فلسفه سياسي قرن بيستم
كتاب فلسفه سياسي قرن بيستم شرح موجز و فشردهاي است دربارهي چشمانداز فلسفهي سياسي در قرن بيستم؛ كاوشي نافذ در زمينهي رويكردهاي نظامها و دستگاههاي فلسفي، نظري و معرفتي قرن بيستم به سياست، با اشاراتي ريشهياب و پيونددهنده به انديشههاي سياسي و اجتماعي سدهي نوزدهم ميلادي. تنوع چشمگير انديشههاي عرضهشده در كتاب حاضر، از طبع پرالتهاب و ناپايدار زندگي اجتماعي انسان در قرن بيستم و تجربهي بيسابقهي او از وقوع دگرگونيهاي گسترده و ژرف در قلمرو مادي و غيرمادي در اين قرن حكايت دارد. (از يادداشت مترجم)
حقایقی که باید گفت
معرفی کتاب حقایقی که باید گفت
کامالا هریس، یکی از الهامبخشترین سیاستمداران و از زنان پیشرو در عرصهی اجتماع، در کتاب حقایقی که باید گفت از مسیری میگوید که از کودکی تا به امروز طی کرده و ضمن آن، حقایقی را از آمریکا و سیاست این کشور افشا میکند. این کتاب که در صدر پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفته، پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 آمریکا منتشر شده است.دربارهی کتاب حقایقی که باید گفت:
دختری رنگینپوست از خانوادهای مهاجر مسیری را طی کرده که سالها بعد به جایگاه معاونت ریاستجمهوری آمریکا منتهی شده است. کتاب حقایقی که باید گفت (The truths we hold: an American journey) خودزندگینامهای است که از زبان این زن بیان میشود، زنی که عمیقاً به عدالت اجتماعی متعهد است و هیچگاه اشتیاقش برای رسیدن به عدالت را پنهان نکرده است. کامالا هریس (Kamala Harris) در خانوادهای تحصیلکرده متولد شده است، پدرش اقتصاددانی محترم از جاماییکا بود و مادرش محقق برجستهای در زمینهی سرطان از هند. بااینحال، مسیر پیش روی هریس هموار نبود؛ او برای رسیدن به جایگاه معاون رئیسجمهور میبایست با تاریخ مبارزه میکرد، تاریخی که رنگینپوستان و زنان در آن جایگاه برجستهای نداشتهاند. کتاب حقایقی که باید گفت شرح اقدامات هریس در مقام دادستان کل کالیفرنیا و سناتور کنگره است، اقداماتی که با توجه به عقاید هریس، در راستای اصلاح نظام اجتماعی و قضایی آمریکا بوده است. این سیاستمدار آمریکایی از حقوق رنگینپوستان و نژادپرستی سازمانیافته و نحوهی برقراری عدالت در دادگاههای آمریکا حقایق دردناکی را افشا میکند و اصلاحاتی را در این زمینهها پیشنهاد میدهد. کامالا هریس، با در نظر گرفتن چالشهای بزرگی که آمریکا با آن روبهروست، و با تکیه بر خرد و بینشی که از حرفهی خود به دست آورده، در این کتاب دورهای همپای دورهی کارشناسی ارشد در مدیریت بحران ارائه میکند. کتاب حقایقی که باید گفت که در صدر پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز جای گرفته، با زبانی گرم و صمیمی، ما را به زندگی یکی از بزرگترین سیاستمداران معاصر دعوت میکند.مانيفست پس از 150 سال
کتاب مانيفست پس از 150 سال:"مانيفست" متني است شگفتانگيز، آکنده از بينش، غني از نظر معنا و سرشار از لحاظ امکانهاي سياسي. هرچند حق نداريم در متني دست ببريم که سند تاريخي مهمي شده است، چنانکه مارکس و انگلس در مقدمهي سال 1872 خود بر چاپ آلماني آن يادآور شدند، با وجود اين در پرتو شرايط معاصر و تجارب تاريخيـجغرافيايي نهتنها حق ماست، بلکه موظف به تفسير آن نيز هستيم. مارکس و انگلس در آن مقدمه نوشته بودند: "کاربرد عملي اين اصول، همانطور که در خود 'مانيفست' ذکر شده، هميشه و همهجا به شرايط موجود تاريخي وابسطه است." (از مقالهي ديويد هاروي، در متن کتاب)
از راز به خرد
در این کتاب به غبارزدایی از برداشت های غیر عدالت جویانه از دین اسلام پرداخته است. در جریان این مکاشفه سعی می شود به ذات و جوهره دین که بر اساس عقلانیت استوار است دست یافت. می دانیم قوانینی که از آیات قرآنی و روایات استنتاج می شود نباید از بستری راز گونه و ابهام آمیز برخوردار باشند، بلکه طرح های اخلاقی و حقوقی اسلام بایستی بر استدلالی قوی و مستحکم بنا شوند. گرچه سمبل ها و نمادها معمولا ثابت هستند اما در طول تاریخ آرای فقهی متغیر، گوناگون و تابع واقعیت های بیرونی بوده اند.
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.