در این متن مباحثِ مهمِ بیش از پنجاه اثرِ دریدا مستقیماً بررسی شده و نکات مرتبط در بعضی نوشتههای دیگر او نیز مطرح شده است. خوانندگان میتوانند نهفقط شکلگیری اندیشهی دریدا را در سیر تاریخی زندهی آن از خلال مباحث او درک کنند بلکه چکیدههای گاه مبسوطی از اکثر آثار او را نیز در اختیار داشته باشند. افزون بر این میتوان راهورسم اندیشهورزی دریدا را که ساختارزدایی نامیده میشود در نمونههایی زنده و ملموس مشاهده کرد. در این متنها همچنین میتوان با جوانبی از سرگذشت شخصی دریدا و روایتهای او از زندگیاش آشنا شد که بیان نوعی بیمأویی و حاشیهنشینی است و جایگاه «غیرعادی» او را در فرهنگ فرانسوی و اروپایی بازتاب میدهد.
معرفی کتاب فریدریش نیچه؛ زندگینامهای فلسفی (گالینگور)
در این کتاب، یانگ به بسیاری از پرسشهای پیچیدهای میپردازد که حاصل امتزاج شرح حال نیچه با آثار اوست: چرا پسر کشیشی پروتستان به جایی رسید که خود را «دجّال» بخواند؟ چرا این پروسی سرسخت از پروس زمان بیسمارک بیزار شد؟ و چرا این دشمن فمینیسم معاشرت با زنان فمینیست را ترجیح میداد؟ یانگ تفکّر نیچه را در بافتار روزگار خودش ــ ظهور میلیتاریسم پروسی، یهودستیزی، علم داروینی، جنبشهای «جوانان» و نهضتهای رهاییبخش، و نیز نظریهی «مرگ خدا» ــ میگذارد و بر تأثیر قطعی افلاطون و ریشارد واگنر در تلاش نیچه برای اصلاح فرهنگ غربی تأکید میکند. از تأثیر ویرانگری که عشق نافرجام نیچه به لو سالومه بر شخصیت او داشت نیز سخن میگوید و میکوشد تا بفهمد چرا نیچه در چهلوچهار سالگی دیوانه شد.
مواجههی تصادفی نیچه با کتاب اینک مشهور شوپنهاور، یعنی جهان همچون اراده و تصوّر، آغاز راهی بود که او را به سوی اندیشهای تازه دربارهی معنای زندگی و مسئلهی رستگاری انسان رهنمون شد. آشنایی و مصاحبت نسبتاً طولانی وی با ریشارد واگنر نیز حادثهی مهم دیگری بود که در شکلگیری فلسفهی دوران جوانی او مؤثر افتاد، هرچند نیچه در دوران پختگی اندیشه و فلسفهاش از این هر دو مراد و مربّی خود، یعنی شوپنهاور و واگنر، درگذشت و به انتقاد از اندیشههای آنها پرداخت. آشنایی او با سنّت شرقشناسی آلمان، که در قرن نوزدهم پیوند استواری با رشتهی تخصّصی نیچه، یعنی فیلولوژی، داشت او را با جهانهای فکری ادیان و ادبیات شرق آشنا کرد. انتقادهای روزافزون وی از مسیحیت و تباهیهایی که به زعم خود در آن میدید، موجب شد که آرمانهای خود را در ادیان شرقی بجوید. از سر تصادف نبود که مشهورترین کتاب خود را به نام پیامبری ایرانی نوشت و نام آن را چنین گفت زرتشت نهاد. زرتشتی که ما در آن کتاب میبینیم، بسی بیش از آن که با روایتهای خود زرتشتیان همخوانی داشته باشد، در واقع تصویری است از خود نیچه که از غار تیرهگون مسیحیت به در آمده و به منتقد سرسخت آن بدل شده بود.
