنی را از نظر فلسفی مورد بررسی قرار داد و با نگرشی ژرفتر به جهانبینی و گفتمانها و زمینههای فکری نویسنده پرداخت. امیر نصری نویسندهی کتاب پوست در برابر پوست، با استفاده از نظریاتی دربارهی بررسی رمانهایی که دارای مضامینی فلسفی هستند، روایت جنایت و مکافات را از زاویه دیدی متفاوت نگاه میکند. او با استفاده از سه نظریهی «فلسفه بهمنزلهی ادبیات»، «فلسفه و ادبیات» و «فلسفهی ادبیات» که هرکدام نگرشی نو به متن هستند سعی در پرداختن به رمان جنایت و مکافات دارد. نویسنده با توضیح هریک از سه ایدهی نظری مذکور سعی میکند باب جدیدی را در پرداختن به رمان ایجاد کند. نصری با استفاده از نظر دانتو این نکته را خاطرنشان میکند که نباید فلسفه بهمنزلهی ادبیات را با نگاهی تقلیلگرایانه بررسی کرد؛ بررسی یک اثر فلسفی از دید ادبی صرف نیز ممکن نیست. محتوا و فرم نیز در یکدیگر مؤثرند و در انتقال پیام نقشی مشارکتی را ایفا میکنند.پس میتوان گفت اگر دکارت ایدههای فلسفی خود را در قالب دیگری بیان میکرد و یا اگر افلاطون برای نظریاتش شکلی محاورهای را اتخاذ میکرد محتوای کلام آنها نیز با آنچه اکنون میبینیم متفاوت میشد؛ بنابراین، محتوای فلسفی، فرم نگارش و خوانش متناسب با خودش را میطلبد و آثار این دو فیلسوف به هنگام بدل شدن به مقالهای فلسفی دستکم بخشی از ویژگیهای خود را از دست میدهند. حال آیا میشود به رمان و بهطورکلی ادبیات بهمنزلهی فلسفه نگریست؟! آیا رماننویسان را میتوان بهعنوان یک فیلسوف در نظر گرفت؟ البته لازم به یادآوریست دراینبین فیلسوفانی همچون سارتر و آلبر کامو به رماننویسی پرداختهاند؛ اما میتوان نویسندگانی را یافت که فیلسوف نبودهاند یا دستکم خود را بهعنوان یک فیلسوف تقلی نمیکردند، اما فلسفهورزی به شکل واضحی در آثارشان دیده میشود. فلسفه ورزی در رمان به رماننویسانِ فیلسوف محدود نمیشود و پارهای از نویسندگان غیرفیلسوف نیز در زمانهایشان به فلسفهورزی پرداختهاند.جستارهایی در قصهشناسی
معرفی کتاب جستارهایی در قصه شناسی
کتاب جستارهایی در قصه شناسی نوشته محمد پارسانسب، مجموعهای از بیست مقاله بلند و کوتاه است که به قصههای سنتی، بهخصوص حکایات مثنوی و رمانهای معاصر فارسی پرداخته و آثار این حوزه را تحلیل و بررسی میکند.درباره کتاب جستارهایی در قصه شناسی:
قصهها را میتوان به عنوان همزادی برای انسان به شمار آورد و همراه او از درون غارها تا عرصه فضاهای مجازی گذر کرد، داستانها فرهنگ و تمدن قومهای مختلف ایرانی را در بر میگیرند و احساسات و عواطف بشر را تجلی میبخشند. در بسیاری اوقات وسیلهای برای سرگرمی و فراغت آدمی و گاهی همانند قصههای شهرزاد ابزاری برای کنترل سرکشیها و تندخوییهای انسان بودهاند. قصهها اغلب از فرهنگ شفاهی جوامع تأثیر پذیرفته و به شکل منثور روایت شدهاند و بیانگر تفکرات، خواستهها و احوالات طبقات متفاوت جامعه، بهویژه طبقه ضعیف هستند. از این رو گاهی میتوانند بستری برای اندیشهورزی و ادراک بشر باشند و تفکرات نیکی را درون انسانها پرورش دهند، یا زمانی دیگر بازگوکننده سلطه تفکر جبری و حذف اندیشه از عرصه زندگی ایرانی هستند و بستری برای ارائه ایدئولوژی فراهم میآورند و در زمانی دیگر تصاویری زیبا از ارتباط انسان با خداوند را در قالب داستانهای عرفانی به نمایش میگذارند. بخشی دیگر از قصهها نیازهای عاطفی انسان را به تصویر میکشند و داستانهای عاشقانه میآفرینند و در نهایت برخی دیگر نشاندهنده فرهنگ عامه و بینش مردم کوچه و بازار هستند. نویسنده نام کتاب جستارهایی در قصه شناسی (Essays in Storytelling) را با توجه به روح غالب نوشتهها و بیشتر بودن مقالههای مربوط به داستان و قصه انتخاب کرده است. برخی از این نوشتهها از وجهی نظری برخوردارند و برخی دیگر جنبه عملی دارند که در آنها با رویکردی خاص به نقد و تحلیل متنی روایی پرداخته شده است. مطالعه قصههای سنتی بهخصوص داستانهای درخشان مثنوی، بخش زیادی از حجم کتاب را در بر میگیرند و همچنین چندین مقاله هم به آثار داستانی معاصر بهخصوص رمان فارسی اختصاص یافتهاند.آخرين روياي فروغ
کتاب «آخرین رویای فروغ» نوشتهی سیامک گلشیری، نویسنده و مترجم ایرانی است. گلشیری رمانهای بسیاری نوشته که بعضی از آنها از پرخوانندهترین رمانهای ایرانیاند و جوایز متعددی را از آن خالق خود کردهاند.
