درست است که خشونت ریشه در جهل و فقر و عقبماندگی و توسعهنایافتگی و نابرابری و نیز استعمار دارد و… مسئولیت حکومتها و قدرتهای محلی و بینالمللی در پیدایش و تشدید این پدیده قابلانکار نیست، اما متفکران و روشنفکران نمیتوانند از زیر بار مسئولیتی که در قبال این پدیده دارند، شانه خالی کنند. عالمان و روشنفکران مسلمان باید مسئولیت خود را در مقابله با این پدیدهی ضدانسانی در جوامع مسلمان بپذیرند… و بیش از پیش به مبارزه با عوامل فرهنگی و فکری موجدِ خشونت اهتمام ورزند. مجاهدتهای فکری برای تنویر افکار و از بین بردن جهل در اَشکال دینی و غیردینیِ آن و مبارزهی مستمر مدنی و سیاسی در جهت رشد و ارتقای آگاهیهای مدنی و کاهش فقر و بسط عدالت و آزادی، اصلیترین مسئولیت روشنفکران و نخبگان مسلمان در قبال پدیدهی خشونت دینی است.
میخواهد روایت داستانی را که در سر دارد به دست نور بسپارد یا با کلمات تعریفش کند؟ جزئیات تاریخی، صحت باستانشناسی، اینها همه مسائل ثانویهاند و برای خلق زیبایی کفایت نمیکنند. حتی گاهی از مسیر اصلی منحرفش میکنند. این همان چیزیست که زولا و سایر نویسندههای مکتب جدید، به خاطر علاقهی بیش از حد مستندسازی و اهمیت دادن به واقعیت صِرف از آن غافل شدهاند. فلوبر میداند با چه پیوندهای صمیمانهای زیبایی را با واقعیت گره بزند. در حالتی بین نشستن و دراز کشیدن، پاهایش را روی هم انداخته و در خیال خود، از لابهلای پردهی تور، درخشش ایدهی مطلوب را به چشم میبیند.
معرفی کتاب فریدریش نیچه؛ زندگینامهای فلسفی (گالینگور)
در این کتاب، یانگ به بسیاری از پرسشهای پیچیدهای میپردازد که حاصل امتزاج شرح حال نیچه با آثار اوست: چرا پسر کشیشی پروتستان به جایی رسید که خود را «دجّال» بخواند؟ چرا این پروسی سرسخت از پروس زمان بیسمارک بیزار شد؟ و چرا این دشمن فمینیسم معاشرت با زنان فمینیست را ترجیح میداد؟ یانگ تفکّر نیچه را در بافتار روزگار خودش ــ ظهور میلیتاریسم پروسی، یهودستیزی، علم داروینی، جنبشهای «جوانان» و نهضتهای رهاییبخش، و نیز نظریهی «مرگ خدا» ــ میگذارد و بر تأثیر قطعی افلاطون و ریشارد واگنر در تلاش نیچه برای اصلاح فرهنگ غربی تأکید میکند. از تأثیر ویرانگری که عشق نافرجام نیچه به لو سالومه بر شخصیت او داشت نیز سخن میگوید و میکوشد تا بفهمد چرا نیچه در چهلوچهار سالگی دیوانه شد.
مواجههی تصادفی نیچه با کتاب اینک مشهور شوپنهاور، یعنی جهان همچون اراده و تصوّر، آغاز راهی بود که او را به سوی اندیشهای تازه دربارهی معنای زندگی و مسئلهی رستگاری انسان رهنمون شد. آشنایی و مصاحبت نسبتاً طولانی وی با ریشارد واگنر نیز حادثهی مهم دیگری بود که در شکلگیری فلسفهی دوران جوانی او مؤثر افتاد، هرچند نیچه در دوران پختگی اندیشه و فلسفهاش از این هر دو مراد و مربّی خود، یعنی شوپنهاور و واگنر، درگذشت و به انتقاد از اندیشههای آنها پرداخت. آشنایی او با سنّت شرقشناسی آلمان، که در قرن نوزدهم پیوند استواری با رشتهی تخصّصی نیچه، یعنی فیلولوژی، داشت او را با جهانهای فکری ادیان و ادبیات شرق آشنا کرد. انتقادهای روزافزون وی از مسیحیت و تباهیهایی که به زعم خود در آن میدید، موجب شد که آرمانهای خود را در ادیان شرقی بجوید. از سر تصادف نبود که مشهورترین کتاب خود را به نام پیامبری ایرانی نوشت و نام آن را چنین گفت زرتشت نهاد. زرتشتی که ما در آن کتاب میبینیم، بسی بیش از آن که با روایتهای خود زرتشتیان همخوانی داشته باشد، در واقع تصویری است از خود نیچه که از غار تیرهگون مسیحیت به در آمده و به منتقد سرسخت آن بدل شده بود.