فریدریش نیچه؛ زندگینامهای فلسفی (گالینگور) - انتشارات نی
در گذر به تاریخ، دمخورشدن با اندیشه و زندگی یونانیان باستان، سفری دلانگیز است. فلاسفهی یونان اندیشهی خود را ابتدا به کشف گوهر نخستین وجود و چگونگی سیر آن از وحدت به کثرت معطوف کردند و بهتدریج سرشت انسان و زندگی جمعی و سیاست و ملزومات آن را در مرکز تأملات خود قرار دادند. در میان آنان بهخصوص افلاطون و ارسطو قلم به دست گرفتند و آرای خود و پیشینیانشان را ثبت و جاودانه کردند. در واقع، یونانیان پایههای اندیشهورزی در حوزههای گوناگون فلسفی را بنا نهادند و نظامهای سیاسی مختلف را نیز در دولتشهرهای خود آزمودند. به نظر نویسنده، بدون آشنایی با آنچه افلاطون و ارسطو در باب سیاست و نسبت آن با مفاهیم مربوط به عدالت و سرشت تناقضآمیز و تراژیک دولت نوشتهاند، در هیچ عصری نمیتوان سیاست را بهدرستی فهمید و سیاستورزی واقعبینانهای در پیش گرفت. این کتاب جلد نخست شرح و بسط الزامات سیاست در عصر ملتـدولت و در حقیقت کوششی برای ارائهی توضیحی روشن و روان و بدون ارزشداوری از دو اثر ماندگار افلاطون و ارسطو در حوزهی سیاست است که با مروری بر آرای فلاسفهی پیش از آنان و ابعاد متنوع زندگی یونانیان باستان همراه شده است.داستان یونان باستان (درباره روایت احمد زیدآبادی از سیاست در ذهن و زندگی یونانیان - انتشارات نی
کتاب اخلاق اسپینوزا یکی از شاهکارهای بلامنازع فلسفهی مدرن متقدم است. اسپینوزا، این بهدیدهی برخی بتشکن نستوه و بهدیدهی برخی بتگر سرمست، در کتاب نهچندان مطول اخلاق شرحی آیینستیز از خدا، نگرشی نوین در باب نسبت ذهن و جسم، نظریهای نظاممند دربارهی عواطف و قواعدی برای فضیلت و سعادت بشری به دست میدهد. جِی، تامس کوک در کتاب اخلاقِ اسپینوزا؛ راهنمای خواننده پسزمینهی تاریخی و فلسفی نگارش کتاب و مضامین مهم آن را توضیح میدهد. سپس با ارجاع مدام به متن فیلسوف میکوشد خواننده را به فهمی روشن از آن برساند و در نهایت دربارهی تأثیر این اثر فلسفی کلاسیک بر فیلسوفان دیگر سخن میگوید. کتاب راهنمای حاضر، دریچهی مناسب برای ورود به جهان جذاب اخلاق را به روی همهی دانشآموزان فلسفه و الهیات میگشاید.
نویسندهی کتاب، بندیکت کُهلر، که تحصیلات اقتصادی ـ تاریخی و همچنین تجربهی بانکداری دارد در آخرین اثر خود ثابت میکند عناصر اصلی سرمایهداری مدرن که ابتدا در ونیز ظاهر شد درواقع از نهادها و رویّههای کسبوکار اسلامی اقتباس شدهاند. ازجمله نوآوریهای مهم مسلمانان: ایجاد نهادهای شرکت و وقف، ابداع فنون مدیریت تجاری، ریاضیات بازرگانی و اصلاحات پولی است. به ادعای نویسنده، اسلام تنها دینی است که بنیانگذارش کارآفرین بود و احترام به قراردادها در این دین یک واجب دینی و وظیفهی مدنی شمرده میشد. مکه نهفقط مکانی مقدس، بلکه مرکزی بسیار مهم برای تجارت بود و تجربهی پیامبر در تجارت، نقشی مهم در ادارهی موفق شهر مدینه و مذاکره و جنگ با دشمنان داشت. نویسنده با اتکا به منابع گسترده و با بیانی جذاب، خواننده را از مکه به مدینه، دمشق، بیتالمقدس، بغداد، قاهره و سایر شهرهای اسلامی میبَرد و با شیوههای مدیریتی حاکمان آن بلاد آشنا میکند و سیر تحول نهادهای اسلامی و علل پیشرفت و سپس افول تمدن اسلامی را با توجه به انگیزههای اقتصادی تحلیل میکند.