او در جایی گفته که دوست دارد در آثارش ناظر مطلق باشد و بگذارد تنها صدای شخصیتهایش به گوش خواننده برسد. گلشیری در رمانی که پیش روی شماست، بهخوبی این شگرد را به کار گرفته است. آدمهای داستان در شبی طولانی، در موقعیتی ناب و بحرانی، در کنار هم قرار میگیرند و بیآنکه قصدش را داشته باشند، به حرف میآیند؛ حرفهایی که شاید هرگز در زندگی روزمره و ملالآورشان به زبان نیاوردهاند.
سیامک گلشیری در این رمان تماما نمایشی، تصویری محض از انسانهایی به تماشا میگذارد که سرشار از عشق و نفرتاند؛ عشقهایی که گمان میکنند هرگز به آن دست نیافتهاند و نفرتی که گاهی احساس میکنند قلب و روحشان را احاطه کرده است.
در بخشی از رمان میخوانیم: «داشتم خیلی آهسته میراندم. نگاهم به دیوار ویلایی بود که از جلوش رد میشدیم/ میخواستم همینجا توی ماشین قضیه را تمام کنیم. دوست نداشتم بیشتر از این کش پیدا کند. آذر گفت، خودش هم که میخواست، نباید میآوردنش. اگه یه ذره عقل توی کلههاشون بود، نباید قبول میکردن با این حال بیارنش اینجا.»
شاهنامه (1) نامور نامه شهریار (برگزیده دیباچه،داستان هفت خان رستم – رستم و سهراب)
شاهنامه (1) کتابی است که برای درسی با همین عنوان در دوره کارشناسیِ رشته زبان و ادبیات فارسی تدوین شده و شامل برگزیده ای از دیباچه شاهنامه و داستانهای جنگ مازندران (هفت خان رستم)، رستم و سهراب و سیاوش در 1773 بیت است. در مقدمه کتاب برخی از مهم ترین مسائل و موضوعاتِ مربوط به فردوسی و برخی نکات دیگر در شاهنامه شناسی در پانزده مبحث بررسی شده و در توضیحات نیز به معنای لغات و ترکیبات و تعابیر، گزارش بعضی مصراعها و ابیات، شرح برخی نکاتِ متن شناختی و اشارات اساطیری، حماسی و آیینی و معرفی شخصیتهای داستانی به استناد معتبرترین تحقیقات و جدیدترین نظریات پرداخته شده است.
حضور آبی مینا
معرفی کتاب حضور آبی مینا اثر ناهید طباطبایی
نشر چشمه منتشر کرد: ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران متولد شد. او فارغ التحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایش نامه نویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است.
او که از نوجوانی آغاز به نوشتن کرده، اولین مجموعه داستان خود را در سال 1371 به چاپ رساند و تاکنون کار داستان نویسی و ترجمه از زبانهای فرانسه و انگلیسی را ادامه داده است. ناهید طباطبایی داوری برخی از جوایز ادبی از جمله جایزه ی صادق هدایت، گلشیری و جشنواره ی ادبی اصفهان را به عهده داشته است.
او در حال حاضر مدیریت نشر دید را به عهده دارد. تاکنون داستانهای زیادی از او به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و چند اثر او نیز به صورت فیلم نامه درآمده است.
کالت
کالت داستان یک استاد حقالتدریسی دانشگاه و نحوه کشف فیلمی گمشده از تاریخ سینمای ایران توسط اوست.
این رمان با دو روایت روبهروست که به شکل خیالی ـ واقعی، زندگی خود را روایت
میکنند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
فریادی توی سرم جملهام را برید. این چه حرفی بود که میخواستم بزنم؟ این چه حرفی بود که او نشنیده فهمید؟ این مرد تمام زندگیاش را، دستِکم از آن ایامی که من یادم بود، پای این گذاشته بود که من آنطور که خودم میخواهم زندگی کنم. هرکتابی، هر فیلمی، هر روشی برای زندگی که من انتخاب میکردم از نظر او قابل قبول بود. حالا سزای آزادیِ کمیابی که به من بخشیده بود این بود که مرگ را بهش یادآوری کنم؟ که ازش خرده بگیرم چرا آنطور که خودش میخواهد به عزای مادر نشسته و نه به آن شیوه که من انتظار دارم؟
بابک تبرایی کتابهای مختلف از جمله: ادبیات داستانی (ترجمه و تألیف)، کتابهای نظری سینما و تئاتر و همچنین فیلمنامه و نمایشنامه را در کارنامه خود دارد.
