هر جلد از مجموعه کتابهای راهنمای دانشگاه کمبریج به معرفی یکی از فیلسوفان بزرگ اختصاص داده شده است. این کتابها مجموعه مقالاتی را شامل میشوند که نگارش آنها به گروهی از پژوهشگرانِ برجستهی بینالمللی واگذار شده است. کتاب پیش رو یکی از مجموعه کتابهای راهنمای دانشگاه کمبریج است که بهمنزلهی یک کتاب مرجع، مفاهیم بنیادین اندیشهی گادامر را به دانشجویان و پژوهشگران معرفی میکند.
گادامر، که میتوان او را فیلسوف علوم انسانی و نمایندهی اصلی هرمنوتیک فلسفی نامید، تأثیر بسیار عمیقی بر مباحث فلسفی و الهیاتیِ معاصر و نیز شیوههای جدید تفسیر در علوم اجتماعی گذاشته است. این کتاب، ضمن معرفی زندگی، آثار و مبانی اصلی نظریهی هرمنوتیکی گادامر، دستاوردهای فلسفی او را در متافیزیک و معرفتشناسی، اخلاق و سیاست، زیباشناسی، فلسفهی زبان، الهیات و علوم اجتماعی بررسی میکند و نشان میدهد چگونه گادامر اندیشههای هگل، هایدگر و فیلسوفان یونانی را از آن خود ساخته و چه نسبتی با مدرنیته، نظریهی انتقادی و پساساختارگرایی دارد.
گادامر (کتاب راهنمای دانشگاه کمبریج) - انتشارات نی
از غرایبِ تاریخِ فلسفه است که یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نظریههای اخلاق ــ یعنی نظریهی اخلاقِ کانت ــ در قالبِ کتابی واحد در دسترس نیست. از میانِ سه اثرِ اصلیِ کانت در اخلاق، بنیانگذاری برای مابعدالطبیعهی اخلاق، نقدِ عقلِ عملی و مابعدالطبیعهی اخلاق، اولینِ آنها در کانونِ علاقهی فلسفی بوده و هست. حتی امروزه نیز هنوز از نظرِ بسیاری کسان لُبِ اخلاقِ کانتی در تلقیِ او از ارادهی خیر و در آموزهی اَمرِ بیقیدوشرط خلاصه میشود. اما با مطالعهی نقدِ دوم آشکار میشود که چنین چیزی عینِ تقلیلِ فلسفهی اَخلاقِ کانت است. گسترهی موضوعیِ نقدِ دوم به واقع فوقالعاده است. کانت پیشتر سه پرسش طرح کرده بود: «چه میتوانم بدانم؟ چه میبایست بکنم؟ به چه میتوانم امید ببندم؟». در نقدِ عقلِ عملی، اولاً، نتایجِ نقدِ نخست تأیید میشود؛ ثانیاً، آموزهی اَمرِ بیقیدوشرط از طریقِ امرِ واقعِ عقلِ محض توضیح داده میشود و این امید که کوششِ فضیلتمندانه چهبسا بیهوده نباشد در پرتوِ آموزهی خیرِ اعلی موجه میگردد. ثالثاً، کانت با سه اصلِ موضوعهی آزادی، نامیرایی و خدا ــ به جای پاسخ دادن به این پرسش که به چه میتوانم امید ببندم ــ به این پرسش پاسخ میدهد که من بهمثابهی سوژهای اَخلاقی باید به چه چیزی معتقد باشم تا قانونِ اَخلاق موهوم نباشد. بنابراین، در نظرِ کانت معنای تکلیفگرایانهی اَخلاق در تکلیفهای ما در قبالِ کنش خلاصه نمیشود؛ از نظرِ او، ما در مقامِ سوژههایی اَخلاقی باید به وُجودِ خدا و نامیراییِ نفْس معتقد باشیم. این اعتقاد از منظرِ عملی گریزناپذیر است.