فریدریش نیچه؛ زندگینامهای فلسفی (گالینگور) - انتشارات نی
این کتاب شامل معرفی و بررسی آثار ۱۶۲ تن از نویسندگان روس از سال ۱۷۰۰ تا ۱۹۸۵ است و در آن سعی شده است هیچ نویسندهٔ روسی، حتی کماهمیت، از قلم نیفتد. درضمن مدخلی هم جهت آشنایی خوانندگان با ادبیات کهن روسیه از قرن یازدهم تا پایان قرن هفدهم آمده است.
مداخل مفصل کتاب از مجلدات مختلف کتاب European Writers و مداخل کوتاهتر از کتاب A Handbook of Russian Literature برگرفته شدهاند.
مقالات به ترتیب تاریخ تولد نویسندگان مرتب شدهاند تا خواننده بتواند از آن همچون کتاب تاریخ ادبیات روسیه استفاده کند، اما فهرستهایی به ترتیب الفبای فارسی و لاتین و نیز فهرستهایی از مجلات و نشریات روسی، و تلفظ اسامی با الفبای فونتیک بینالمللی در کتاب گنجانده شده است. به هر مدخل نیز کتابشناسی لاتین و فارسی مربوط به آن اضافه گشته است.
روانکاوی امروزه در ایران همچو بازار شامی است که نمیتوان در آن غثّ و سمین را از هم تشخیص داد. بسیارند که تحت نام روانکاو بیش از آنکه به آلام روحی دردمندان بپردازند به سوداگری مالی و امیال نازل خود نظر دارند. نویسنده نخست بر آن است تا شرایط ملّیـفرهنگیِ یکچنین پدیداری را بلحاظ تاریخی مورد تأمّل قرار داده در افق آن خاصّه به نسبت مخدوش اصحاب قلم با امر خطیر زبان بپردازد. چراکه امروزه زبان فارسی مشوب به رابطهای تصنّعی و مملو از ترکیبات «مندرآوردی» است که هم از زبان کوچه و بازار بدور افتاده و هم از زبان آباء و اجدادمان.
زبان کتاب که حاصل تحقیقات و تجارب حرفهای نویسنده در زمانی نزدیک به نیمقرن میباشد حاکی از آنست که مفاهیم روانکاوی را نمیتوان بمثابه کالاهای لوکسی دانست که گوئی مستقیماً از فرنگ وارد شدهاند. حالآنکه روانکاوی طیّ طریقی است صادقانه که دور از هرگونه تمسک به عقل و خردی خشک و بیروح موجب آگاهی قلبی فرد نسبت به سرگذشت، معضلات روحی و حیات باطنی خود میگردد.
کتاب حاضر طرحی است مقدّماتی جهت تدوین دایرةالمعارفی جامعتر که به مفاهیم روانکاوی پرداخته پیدایش، سوابق، تحوّل تاریخی و بخصوص وجه بالینی آنها را مورد مطالعه قرار دهد.