بانوی پیشگو
جون فاستر، که سایه شوم یک مادرسالار بر گذشتهاش سایه افکنده، تصمیم میگیرد نویسنده رمانهای تاریخی عامهپسند شود و زندگی مستقلی آغاز کند اما سرخوردگیهای مکرر عاطفی در نهایت او را به سوی سرنوشتی غریب سوق میدهد: چون او به این نتیجه میرسد که برای شروع دوباره زندگی ابتدا باید بمیرد.
ماجراهای این رمان میان صحنههایی از گذشته و حال در حرکت است و از میان این بازگشت به عقبهاست که مخاطب با داستان قهرمان این داستان آشنا میشود و به زندگی گذشته او پی میبرد. نویسنده در این رمان از روایتی چند لایه برای پیش بردن داستانش بهره میگیرد و موضوعات روانشناسانه، جنایی و عاشقانه را با هم درمیآمیزد.
مارگارت اتوود در این رمان گیرا و شاعرانه بار دیگر نشان میدهد که چرا او را در شمار برجستهترین نویسندگان معاصر میدانند.
آبیتر از گناه
«من کسی را نکشتهام. همهاش از همان عکس شروع شد. نمیدانید چه عکس غوغایی بود. رفته بودم برایشان شعر بخوانم. باور کنید قبل از آن عکس برایم یک پیرزن و یک پیرمرد ساده بودند.» روایتی جذاب از به قتل رسیدن پیرزن و پیرمردی تنها و با اصل و نسب.
پسر جوانی که برای آنها شعر میخواند و از این طریق مزدی میستاند به ناگاه خود را در مظان اتهام قتل آن دو میبیند، اما هیچ شاهدی بر این ادعا یافت نمیشود تا اینکه خود زبان به اعتراف میگشاید و پرده از رازهایی برمیدارد که ریشه در گذشته او داشتهاند، ولی... محمد حسینی قبلتر با مجموعه داستان «یکی از این روزها، ماریا» و «ریختشناسی قصههای قرآن» در عرصه داستاننویسی و پژوهشگری آزمونی موفق را گذرانده است..
جامهدران
ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران متولد شد. او فارغ التحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایش نامه نویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است.
او که از نوجوانی آغاز به نوشتن کرده اولین مجموعه داستان خود را در سال 1371 به چاپ رساند و تا کنون کار داستان نویسی و ترجمه از زبان های فرانسه و انگلیسی را ادامه داده است.
ناهید طباطبایی داوری برخی از جوایز ادبی از جمله جایزه صادق هدایت گلشیری و جشنواره ادبی اصفهان را بر عهده داشته است او در حال حاضر مدیریت نشر دید را به عهده دارد تا کنون داستان های زیادی از او به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده و چند اثر او نمیز به صورت فیلمنامه درآمده است .
«جامه دران» که نخستین فیلم سینمایی قطبی محسوب می شود، دارای سه اپیزود است و داستان زندگی زنی به نام شیرین است که در مراسم ختم پدرش به روابط جدیدی در زندگی او پی می برد و حقایقی تازه را کشف می کند.
