قرون وسطای اولیه
«مجموعه تاریخ جهان» میکوشد چشماندازی گسترده و ژرف از سیر تاریخ عرضه کند. این مجموعه با ارائه زمینههای فرهنگیِ رخدادهای تاریخی، خواننده را مجذوب خود میسازد. «مجموعه تاریخ جهان» اندیشههای سیاسی، فرهنگی و فلسفی تأثیرگذار را در گذر مشعل تمدن از بینالنهرین و مصر باستان به یونان، روم، اروپای قرون وسطی و دیگر تمدنهای جهانی تا روزگار ما پی میگیرد. این مجموعه نه تنها برای آشناییِ خوانندگان با مبانی تاریخ تدوین شده است، بلکه همچنین در پی آگاه ساختن آنها از این واقعیت است که زندگیشان بخشی از سرگذشت کلی انسانهاست.
هر جلد از این مجموعه برداشتی جامع و روشن از یک دوره مهم تاریخی را به خواننده ارائه میکند
ظهور ژاپن مدرن
نگاهی به مشروطیت ژاپنی
سرزمین ژاپن از چهار جزیره هوکایدو، هونشو، شیکوکو و کیونشو تشکیل شده که تا نیمه قرن نوزدهم میلادی کشوری ناشناخته بود که عمدتاً زیر سایه سنگین تاریخی و تمدنی همسایه بزرگ خود، چین به سر میبرد و کمتر نامی از آن در تاریخ روابط شرق و غرب از عهد باستان، سدههای میانه و حتی عصر جدید تا نیمه قرن نوزدهم برده شده بود.
اینکه چگونه ژاپن در کمتر از پنج دهه توانست به یک قدرت بزرگ آسیایی تبدیل شود و حتی در آغاز قرن بیستم (سال ١٩٠٤) روسیه را که یک امپراتوری قدرتمند اروپایی بود در نبردی برق آسا شکست دهد و پس از چند دهه عملاً به یک قدرت صنعتی و نظامی قارهای و حتی بین قارهای تبدیل شود و سپس به دنبال ١٥٠ سال اصلاحات و ضد اصلاحات نظامی گری و جنگ و اشغال نظامی در پایان قرن بیستم خود را تا سطح یک قدرت بزرگ اقتصادی در جهان ارتقا دهد موضوعی است که کتاب حاضر به بررسی و واکاوی آن میپردازد. در این کتاب نشان داده میشود که ژاپن چگونه در کمتر از یک نسل از جامعه پسافئودالی به اشکال آغازین تولید صنعتی گام گذاشت، تجربهای دردناک برای ژاپنیها که ناچار از پشت سر گذاشتن سنت و آسیایی گری و رفتن به سوی تجدد و غرب گرایی شدند.
ژاپن امروز
ژاپنیها همواره برای کسب برتری کوشیدهاند. هم رهبران و هم مردم ژاپن، در سرتاسر تاریخ طولانیشان با این اندیشه که در جهان بیهمتا هستند، برای خودکفایی، بیباکی، و رفاه خود اولویت قائل شدهاند. بخشی از خودآگاهی ملی آنها ناشی از این احساس است که ژاپنیها از سایر مردمان جدا میمانند و از این جدایی عمیقاً احساس غرور میکنند. هر چند ژاپنیها به ندرت چنین آشکارا به زبان آوردهاند، اما بسیاری از آنها احساس میکنند از دیگران تا حدودی سختکوشترند و بنابراین شایسته موفقیت بیشترند.
با توجه به این حس بیهمتا و جدا بودن ژاپنیها به طور سنتی احساس کردهاند که لازم است روی پای خودشان بایستند و نمیتوانند به دیگران متکی باشند که به تضمین موفقیتشان کمک کنند. ژاپنیها تقریباً همیشه روش خاص بومی خود را در انجام امور حفظ کردهاند. مثلاً وقتی عقایدی را از خارج ــ عمدتاً از چین ــ وام میگرفتند، این عقاید را متناسب با سرشت و خمیره ژاپنی تغییر میدادند. نتیجه این بود که مفاهیم و نهادهای وام گرفته شده خصلت منحصراً ژاپنی پیدا میکردند. علاوه بر این، احساس شدید غرور ملی این باور را القا میکرد که نسخههای ژاپنی به نحوی بهتر، بهسازی شده، کارآمدتر یا با قابلیتترند.
عصر روشنگری
روشنگری یک دورهی شور و هیجان فکری شدید بود که تقریبا از ۱۶۵۰ تا ۱۷۸۹ میلادی طول کشید. این بیشتر یک شوریدگی بود تا جنبشی سازمانیافته و هدف مُبرمش پاشیدن نورِ فهم و ادراک بر تاریکیِ نادانی، خودخواهی، و ابلهیِ آدمی بود. انگلستان گهواره و خاستگاه و فرانسه سرزمین بلوغ و بالندگی روشنگری بود، که سرانجام به کشورهای دیگر گسترش یافت، از جمله به آمریکا که در آنجا بیش از هر جای دیگری هدفهایش تحقق یافت.با آنکه در این پیکار تاریخی بسیاری نقش داشتند، نامدارترین پیشگامان آن اندیشمندان، نویسندگان، سیاستمداران، بازرگانان، اشراف، انقلابیون، و علمای الهی فرانسوی بودند که فیلسوف نامیده میشدند.
چین باستان
در چین باستان، رهبری با زور مشخص میشد. طایفههای قدرتمند بر سر تسلط بر قلمروهای گسترده با هم رقابت میکردند. طایفههای شکستخورده دولتهای زیردستی میشدند که نقششان پشتیبانی از طایفه پیروزمند از راه پرداخت خراج و تأمین کارگر و سرباز برای خدمت به فاتحانشان بود. اما دولتهای زیردست، مادامی که فرمانبردار باقی میماندند، اجازه داشتند هویت خود را حفظ کنند. نتیجه، مجموعهای از دولتهای نیمهمستقل بود که یک دودمان مقتدر بر آنها تسلط داشت.