دایرةالمعارف روانکاوی فروید ــ لکان (جلد اول: الف) - انتشارات نی
معرفی کتاب همواره مستدام، سپس نابود (واپسین نسل شوروی)
الکسی یورچاک، استاد مردمشناسی دانشگاه کالیفرنیا، بِرکلی، کتابش را با یک پارادوکس آغاز میکند: «فروپاشی اتحاد شوروی برای مردمی که در آن نظام زندگی میکردند واقعهای بود بس نامنتظره که البته تعجببرانگیز هم نبود.» نویسنده برای رسیدن به فهمی دقیقتر از این پارادوکس، با ارائهی روایت مردمشناسانهی انضمامی، غنی و دقیقی از زندگیِ «واپسین نسل شوروی» بر سایهروشنهای گاه غریبِ زندگی تحت لوای نظام شوروی انگشت میگذارد. این روایت دستاول و سرشار از جزئیات مایهی تمایز کتاب یورچاک از دیگر کتابهایی است که دربارهی واپسین نسل شوروی نگاشته شده است. اسلاوی ژیژک، فیلسوف نامدار، در ستایش این کتاب گفته است: «همواره مستدام، سپس نابودِ الکسی یورچاک با همان عنوانش مرا بیدرنگ شیفتهی خود کرد، با آن دلالت فلسفیِ عمیقش که ابدیّت، خود، مقولهای تاریخی است: وضع میتواند مدتی ابدی باشد. روح این پارادوکس در کل اثر ساریوجاری است. این کتاب، به مدد جزئیاتی شگفت، روایت متفاوتی از تجزیهی تدریجی نظام شوروی از درون فضای ایدئولوژیک و فرهنگی آن به دست میدهد، و دورویی و فلاکتِ ناشی از این فرایند را برملا میکند. من کتاب یورچاک را بهترین اثر دربارهی واپسین دورهی نظام شوروی میدانم ــ همواره مستدام، سپس نابود فقط تاریخ نیست، خواندنش لذتبخش هم هست: یک اثر هنری واقعی.»
همواره مستدام، سپس نابود (واپسین نسل شوروی) - انتشارات نی
ناپلئون سوم (۱۸۰۸-۱۸۷۳)، برادرزادهی ناپلئون بناپارت، پس از سالها تبعید و رهبری دو کودتای نافرجام، سرانجام در پی انقلاب ۱۸۴۸ به ریاستجمهوری فرانسه رسید و دو سال بعد خود را امپراتور خواند تا بدین ترتیب آغاز عصر امپراتوری دوم را اعلام کند. وی در دههی نخست حکومتش از سویی اسباب توسعهی صنعتی و شهری فرانسه را فراهم ساخت و طبقهی متوسط را از رفاه و ثروت بیشتری بهرهمند کرد، اما از سوی دیگر راه خودکامگی در پیش گرفت و ضمن حذف نیروهای مخالف، هواداران خود را بر مناصب مهمی گمارد. در دههی دوم و هنگامی که پایههای حکومتش را مستحکم دید، بر آن شد تا دست به اصلاحات لیبرالی بزند و آزادیهایی اعطا کند، اما این اقدامات دیرهنگام و توأم با احتیاط بود. سیاست اقتصادیاش نیز نتیجهی معکوس به بار آورد و طبقهی کارگر و متوسط را علیه او شوراند. در سیاست خارجی خواستار عظمت فرانسه بود و در این راه دست اتریش را از برخی نواحی ایتالیا کوتاه کرد، لیکن در نبرد با قوای پروس شکست خورد و در تبعید درگذشت. راجر پرایس، استاد تاریخ دانشگاه ویلز، در این کتاب ضمن تحلیل فراز و فرودهای حکومت ناپلئون سوم، به تأثیر افکار و اقدامات او بر اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زمانه میپردازد و فضای حاکم بر فرانسهی «بحران میانهی قرن» (۱۸۴۶-۱۸۵۱) و سالهای اقتدار امپراتور را شرح میدهد. مجموعهی «کارگاه تاریخ» بهپشتوانهی تحلیلهای دقیق و اسناد معتبر، پرتوی تازه بر رویدادهای مهم و مناقشهبرانگیز جهان، از اوایل عصر مدرن تا امروز، میاندازد. این کتابها بیش از پنج دهه منبع اساسی دانشجویان و پژوهندگان تاریخ بوده است که اینک بهتدریج در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار میگیرد.
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
● پسرتو میخواستم، نمیخواستم فریبش بدم، اما بازوهای اون یکی مثل موج دریا منو میکشید و با خودش میبرد، مثل افسار قاطر به گردنم افتاده بود تا ابد، برای همیشه، همیشه، منو با خودش میکشید و میبرد، حتی اگه پیر میشدم و تمام پسرهای پسرت چنگ مینداختن به موهام که جلومو بگیرن.
ص ۹۹
عروسی خون (۵۸) (نمایشنامه) - انتشارات نی