فیلمنامه این فیلم را قطبی به همراه ناهید طباطبایی که نویسنده کتاب «جامه دران» است، نوشته است
شاهنامهی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود میخوانیم
گفتوگوی گیو با باژبان پیران غمگین بهسوی ختن رفت. از اینسو افراسیاب با نامداران سپاهش بهسوی جیحون تاخت درحالیکه از فرط خشم، خون میگریست. به هومان امر کرد: «بهشتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنجهای ما بر باد میرود. حال نشانههای روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید میآید که تورانزمین را ویران میکند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمیگذارد. مهرش به ایرانزمین است و جز برای جنگ به تورانزمین رخ نمینماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخنگفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبندهی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمیشناسد. اگر میخواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هرچه میخواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شدهاند.»شاهنامهی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزهگر تا پایان پادشاهی بلاش
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 14: از پادشاهی یزدگرد بزهگر تا پایان پادشاهی بلاش میخوانیم
وقتی فرزند خاقان شنید شاه ایران با سپاهیانش از رود جیحون گذشته و پیمان بهرام گور را شکسته و آشوب و جنگ سرزمینش را تهدید میکند، به دبیر خردمندش امر کرد تا نزد او برود. آنگاه نامهای با درود خداوند بر شاه ایران نوشت و ادامه داد: «من از زمان شاهان دادگر، تو را از نژاد شاهان نمیدانم. این رسم نیاکان و شاهان گذشتهی ایرانزمین نیست. حال که تو پیمان آزادگان را میشکنی و با این کار نشانههای بزرگی خود را بر خاک میافکنی، من نیز ناچارم پیمان بشکنم و دست به شمشیر ببرم.» خوشنواز در آن نامه همهچیز را گفت و آن را با هدایای فراوانی همراه کرد. سواری سخنگو برگزید و او را با نامه و هدایا روانه کرد. وقتی پیروزشاه نامه را خواند، بسیار خشمگین شد و به فرستاده گفت: «برخیز و نزد آن مرد بیمایه برو و به او بگو بهرام عهدش را برای شما تا رود تَرَک نوشته و حال هم تا کنارهی رود جیحون از بلندی و پستیهایش از آنِ توست. اکنون سپاهی عظیم از جنگجویان پهلوان خواهم آورد و سایهی خوشنواز را از این سرزمین برمیدارم.»فهرست مطالب کتاب
پادشاهی یزدگرد بزهگر پادشاهی بهرام گور پادشاهی یزدگرد، پسر بهرام گور پادشاهی هرمز، پسر یزدگرد پادشاهی پیروز، پسر یزدگرد پادشاهی بلاش، پسر پیروزشاهنامهی فردوسی کتاب دوم: پادشاهی منوچهر
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 2: پادشاهی منوچهر میخوانیم
عاشقشدن زال بر رودابه بگوید بدین بر یکى داستان / سپهدار تازى سر راستان خم چرخ گردان نهفت من است / که تا زندهام چرمه جفت من است بهنزد خردمند رسوا شوم / عروسم نباید که رعنا شوم زال پیوسته در فکر دستیافتن بر دختر مهراب بود و از این اندیشه خستهدل و افسرده شده بود. همیشه دلش در گفتوگوى او بود و از اینکه بر سر این کار آبرو بگذارد، باک نداشت. چندى گذشت؛ امّا دل زال همچنان آکنده از مهر او بود. روزى صبح زود مهراب به بارگاه زال رفت و برگشت. در دل بر مردى و پهلوانى و یال و کوپال زال آفرین مىگفت. مهراب به شبستان خود رفت و در باغ قدم مىزد. در سراى او دو خورشیدروى بهنامهاى سیندخت و رودابه بودند. سیندخت همسر و رودابه دختر او بود که مهراب همیشه از دیدن آنها روحش تازه مىشد. آنها خود را همچون باغ بهار آراسته بودند. هرکس رودابه را مىدید در شگفت مىماند و بىاختیار نام پروردگار را بر زبان مىراند. او قامتى چون سرو داشت، صورتش چون قرص ماه و تاجى از عنبر بر فراز سرش نشانده بود. با دیبا و گوهر خود را مانند بهشتى پُرنعمت آراسته بود.فهرست مطالب کتاب
منوچهر زال و رودابه زادین رستمشاهنامهی فردوسی 13: از پادشاهی اشکانیان تا پایان پادشاهی بهرام پسر شاهپور
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 13: از پادشاهی اشکانیان تا پادشاهی بهرام پسر شاهپور میخوانیم
وقتی بهرامِ بهرامیان بر تخت نشست، برای داد و دهش کمر همت بست. بر تاج او زبرجد افشاندند و او را به نام کرمانشاه خواندند. کرمانشاه گفت: «از خداوند یکتا و دادگر میخواهم که ما را از داد و رای بلند بهرهمند کند. پدرم همیشه نیکی کرد و مانند چوپان بود و دیگر شاهان چون گله، پس اکنون از خداوند میخواهم تا نیکی را پیشهام سازد و اندیشهام را به خوبی و داد رهنمون شود. مبادا در کارهایم کجی و ناراستی پیشه گیرم تا اینکه در پیشگاه خداوند جهاندار با شرمندگی حاضر شوم. این دنیای فانی برای کسی نمیماند و تنها نیکیهایم فریادرسم خواهند بود، پس بیایید پیمان بندیم که بهسوی نیکی روی آورده، جسممان را گروگان داد و دهش کنیم و بخواهیم اگر از این راه برگشتیم زنده نمانیم، زیرا خوبیها و زشتیها از ما به یادگار میماند، پس نباید جز تخم نیکی کاشت.» هنگامی که پادشاهی کرمانشاه به چهارماه رسید، تخت و تاج پادشاهی بهزاری بر او گریست. وقتی بهرام فهمید مرگش فرارسیده، دنیا را به فرزند سپرد و به او گفت: «امیدوارم پادشاهیات همیشه ستودنی باشد. بپوش و بنوش و بر شوکتت بناز و همچنین بخشش کن و با بیداد موجب تیرگی تاج و تخت پادشاهی مشو.» زمانی که فرّه و بخت از بهرام برگشت، تاج و تخت شاهی را به نِرسی سپرد و آنگاه آهی از دل برآورد و مُرد و از دنیا تنها در دخمهای آرام گرفتباغ گمشده
شاهی و به همراه دو برادرش طرلان و شهباز از نوادگان یکی از شاهزادههای قاجار هستید. شاهزادهای که به فرمایش با رعیت وصلت میکند. هر فصل این کتاب در بازهی زمانی خاصی میگذرد و فصل به فصل پازل داستان با سرگذشت نسلهای بعد از شاهزاده تکمیلتر میشود.