معرفی کتاب پیشرفت علم و مسائل آن (در جستوجوی نظریهای در باب رشد علم)
نظریهی ارائهشده در این کتاب را باید در ادامهی نظریههای بزرگ دربارهی چیستی علم فهمید؛ نظریههایی که مترصد تصحیح تصویر موجود از روش علم و نیز موضوعات انتزاعیتری همچون عقلانیت و پیشرفت علم بودهاند. از میان این مقولات اما تمرکز لاودن بیشتر بر مسئلهی پیشرفت است. دیدگاه فلسفی او دربارهی علم پیوند تنگاتنگی با تاریخ واقعی علم دارد، و کمتر ادعایی را میتوان در این کتاب یافت که بدون اقامهی شاهدمثالی از تاریخ علم عرضه شده باشد. مباحث کتاب از خلال گفتوگویی صریح و روشن میان لاودن، از یک سو، و دیگر اندیشمندان ذیربط، از سوی دیگر، به پیش میرود و، به این ترتیب، نسبت موضع نویسنده با نظریههای رقیب ــ از تجربهگرایان منطقی گرفته تا تاریخگرایان معاصر و جامعهشناسان معرفت ــ بهخوبی روشن میشود. لذا درک زیروبم این نوشتار، در عین حال، کمکی خواهد بود به فهم بهتر برخی از مناقشههای مهم فلسفهی علم معاصر دربارهی چیستی علم.
پیشرفت علم و مسائل آن (در جستوجوی نظریهای در باب رشد علم) - انتشارات نی
معرفی کتاب اصول نسبیت (مجموعه مقالات اصلی در نظریهی نسبیت خاص و عام)
در واقع، اصلاحات و تغییراتی که نظریهی نسبیت خاص در نظریهی فضا و زمان ایجاد میکند بسیار وسیع است، با این حال یک نکتهی مهم، یعنی قوانین هندسه، دستنخورده باقی مانده است. زیرا قوانین هندسه را حتی در نظریهی نسبیت خاص، باید بهعنوان قوانین موقعیتهای نسبی اجسام صلب ساکن تلقی نمود، و از یک دیدگاه کلیتر باید سینماتیک را قوانین توصیفکنندهی مقیاسهای اندازهگیری و ساعتها دانست. دو نقطهی مادی معیّن از یک جسم صلب همواره فاصلهی ثابتی از یکدیگر دارند که مستقل از محل و جهت جسم و نیز زمان است. دو وضعیت معیّن از عقربههای ساعتی که در یک دستگاه مختصات ویژه ساکن است، همواره معرف یک بازهی زمانی معیّن و مستقل از مکان و زمان است.
اصول نسبیت (مجموعه مقالات اصلی در نظریهی نسبیت خاص و عام) - انتشارات نی
منطق استعلایی کانت و حقیقت آن، منطق نظرورزانهی هگل / منطق دال لاکان، انفجاری است که هنوز امواجش آنطور که باید ما را نگرفته است. کتاب حاضر ما را به هستهی تاریک این انفجار راه میبرد … با تعابیر شیخ اشراق میتوان گفت که تمامیتِ نور در نقطهی «شب جهان» شکست میخورد و نورالانوار هرگز نمیتواند این نقطهی کسوف جهان را در برگیرد. همواره نقطهی کوری هست که نور با واپسرانیِ آن نور میشود؛ «نور / هستی بهمثابه تمامیت» فقط آنجا هست که درست در دلش شکاف و ترکی هستیشناختی وجود دارد. به دیدهی ژیژک این شکافِ هستیشناختی، این «شب جهان»، نخستین بار در کوگیتوی دکارت سر بر میآورد، در فلسفههای کانت و هگل شکلی بنیانبرانداز به خود میگیرد، در هایدگر پیچشی از سر میگذارند، و در منطق «نهـهمه» لاکان به اوج خود میرسد …
کتاب حاضر شرح جامعی است بر زیباشناسی هگل در پرتو ایدئالیسم فلسفی او. هنر در کنار دین و فلسفه یکی از اجزای مقوّم فلسفهی هگل و از مضامین محوری اندیشههای اوست. بخش نخست این کتاب مفاهیم بنیادی زیباشناسی هگل و خاستگاههای ایدئالیستی آنها را شرح میدهد، و بخش دوم میپردازد به ایضاح آرای هگل دربارهی تکوین تاریخی هنرها در قالب تسلسل سه صورت جزئی سمبولیک، کلاسیک و رمانتیک. بخش سوم اختصاص دارد به معرفی نظام هنرهای منفرد براساس ویژگیهایی که هگل برای هریک از آنها برمیشمارد. تحول تاریخی هنرها در این نظام بر مبنای گسترش نقش سوبژکتیویته در آنها تبیین میشود. مالند در شرح نظریهی مناقشهبرانگیز «پایان هنر» میکوشد برداشتهای سطحی از این نظریه را نقد، و نسبت آن را با فلسفهی روح هگل برجسته کند. به این ترتیب، صورتهای جزئی سهگانهی هنر و هنرهای منفرد در فرایندی دیالکتیکی مضمحل و به سطح مفهومی بالاتری مرتفع میشوند. افزون بر اضمحلال دیالکتیکی هنرها، شرایط نامساعد تاریخی نیز مسبب زوال تدریجی آنهاست. نویسنده با بررسی موشکافانهی زمینه و زمانهی شکلگیری اندیشههای زیباشناختی هگل، دلایل باور او به غروب امر روحانی و طلوع امر مادی در هنرها را تبیین، و علل افول آفرینشهای بزرگ هنری را تحلیل میکند و درعینحال نشان میدهد که این افول مبیّن رسیدن به آستانهی هنر مدرن است.
