ماتيلدا
در بخشی از کتاب ماتیلدا میخوانیم
زنگ تفریح، خانم هانى یکراست به دفتر خانم ترانچبول رفت. بهشدت هیجانزده بود! کمى پیشتر با دختر کوچولویى برخورد کرده بود که داراى هوش و استعدادى استثنایى بود؛ یا بهنظر او اینطور مىآمد. البته هنوز فرصت نکرده بود دقیقاً به میزان هوشش پى بِبرد، با وجود این، آنقدر تجربه داشت که بفهمد در چنین مواردى نباید دست روى دست گذاشت. فکر مىکرد مسخره است چنان کودکى را در جایى که امکان پیشرفت ندارد، به اَمانِ خدا رها کرد! معمولاً خانم هانى از مدیر مدرسه وحشت داشت و زیاد دور و بَرش آفتابى نمىشد. امّا در آن لحظه احساس مىکرد آماده است با هر خطرى روبهرو شود! درِ دفتر ترسناکش را زد. صداى غُرّشِ بَم و هولناک خانم ترانچبول بلند شد: «بیا تو!» خانم هانى رفت تو. امروزه بیشتر مدیرهاى مدرسهها را با توجه به ویژگىهاى مثبتشان انتخاب مىکنند. آنها شرایط کودکان را درک مىکنند، بچهها را از تهِ دل دوست دارند، دلسوز و مهربان هستند، با انصافند و واقعاً به امرِ آموزش علاقهمندند. امّا خانم ترانچبول...، دریغ از آنکه یکى از این ویژگىها را داشته باشد! و خدا مىداند چهطور خود را در این سِمَت جا زده بود! گذشته از همهى اینها، زن بسیار قوى و با ابهّتى بود! ظاهراً زمانى ورزشکار مشهورى بود و حتى حالا هم ماهیچههاى پهلوانانهاى داشت! این ماهیچههاى قوى در گردنِ کلفت، شانههاى بزرگ، مچِ دستهاى عضلانى و ساق پاهاى قدرتمندش بهخوبى دیده مىشد. هرکس چشمش به خانم ترانچبول مىافتاد، احساس مىکرد او مثل آب خوردن مىتواند میلههاى آهنى را خم و دفتر قطور راهنماى تلفن را از وسط نصف کند! متأسفانه در چهرهاش هم هیچ نشانى از زیبایى یا سرزندگى دیده نمىشد. چانهاى لجوج و سرسخت، دهانى بىرحم و چشمانى ریز و خودپسند داشت.لوتر مردی میان خدا و شیطان
معرفی کتاب لوتر مردی میان خدا و شیطان اثر هیکو ابرمان
کتاب « لوتر مردی میان خدا و شیطان» نوشته هیکو ابرمان توسط نشر چشمه منتشر شده است.
این کتاب زندگینامه قطعی شخصیت مرکزی اصلاحات پروتستان است که توسط یکی از بزرگترین مقامات جهان در مورد مارتین لوتر نوشته شده است.
این کتاب مصلح بحثبرانگیز را در چارچوب زمان خودش به تصویر میکشد و وضعیت ذهنی او را تحلیل میکند و دنیایش را دقیقتر از همیشه توصیف میکند.
هنگامی که مارتین لوتر قدرت های حاکم زمان خود را به چالش کشید، جنبشی که او آغاز کرد ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فکری و مذهبی تاریخ غرب را تغییر داد.
اما لوتر چه قصدی داشت و در واقع چه چیزی را انجام داد؟ هایکو اوبرمن که در سطح بین المللی به عنوان یکی از برجسته ترین مورخان اصلاحات شناخته می شود، در این کتاب خواندنی به این پرسش ها می پردازد.
اوبرمن با ارائه پرترهای زنده از مردی که اغلب به عنوان یک قدیس یا شیطان به تصویر کشیده میشود، نشان میدهد که چگونه لوتر - پرشور، شجاع و سرسخت - به طور همزمان وفاداری شدید در تحسینکنندگانش و تضاد خشونتآمیز در میان دشمنانش برانگیخت.