داستانهای جواد مجابی سرشار از جزئیات و اشارات و طنز و تعبیر است. با طنزی زیرپوستی که انگار بخشی جداناشدنی از شخصیت نویسندهی داستان شده باشد. تفاوتهای نسلی بهخوبی نمایش داده میشود. اما وقت خواندن این رمان باید این نکته را درنظر داشته باشیم که این کتاب با چند سال تاخیر به بازارنشر آمده و طبعا طی این سالها جوامع و روابط انسانی دستخوش تغییراتی شدهاند.
از طرفی دیگر جنبههای مختلف شخصیت نویسنده به خوبی در جا به جای این رمان خودش را نشان میدهد و همهی اینها کمک میکند تا خوانندهی کتاب در دنیایی متفاوت از دنیای زندگی روزمره سیر کند.
تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت
معرفی کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت
کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت دربردارندهی ماجرای نویسندهای است که اخیراً داستانی عاشقانه نوشته؛ داستانی که با قتل یکی از شخصیتها به پایان رسیده است. اکنون این نویسنده در مراسمی که برای تقدیر از او برگزار شده، با ماجرای مرموز یک قتل دیگر روبهرو میشود. سیامک گلشیری برای نگارش این اثر از عنصر تعلیق بهره برده و در شخصیتپردازیهایش نیز توانسته موفقیت قابلتوجهی را به دست بیاورد. پیشنهاد میکنیم تا انتها با این رمان هیجانانگیز همراه باشید.دربارهی کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت
داستانی که سیامک گلشیری در کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت برایتان روایت میکند، مربوط به نویسندهای است که توانسته با نگارش رمانهایش محبوبیت زیادی میان مردم به دست بیاورد اما به نظر میرسد درست برخلاف زندگی حرفهای خود، در زندگی شخصیاش نتوانسته توفیق چشمگیری داشته باشد. این نویسندهی منزوی ترجیح میدهد بیشتر اوقاتش را تنها سپری کند و سراغی از محافل ادبی نگیرد. حتی اگر دستاندرکاران این محافل از او خواهش کنند که به پاس تقدیر از آثار ادبیاش، یک جلسه مهمان آنها باشد، بازهم نمیپذیرد؛ اما این بار همهچیز فرق میکند. این دفعه، گلرخ، همسرش سابقش، از او دعوت کرده در یک محفل ادبی که در حوالی چالوس برگزار میشود، شرکت کند و ساعاتی را میان دوستدارانش بگذراند. نویسنده هم برعکس روال معمول، تصمیم میگیرد راهی چالوس شود تا در این نشست شرکت کند. بااینحال، وقتی وارد مراسم میشود، غافلگیر شده و میبیند محل برگزاری، از حد انتظارش فراتر بوده. البته هنوز غافلگیریهای بیشتری در راهند و قرار است حالوهوای آقای شاعر را کمی بیشتر دگرگون کنند! سیامک گلشیری، از نویسندگان موفق سالهای اخیر، برای نگارش کتاب پیشرو از روش داستان در داستان استفاده کرده است. داستان اصلی ماجرای زندگی آقای نویسنده را روایت میکند و داستان دوم هم به ماجراهایی اشاره دارد که شخصیت اول داستان در رمان آخر خود روایت کرده است. داستان دوم بهنحوی با قتل و جنایت گره خورده و داستان اصلی هم کمابیش رنگوبوی داستانهای جنایی را به خود میگیرد.چهلسالگی
معرفی کتاب چهل سالگی اثر ناهید طباطبایی
این کتاب درباره موضوعاتی مانند عشق، جوانی، خانواده و موسیقی است و داستانی جذاب راجع به حسرتها و تراژدیهای زندگی یک زن چهل ساله روایت میکند.
داستان در مورد زنی به نام آلاله است که در آستانه چهل سالگی قرار دارد و تحت تأثیر تغییرات زندگی قرار میگیرد. او با همسری منطقی و دختری خوشبخت زندگی میکند و شغل مورد علاقهاش را دارد.
آلاله در تالاری بزرگ به عنوان یک کنسرتگذار فعالیت میکند و در یکی از کنسرتها با عشق دوران جوانی خود مواجه میشود.