امروزه مسئلهی سوژهی سیاسی همچنان یکی از اساسیترین پرسشها نزد فیلسوفان و نظریهپردازان سیاست است. بهطور خاص، در اندیشهی مارکسیستی از آغاز با این پرسش مواجهیم که چه کسانی عاملان تغییرات اجتماعیاند و چگونه این سوژهها پدیدار میشوند. اما پس از گسترش انتقادات به مارکسیسم و رونق گرایشات پسامدرن، نظریهی سوژهی انقلابیِ مارکسیسم نیز اعتبار و محوریت خود را از دست میدهد. با پروبلماتیکشدن سوژهی سیاسی در اندیشهی پسامارکسیستی، متفکران پسامارکسیست میکوشند در چارچوب هستیشناسیهای غیرمارکسی به بازتعریف امر سیاسی و سوژهی سیاسی بپردازند. اما فلسفههای سیاسی پسامارکسیستی و مواجههی انتقادی آنها با نظریهی مارکسیسم و مسئلهی شکلگیری سوژه، خود، نیازمندِ ارزیابی و بررسی انتقادی است که این کتاب به آن میپردازد. نویسنده در این کتاب، با محوریت سوژهی سیاسی، به بررسی اندیشهی مارکسیستی و پسامارکسیستی، نسبت اندیشهی سه متفکر پسامارکسیست (ارنستو لاکلائو، الن بدیو و آنتونیو نگری) با اندیشهی مارکسیستی، و تحلیلِ انتقادی و مقایسهای آنها میپردازد. وی در این مسیر مبانی هستیشناسیِ غیرهگلیِ این متفکران را نیز مورد توجه قرار میدهد که برای بررسی چگونگی فراروی آنها از مارکس اهمیت بسیاری دارد. بهطور کلی، مطالعهی این کتابِ پژوهشی برای فهم دقیقتر و همهجانبهترِ اندیشهی پسامارکسیستی و نگاهی انتقادی به این نظریهها به علاقهمندان توصیه میشود.
فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴)، که از بنیانگذاران هرمنوتیک مدرن خوانده میشود، خود هیچگاه توفیق نیافت که کتابی مستقل تحت عنوان «هرمنوتیک» منتشر کند، هرچند سودای آن را در سر داشت. او نظریهی هرمنوتیکی جدید خویش را در کلاسهای درسی با همین عنوان در دانشگاههای هاله و برلین در فاصلهی سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۳۳ ارائه کرد. آنچه در کتاب حاضر میخوانید مهمترین دستنوشتههای باقیمانده از او دربارهی هرمنوتیک است که برای ارائه در همین کلاسها در طول سالیان تدارک دیده بود و البته سودای تبدیل کردن آنها به کتابی مستقل را نیز داشت. از نظر شلایرماخر، هرمنوتیک «هنرِ فهمیدنِ درستِ سخنانِ دیگری» است، چون باور دارد «روال معمول» این است که ما سخنان یکدیگر را اشتباه بفهمیم. بهعلاوه، او معتقد است اندیشیدن بدون زبان امکانپذیر نیست. در نتیجه، او هرمنوتیک را ابزاری ضروری برای پیبردن به اندیشههای دیگران و حتی اندیشههای خویشتن میدانست.
هرمنوتیک - انتشارات نی