کتاب حاضر از «مجموعه تاریخ جهان» تاریخ چین باستان را از زمان تأسیس نخستین دودمانها در حدود ۲۰۰۰ پیش از میلاد تا ۶۱۸ میلادی که آخرین دودمان امپراتوری چین باستان سرنگون شد بررسی میکند و در کنار رخدادهای سیاسی، به دستاوردهای علمی، ادبی و هنری این دوره نیز میپردازد. آشنایی با چین باستان از این جهت نیز اهمیت دارد که به درک چین امروزی کمک میکند.
فهرست:
در صورت وجود وارد شود.
چین از جنگ جهانی دوم به بعد
« مائو » مهمترین رهبر نظامی و سیاسی بود که در پیروزی حزب کمونیست و تأسیس جمهوری خلق چین در اول اکتبر سال ١٩٤٩ نقش داشت . مائو با تبدیل کردن نظام سیاسی و انتقادی چین به حکومت کمونیستی ، نوعی از حکومت توتالیتاریستی که دولت به منتهای درجه بر شهروندان اعمال قدرت میکند ، این کشور را تغییر داد . هر چند این تغییر کمک کرد تا بسیاری از مردم زندگی بهتری داشته باشند ، اما این تغییر فاجعهآمیز از آب در آمد : تولید غله در چین کاهش پیدا کرد طوری که در اوایل سالهای دهه ١٩٦٠ میلیونها نفر از قحطی جان سپردند .
کمونیستها همه را مجبور به پذیرفتن نظریههای سیاسی و سیاستهای دولت ساختند و همه کسانی را که مخالفشان بودند راهی زندانها کردند یا حتی کشتند . با وجود این ، در دهه ٦٠ بسیاری از چینیها اعتقاد خود را به کمونیسم از دست میدادند و خواستار آزادیهای فردی بیشتری بودند . این موضوع باعث خشم مائو شد و او در سال ١٩٦٦ شروع به تشویق جوانان کرد که در واحدهای گارد سرخ متشکل شوند تا کسانی را که از مکتب کمونیسم رویگردان میشدند به باد انتقاد بگیرند .
واقعه معروف انقلاب فرهنگی ، سیاستهای « دنگ شیائو پینگ » ، ماجرای معروف قتل عام میدان تیان آنمن و حوادث دیگر از جمله رویدادهایی است که در کتاب « چین از جنگ جهانی دوم به بعد » به آن پرداخته میشود . این کتاب مجلد شصت و دوم از مجموعه تاریخ جهان است.
جنگ کریمه
در جنگ کریمه کشورهای انگلستان، فرانسه، روسیه و عثمانی همگی چه از لحاظ نیروی انسانی و چه از نظر مالی، دستخوش خسارتهای فاحشی شدند. اما این جنگ به علت دیگری مصیبتبار بود: این کشت و کشتار هیچ حاصلی نداشت. جنگ نتوانست مسائلی را که به آغاز آن انجامیده بود حل و فصل کند. دوباره بعد از مدتی، طرفهای درگیر در نبرد، به جنگ با یکدیگر پرداختند و سربازان بیشتری کشته شدند. از جمعیت غیر نظامی این کشورها تعداد بیشتری کشته شدند و سرزمینهای آنها هرچه بیشتر به کام ویرانی و انهدام کشیده شد.
گرچه دلایل جنگ مبهم و توضیح آنها دشوار است اما تعارض اساسی و واقعی که منجر به جنگ شد به نحو تکان دهندهای روشن است. یکبار دیگر قدرتی اروپایی تلاش میکرد سلطه خود را بر این قاره تثبیت کند. در اواسط قرن نوزدهم، نیکولای اول، تزار روسیه، تلاش کرد مهار دهانهی رودخانه دانوب و دریای سیاه را از چنگ عثمانی درآورد و خود آن را به دست گیرد و به این وسیله توازن قوا در اروپا را بر هم زند.
قدرتهای اصلی اروپا حمله نیکولای به ترکیه را گام نخست در تلاش برای تسلط بر سراسر قاره میدانستند و برای مقابله با او متحد شدند. «جنگ کریمه» یکی دیگر از مجلدهای مجموعه تاریخ جهان است که توسط آرش عزیزی ترجمه شده است.
روسیه تزاری
در سدهی پانزدهمٰ سرزمینی که روسیه نام گرفت کشوری کوچک بود که مرکز فرمانروایی آن شهر مسکو بود. در ۱۹۱۷ٰ امپراتوری روسیه از لهستان در غرب تا اقیانوس آرام در شرقٰ از اقیانوس منجمد شمالی در شمال تا دریای سیاه چین در جنوب امتداد داشت. این کشور بسیار پهناور سه برابر ایلات متحده وسعت داشت.
با افزایش وسعت روسیهٰ گونه گونی جمعیت آن نیز زیاد شد. در سدهی پانزدهم اکثر اهالی روسیه اسلاو بودند. اسلاوها تیرهای از چندین گروه قومی در اروپای شرقی هستند که به زبانهای خویشاوند سخن میگویند و شامل روسها، لهستانیها، اوکراینیها، بلاروس، و بسیاری گروههای دیگر میشوند. در سال ۱۹۱۷ تنها نیمی از مردم ساکن روسیه خود را روسیتبار میدانستند. نیمهی دیگر شامل گروههای گوناگون اسلاو و نیز بسیاری گروههای غیر اسلاو میشد. در میان بزرگترین گروههای غیر اسلاو، ازبکها و قزاقهای ترکزبان بودند.