او دچار شک و تردید میشود و خاطرات عاشقانه گذشته به ذهنش بازمیگردد. او در مورد نحوه برخورد با این عشق قدیمی خود در حالت بزرگسالی گیج میشود. همچنین، آلاله دیگر جوان نیست و نزدیک شدن به سن پیری او را نگران میکند.
"چهل سالگی" یک رمان زیبا و شاعرانه است که به خواننده عاشقانهها و حسرتهای زنی چهل ساله را معرفی میکند و در مورد تحولات تلخ زندگی متأهل گفتگو میکند. داستان زنده شدن خاطراتی دلپسند را که در مواجهه با واقعیت حال به کابوسهای زندگی تبدیل میشوند، روایت میکند.
مشکلات اجتماعی آلاله در زمان حاضر با داستان عشق گذشتهاش تداخل دارد. ناهید طباطبایی با زبانی زیبا و باهوشانه ترسها، سرخوردگیها و روند طبیعی زندگی زنی در امروز را به تصویر کشیده است.
توصیفات زیبا از وضعیت شخصیت اصلی داستان، شخصیتپردازی عمیق افراد مختلف داستان و اشارهها به شرایط اجتماعی دهه ی هفتاد نکات قوت این اثر هستند.
شاهنامهی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفتخوان رستم
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم میخوانیم
وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و بهسوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال بهراه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرقآلوده دربر داشت. بهسوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعرهاى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شدهاند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمهاش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بىدرنگ همچون آذرگشسب بهسویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کندهشدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز و بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، بهسرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، بهسرعت راهى شد و راهنمایش نیز دواندوان بهدنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما بهسر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد بههنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»فهرست مطالب کتاب
نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفتخوان رستماز غبار بپرس
کتاب «از غبار بپرس» نوشتهی جان فانته، نویسنده، رماننویس و فیلمنامهنویس از استادان تأثیرگذار ادبیات قرن بیستم آمریکاست که بابک تبرایی آن را به فارسی ترجمه کرده است.
جان فانته یک شخصیت داستانی به نام آرتورو باندینی خلق کرده که سرگذشتش را در چهار رمان خود دنبال میکند: «تا بهار صبر کن، باندینی»، «از غبار بپرس»، «رویاهایی از بانکر هیل» و «جادهی لسآنجلس». باندینی بهیقین، یکی از ماندگارترین شخصیتهای داستانی تاریخ ادبیات است.
در رمان از غبار بپرس این شخصیت که جوانی دورگهاست، در جستوجوی عشق و اشتیاق و شهرت و ثروت راهی لسآنجلس شده و میکوشد نویسندهای بزرگ شود.
جان فانته نویسندهی خوشاقبالی نبود و خیلی دیر کشف شد. با آنکه آثار تأثیرگذاری نوشت و ردپایش در آثار نویسندگانی چون بوکوفسکی و جک کرواک مشهود است، تا سالها پس از مرگش، هنوز منتقدان او را کشف نکرده بودند.
او را یکی از نخستین افرادی میدانند که شرایط دشوار نویسندگان ساکن لسآنجلس را ترسیم کرده است. فقر، مذهب، خانواده، هویت ایتالیایی آمریکایی، ورزش و زندگی نویسندهها از جمله موضوعاتی هستند که فانته در نوشتههایش به آنها پرداخته است.
در بخشی از رمان آمده است: «جوون بودم، گشنه و لب به خمره در تقلای نویسنده شدن.
بیشتر مطالعاتم رو تو کتابخونه عمومی وسط لسآنجلس انجام میدادم و هیچ کدوم از چیزهایی که میخوندم به من یا خیابونها و آدمهای دور و برم ربطی نداشت.
یه جوری بود که انگار همه فقط با کلمات بازی میکردن و اونهایی که تقریبا هیچی برای گفتن نداشتن، همونهایی بودن که نویسندههای درجه یک به حساب میاومدن.
نوشتههاشون ترکیبی بود از ظرافت و فرم و صناعت، و همینها بود که خونده میشد و تدریس میشد و هضم میشد و دفع میشد...»
آمین می آورم
قهرمان داستان این کتاب قصد دارد ماجراهایی را برای مخاطبان خود که احتمالاً همه اهل فضای مجازی هستند و مدام پای اینترنت نشستهاند بازگو کند.
با قهرمان داستان در یک درمانگاه اعصاب و روان آشنا میشویم و در نهایت میبینیم بیماری او که ظاهراً افسردگی سادهای است شدت گرفته و داروهای دکترها دیگر افاقه نمیکند. او دیگر درمان عادی را رها کرده و به سیگار پناه برده است. قهرمان داستان حالا همه ماجرا را دارد تعریف میکند و در این بین خرده داستانهایی را هم درباره تبار و قبیله او میشنویم. او که قبلاً درس میخوانده ازدواج میکند و همین ازدواج مسیر زندگیاش را تغییر میدهد درس و مشق را رها و شروع به تدریس در دانشکده الهیات میکند ولی چون خدمت سربازی نرفته است این موضوع میتواند مانع ادامه همکاری او با دانشکده شود. حالا مهمترین دغدغه برای او ایمانش است.