لذتي که حرفش بود
در بخشی از کتاب لذتی که حرفش بود میخوانیم
بالاخره جوان دست از سر موبایل برداشت و همان بالا، روی بار، رو به آسمان دراز کشید. صمیمیتشان از همان فاصلهی دور هم حس میشد. آن یکی موبایل را گرفت. چند باری موبایل بینشان رد و بدل شد، تا که فهمیدم یکی میخواهد از دیگری عکس بگیرد. جوان بلند شد و رفت سمت مبل استیل و روی آن لم داد. پیانو همچنان پخش میشد و او پشت به خورشید نارنجی تهران، غرق در صدای بوق ماشینها و صدای خندهای که شنیده نمیشد، مرتب روی آن مبل عجیب حالت عوض میکرد. به عنوان یک عکاس اگر جای آن مرد موبایل به دست بودم، حتمن جوری قاب را میبستم که کل ترافیک، بار کامیون، مرد افغان و مبل استیل را باهم داشته باشم. ولی موبایل آن جوان نمیتوانست چنین لنز بازی داشته باشد. همانطور که به صدای پیانو گوش میدادم عکسی را که در موبایل ذخیره میشد تصور میکردم. عکسی که اگر او برای خانوادهاش بفرستد، که بعید هم نیست، کاملن با چیزی که میدیدم در تضاد بود. بهترین حالتش را شرح میدهم؛ چرا که آن عکس بیتردید چیز دیگری بوده، چیزی که فعلا دربارهی آن سکوت میکنم. مرد افغان سوژهی اصلی بود، مبل ممکن نبود حذف شود و مهمتر از همه، خورشید بود. آن مرد امکان نداشت که از خیرِ خورشیدی به آن زیبایی بگذرد. کل عکس او پُر میشد از این سه و باقی حذف میشد. مردم عاشق زوم کردن هستند. حق هم دارند، کار لذتبخشیست. دورها نزدیک میشوند، غیر قابل دسترس را دسترس میکند. ولی در عین حال، حین عکاسی درست مثل بچهها میشوند، همهچیز را دو قسمت میکنند؛ خوبها و بدها، و از بدها عکس نمیگیرند.لب بر تيغ
معرفی کتاب لب بر تیغ اثر حسین سناپور
حسین سناپور در اواخر دهۀ هفتاد با رمان «نیمۀ غایب» خودش را به جامعۀ ادبی ایران معرفی کرد. رمانی که هم خوانندگان رمان فارسی به خوبی از آن استقبال کردند و هم جوایز ادبی. در این سالها رمانهای متعددی از سناپور منتشر شده است که کمابیش خوانندگان از آنها استقبال کردهاند.
«لب بر تیغ» رمانی قصهگو با ریتمی تند و صحنههایی اکشن، پرهیجان و پرکشش است که خواننده را با خود همراه میکند. قصهای که شاید برای اقتباس سینمایی هم مناسب باشد. صحنههای اکشن پرداخت مناسبی دارند به همراه توصیفهایی تصویری به طوری که خواننده حس میکند در دل حوادث رمان است و پا به پای شخصیتها.
به لحاظ تکنیکی حسین سناپور نویسندهای تواناست چرا که بر تکنیکهای نوشتن تسلط کافی دارد. او رماننویسی تدریس میکند و چند کتاب تئوری و آموزشی هم دربارۀ داستان و رماننویسی دارد، بنابراین توقع توان تکنیکی از او، توقعی بیهوده نیست.
«لب بر تیغ» با تلاش گروهی برای آدمربایی آغاز میشود اما این آدمربایی، ناکام میماند. آدمربایان میخواهند سمانه را بدزدند اما موتورسواری که مرتب بر سر راه سمانه قرار میگیرد او را نجات میدهد. ماجرا البته به همینجا ختم نمیشود و این اتفاق به سادگی رخ نمیدهد، موتورسوار دو تن از آدمربایان را میکشد. حالا دوستان آن دو نفری که کشته شدهاند به دنبال خونخواهی هستند.
از نقل همین خلاصۀ کوتاه میتوان دریافت که با رمانی پرحادثه روبرو هستیم که تعلیق و هیجان دارد. علاوه بر این زندگی سمانه با نامادریش و نقش او در این حوادث ابعادی انسانی پیدا میکند، از سوی دیگر این درگیریها در بین آدمهای طبقۀ فرودست بعدی اجتماعی به رمان میدهد.
«لب بر تیغ» ۲۴ فصل دارد و راوی دانای کل آن، کنش شخصیتها را به خوبی برای خواننده روایت میکند. نوع روایت ترکیبی از توصیفهای مستقیم و غیر مستقیم کنشها و رفتار شخصیتهاست و در این امر دیالوگهای مناسب و متناسب با شخصیتها هم به شخصیتپردازی داستان کمک میکنند.
آدمهای داستان متشکل از تیپها و شخصیتهایی است که گروه گروه هستند و نویسنده دایرهوار آنها را روایت میکند، بدین معنا که پس از روایت رفتار و کنشهای هر گروه به سراغ گروه بعدی میرود.
پیوند و تلاقی این گروهها با هم آرامآرام و در طول داستان آشکار میشود. نویسنده اندک اندک و با امساک و البته در جای مناسب اطلاعات را به خواننده میدهد و آنچه را لازم و ضروری است، بیان میکند. این نحوۀ چینش و دادن اطلاعات، پازل معمایی داستان را کامل میکند تا در انتها به شکلی عمیقتر با شخصیتها آشنا شویم.
«لب بر تیغ» با توجه به توان تکنیکی نویسنده، از انسجام و استحکام کافی برخوردار است و با پرداختی مناسب همراه با هیجان، تعلیق و صحنههای اکشن، میتواند بسیاری از خوانندگان رمان فارسی را راضی نگه دارد.