صدر اسلام و زایش سرمایه داری - انتشارات نی
معرفی کتاب آقای فوکت (گوشههایی از تاریخ سیاسی اروپا در میانهی سدهی نوزدهم)
از فوریه تا نوامبر ۱۸۶۰، نزدیک به یک سال، مارکس از ادامهی نگارش اثر مهم خود سرمایه دست برداشت تا آقای فوکت را بنویسد ــ کتابی در پاسخ به تهمتهای بیشرمانهی سیاستپیشهای دموکراتنما به نام کارل فوکت که با دروغبستن به مارکس و یاران او در پی کوبیدن جنبش نوپای کارگری آلمان بود. آقای فوکت، که میتوان آن را تکملهای بر هجدهم برومر لوئی بناپارت دانست، گذشته از دانش ژرف تاریخی و ادبی مارکس، آینهی باور او به پیوند نظر و عمل و رد کردار روشنفکران برج عاجنشین است. پس از انتشار کتاب، بسیاری ازجمله ولف و لاسال آن را ستودند. انگلس دربارهی آن به مارکس نوشت: «محشر است… کوبنده است… هرچه آن را بیشتر میخوانم بیشتر لذت میبرم… بیگمان، این بهترین جدلی است که تاکنون نوشتی.»
آقای فوکت (گوشههایی از تاریخ سیاسی اروپا در میانهی سدهی نوزدهم) - انتشارات نی
«اگر کسی را بیابم که بتواند در واحد جزئیات کثیر را ببیند و در جزئیات کثیر و پراکنده صورت واحد را، چنان سر در پی او میگذارم که گویی خدای من است. من کسانی را که از این هنر بهرهورند اهل دیالکتیک مینامم.»
ــ افلاطون
موضوعاتی که افلاطون به آنها پرداخته متنوع و وسیعاند. او پرسشهایی را مطرح کرد که امروز هم پیش روی ما هستند و برای پاسخ به آنها به مطالعهی صورتهای انتزاعی پرداخت. جهان ایدهها موضوع جستوجوی افلاطون برای کشف حقیقت شد.
ریچارد کروت در این مقدمهی بینظیر اندیشهی یکی از بنیانگذاران فلسفهی غرب را، از خلال گفتوگوهایی که نوشته، کاویده است. او از محاورات اولیه و پرسشهای اخلاقی افلاطون آغاز میکند و تا بررسی متافیزیک افلاطون در آثار متأخرتر پیش میرود.
«پرسش از ذات آزادی پرسش بنیادین فلسفه است، حتی اگر پرسش راهبر فلسفه پرسش از هستی باشد.» آنچه اندیشهی هایدگر دربارهی آزادی را از متفکران پیش از وی متمایز میکند، تغییر چارچوب بحث از آزادی است. برای هایدگر آزادی دیگر صرفاً در سطح فعل انسانی مطرح نمیشود، بلکه به عقیدهی او ذات آزادی را باید در نسبت با هستی جستوجو کرد. به عبارت دیگر، آنچه در بحث دربارهی آزادی در کانون توجه این فیلسوف قرار میگیرد ارادهی آزاد انسان نیست، بلکه بنیادی است که ارادهی آزاد نیز در نسبت با آن معنا پیدا میکند. این نوشته میکوشد ایدهی آزادی در اندیشهی هایدگر را در سه ساحت انسان، جهان و هستی بررسی کند. اگر مسئلهی آزادی در هستی و زمان حول محور دازاین جریان دارد و مسیر بازگشت دازاین به ذات خود بهمثابهی امکان محض یا گشودگی هستی را دنبال میکند، در نوشتههای بین سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۰ مفهوم آزادی استعلایی در نسبت با مفهوم جهان مطرح میشود. در اینجا آزادی، بهمثابهی بنیادِ هر بنیانگذاری، هرگونه مواجهه و نسبت برقرارکردن انسان با جهان و بدینسان طرحافکنی و ساخت آن را ممکن میسازد. سرانجام، از سال ۱۹۳۰ به بعد، مفهوم آزادی بیش از هر چیز با مفهوم هستی گره میخورد و آزادی بر مجالیافتگی برای نامستورسازی حقیقت دلالت میکند.