قهرمان داستان نگران است که مبادا همسرش ایمانش را از او بگیرد. بنابراین تصمیم میگیرد تا همین ذره ایمانی که برایش باقی مانده خودکشی کند. از مادرش میخواهد برایش دعا کند تا بمیرد ولی... .
در کتاب آمین میآورم خواننده با یک طنز زیر پوستی مواجه میشود که طنز تاروپود آن را تشکیل میدهد.
آخرين روز يک محکوم
کتاب «آخرین روز یک محکوم» داستانی نهچندان طولانی از ویکتور هوگو، نویسندهی بنام فرانسوی است. این رمان که از آثار ادبی مشهور جهان بهشمار میرود، تفکرات و احساسات یک مرد محکوم به اعدام را به تصویر میکشد. او از گذشتهی خود پشیمان و خواهان عفو عمومی است؛ اما هیچکس حتی تنها دخترش راضی به بخشش یک مجرم نمیشود.
هوگو همیشه اعتراضها و حرفهایش را در قالب داستانهای تأثیرگذار به گوش مسئولان میرساند. این کتاب هم درواقع خطابهی ویکتور هوگو علیه اعدام است. با اینکه سالهای طولانی از انتشار این کتاب میگذرد، هنوز مسئلهی اعدام در اغلب جوامع حلنشده باقی مانده و مخالفان و موافقانی دارد.
کتاب «آخرین روز یک محکوم» داستان پر فراز و فرودی ندارد؛ اما تکگوییهای شخصیت اصلی آنقدر پرکشش است که ناخودآگاه، خود را جای او میگذاریم. هوگو از قهرمان داستانش اطلاعات زیادی به ما نمیدهد؛ حتی از جرمش مطلع نمیشویم. او یک شهروند عادی است و هر یک از ما تنها به اندازهی یک اتفاق ساده با وضعیت پیچیدهای که او گرفتار آن است فاصله داریم.
هوگو با ترسیم دستوپازدن این مجرم در مرز باریک مرگ و زندگی و توصیف ترسهایش، فضایی پرکشش ایجاد کرده است که قطعاً از خواندنش لذت خواهید برد.
در بخشی از متن آمده است: «من محکوم به اعدامم... محکوم به اعدام... من هر چه بکنم، این اندیشهی جهنمی همیشه در برابرم حاضر است و دست از سرم برنمیدارد، همچون هیولای مخوفی که از سرب ساخته باشند بر سنگفرش مرطوب زندان روبهرویم نشسته و چنان حسود است که بهتنهایی تمام اندیشههای آرامبخش و خیالات دلنشین را از سرم به در کرده است. همواره مراقبم هست و هر وقت بخواهم سر برگردانم و یا چشم برهم نهم، با دو دست سرد و منجمد و بیروح خود تکانم میدهد و نمیگذارد از یادش غافل شوم.»
مارتا کیست؟
مارتا کیست؟ دومین رمان ماریانا گاپوننکو، شاعر و نویسنده اوکراینی است. این رمان در سال ٢٠١٢ منتشر شد که با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. نویسنده برای خلق این اثر دو جایزه ادبی معتبر آدِلبرت فون شامیسو و آلفا را از آن خود کرد. این اثر حتی در سال ٢٠١٦ هم در فهرست کتابهای پرفروش سال قرار گرفت.
این رمان داستان پرندهشناسی نودوششساله است که خبر مرگ قریبالوقوعش را دریافت میکند و تصمیم میگیرد آخرین روزهای عمرش را در یکی از مجللترین هتلهای دنیا سپری کند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
سرد است عشق. عشق سرد است. ولی در قبر میسوزیم، ذوب و به طلا تبدیل میشویم... لوادسکی منتظر جاری شدن اشکهایش شد. ولی اشکی نیامد. با وجود این، صورتش را پاک کرد. چه چندشآور!
همین چند لحظه قبل تلفن را بهتزده قطع کرده بود. اگر آنچه از صدای نفس کشیدن پزشک خانوادگیاش احساس میشد بیقراری نبود، پس چه بود؟
داستانهای محبوب من (جلد 6): دههی 40
داستان کوتاه ایران در نخستین سالهای دهة چهل، نزدیک به یک دورة دهسالة اختناق را پس از کودتای 28 مرداد 1332 از سر گذرانده است.
دهة چهل، دهة حاکمیت سانسور و عدم آزادی اندیشه و بیان است؛ دورهای که در آن رسانههای همگانی زیر کنترل شدید قرار دارند، هنرمندان به زندان میافتند، و نویسندگان، ممنوعالقلم میشوند.
ترس و بدبینی بر همهجا حاکم است و این وضعیت، درونمایة بسیاری از نوشتههای دهة چهل است؛ دورهای که نویسندگان بازتابدهنده و تصویرگر و بازآفرینندة واقعیتهای روزگار خویشند. واقعیتهایی چون شکست، آرمان باختگی، از پای درآمدن، وحشت و یاس، بدعهدی و ریاکاری و بیاعتمادی بر فضای کلی این داستانها بال گسترده است.
ششمین مجلد از مجموعة «داستانهای محبوب من» پس از نگاهی به وضعیت داستان کوتاه در دهة چهل، تعدادی از داستانهای این دهه، از نویسندگان مختلف را به همراه نقدی بر داستانها از علی اشرف درویشیان و رضا خندان (مهابادی) دربر میگیرد.
برخی از داستانها عبارتاند از: «جشن فرخنده/ جلال آل احمد»، «زیر باران/ احمد محمود»، «پناهگاه/ ناصر تقوایی»، «مرثیه/ اکبر رادی»، «مهرة مار/ م. ا. بهآذین» و «قصه چهارم/ غلامحسین ساعدی».
برسد به دست گمشدهها
رمان برسد به دست گمشدهها روایتی است از آسیبهای جنگ و تاثیرات پایانناپذیر آن بر زندگی انسانها. حکایت روزهای بعد از حملۀ عراق به ایران. روزهای وحشت از بمب و موشک و خزیدن در پناهگاهها. روزهای ویرانی ساختمانها، کوچههای اجباری، ترک زادگاه و رهاکردن خانهها و خاطرهها. و همچنین سالهای پس از پایان جنگ. وقتی که دیگر از بمب و موشک خبری نیست، اما ترکشهایشان هنوز در جسم و جان مردم هست.
خانوادۀ کیانفر چند سال بعد از شروع جنگ همچون بسیاری از همسایگان و همشهریانشان کرمانشاه را ترک میکنند. دوری از زادگاه، از دست دادن موقعیتها و امکانات زندگی و همچنین احساس بیگانگی در محیط جدید زمینهساز تغییرات و بروز مشکلات میشود و کمکم رشتۀ پیوند میان افراد خانواده از هم میگسلد.
بالاخره جنگ پایان مییابد، اما زندگی دیگر به حال عادی برنمیگردد، چون افراد خانواده پراکنده شدهاند و آنچه از دست رفته جبرانپذیر نیست.
نگارمیکوشد از پا نیفتد و به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد، اما بخت با او یار نیست. وقتی آخرین دستاویزش را هم از دست میدهد راهی نمییابد جز ترک وطن. گرچه رسیدن به استانبول تازه آغاز ماجراست. ورود به خانههای ناآشنا، همراهشدن با چند دختر مرموز و کشف رازهای آنها مسیر زندگی نگار را تغییر میدهد و در نهایت رفاقت و عشق انگیزههای میشود برای آزمودن راهی نو در یافتن تکههای گمشدۀ پازل زندگی.
بند محکومين
قصهی بند و بندیان از گذشتههای دور تا امروز در ادبیات - متون نظم، نثر و منثور - ایران وجود دارد. اهل نظر معتقدند، زندان مکانی غریب است. کسی که واردش شود، هنگام خروج دیگر آن آدم قبلی نیست.
بزرگ علوی (ورقپارههای زندان و پنجاهوسه نفر)، علیاشرف درویشیان (سلول شمارهی نوزده)، احمد محمود (داستان یک شهر) و نسیم خاکسار (در برخی از داستانهای کوتاه) به این موضوع پرداختهاند.
کیهان خانجانی نیز پس از مدتها زندان لاکان رشت را برای روایت رماناش - بند محکومین - انتخاب کرده است. او این مکان را که شخصیتها در آن زندگی میکنند، چنین معرفی میکند: «هزار و یک حکایت دارد زندان لاکان رشت.
بند محکومین بیستو پنج اتاق داشت و دویستو پنجاه محکوم. تمام اینها هم نه روی کاکل رئیس و پاس اصلی وزیر هشت یا وکیل بند، که روی کاکل دوربین و آزمان و آخان میچرخید.»
روایتها با داستان زندگی زاپاتا آغاز میشود که روایتگر قصه و زندگی افرادی است که در جامعه اقلیت هستند و نادیده گرفتهشدهاند. پایان هر بخش با ایجاد یک گره و حادثه به اوج میرسد.
نویسنده برای بیان قصه از لحن، گویش و ضربالمثلهای گیلکی و زبان طبقهی فرودست و طرد شدهی جامعه بهره گرفته است تا بهتر بتواند به مشکلات و معضلات اجتماعی، فقر عمیق فرهنگی، سیاستگذاریهای نادرست اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بپردازد.