مادر: قانون به کلی نگهداری جسد تو خونه رو ممنوع کرده. قانون میخواد که همهچیز سر جای خودش باشه. زندهها تو شهر، مردهها تو قبرستون! وقت ملاقات با مُردهها هم مشخص شده و کاملاً دقیقه.
پدر: شما میتونین یه معشوقه داشته باشین، ولی تا میمیره میشه جزو اموال شهر.
ازدواج های مرده (۱۹) نوشتهی آزیا سرنچ تودوروویچ و منتشرشده توسط انتشارات نی، رمانی است با درونمایهای سورئال و انتقادی که مرز بین مرگ و زندگی را به چالش میکشد. داستان در جهانی میگذرد که در آن قوانین، روابط انسانی را حتی پس از مرگ کنترل میکنند. شخصیتها در وضعیتی غریب قرار دارند که احساسات و تعلقاتشان در برابر قوانین رسمی رنگ میبازد. این اثر با زبانی تیزبینانه و طنزی تلخ، مفاهیمی چون مالکیت، عشق و قواعد اجتماعی را زیر سؤال میبرد.
ازدواج های مرده (۱۹) - انتشارات نی
من نمیخوام بفهمم. فهمیدن برای شما خوبه. من برای کار دیگهای، غیر از فهمیدن، این جام. من اومدم اینجا به شما بگم نه و بمیرم.
«آنتیگون» را ژان آنوی نمایشنامهنویس فرانسوی براساس نمایشنامهای از سوفکل نوشته است. سوفکل این نمایشنامه را پنج قرن پیش از میلاد نوشته است. در قرن بیستم آنتیگون چند بار بازآفرینی شده است و فضای قرن بیستم بهخصوص جنگ جهانی و قساوت بشر در حق همنوعان خودش به آن آمیخته شده است. یکی از موفقترین بازآفرینیها نمایشنامه «آنتیگون» اثر آنوی است که آن را در اوج جنگ و در فاصله سال 1941 و 1942 نوشت و در سال 1944 درحالیکه فرانسه هنوز تحت اشغال نازیها بود، برای اولین بار روی صحنه برد. در آن سالها آنتیگون به نماد مبارزه و مقاومت دربرابر نازیها تبدیل شد. اما این نمایش همچنان زنده است و در جایجای دنیا به روی صحنه میرود؛ زیرا در این دوره نیز زورگویان و مستبدان زیادی در جهان وجود دارد و مبارزه با آنها هنوز ادامه دارد.
در اسطورههای یونان آنتیگون دختر ادیپ و یوکاسته است. برادرانش پولونیکس و اتئوکلس در جنگ مخالفان هفتگانۀ تب همدیگر را میکشند. کرئون پادشاه تب و دایی آنها تدفین پولونیکس را به جرم خیانت ممنوع میکند. آنتیگون از این فرمان سرپیچی میکند و میگوید که «از قلب فرمان میبرد». او برادر را به خاک میسپارد و به دستور کرئون زنده به گور میشود.
آنتیگون آنوی علیرغم شباهتش با اثر سوفکل تفاوتهای مهمی با آن دارد که هرچند ناشی از زمینه و زمانۀ آنوی است اما نشان از خلاقیت او دارد. آنوی روح دوران خودش را در این نمایشنامه دمیده است.
در «آنتیگون» آنوی تمام شخصیتها در صحنه حاضر هستند و هریک به کاری مشغول هستند. یکی از شخصیتهای روی صحنه یعنی «صحنهخوان» از بقیه جدا میشود و تراژدی آنتیگون را همچون یک نقال روایت میکند. بنابراین مخاطب از همان ابتدا متوجه میشود که چه بر سر آنتیگون و شخصیتهای دیگر میآید. تماشاگر از آغاز نمایش میداند آنتیگون خواهد مرد. بنابراین آنوی، ذهن مخاطب را به سمت مسیری میبرد که آنتیگون تا مرگ طی خواهد کرد و بدینسان مخاطب را به سمت توجه به جزئیات هدایت میکند.
یکی از ساختارشکنیهای آنوی در زبان تراژدی کلاسیک است. ژان آنوی زبان محاوره را برای روایت اثرش انتخاب کرده است؛ زبانی که مردم کوچه و بازار با آن سخن میگویند. کاستن از وجه اسطورهای نمایشنامه و اضافهکردن ابعادی امروز به آن یکی دیگر از ویژگیهای کار اوست. گویی این اتفاقات در فرانسه دوران جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد، ضمن آنکه در هر زمان و مکان دیگری از جهان معاصر نیز میتواند رخ دهد.
اجراهای زیادی از نمایشنامه «آنتیگون» به روی صحنه رفته است اما خواندن این نمایشنامه نیز خالی از لطف نیست، اما برای علاقمندان به نمایشنامهنویسی خواندن آن امر ضروری است.
همیشه بذارین مردها خیال کنن خیلی مَردن. حتی وقتی قد قاطرم مردونگی سرشون نمیشه. وقتی میآن خونه، جلوی در واساده باشین. چشمهاتون بخنده، حتی اگه تا وقت اومدنش یهریز گریه کرده باشین. یه جوری نفس بکشین که انگار با اومدن اون، هوای خونه تازه شده؛ حتی اگه از بوی عرقش عُقتون میگیره.
مرد اول: اما اگه اعتراف کرده باشیم یعنی به خاطر قتل یه زن اعداممون میکنن؟!
مرد دوم: اَاَاَاَه تو هم که هی میگی اعدام اعدام.
مرد سوم: آره اعداممون میکنن.
مرد دوم: اما آخه چرا؟
مرد سوم: چون قاضی گفته.
مرد اول: اما آخه سه نفرو به خاطر یه نفر؟!
مرد دوم: راست میگه این بیعدالتیه!!
جامعهشناسی هنر، دانشی «دوزیستی» متشکل از دو رکن هنر و جامعهشناسی است. هنر، واژهای با بار ارزشی، از زمرهی علوم انسانی است که سرشتی کیفیتگرا دارد. زیباشناسان و فیلسوفان هنر کوشیدهاند هنر را از زوایای سهگانهی هنر، هنرمند و مخاطب بنگرند و با صورتبندی تعاریفی عمدتاً ذاتشناسانه، پرسش کلی چیستی هنر را پاسخ گویند. جامعهشناسی علمی کمیتگراست که به مطالعهی اجتماع و نظامهای انسانی، روابط افراد با یکدیگر و با جامعه، نهادها و ساختارهای اجتماعی میپردازد، و نیز به موضوع ارتباطات انسانی و چگونگی انتقال و خلق معنی در بستر اجتماع، توجهی جدی دارد. جنبهی اخیر، در جامعهشناسی هنر حائز اهمیت محوری است. قیاس رویکرد علوم انسانی و علوم اجتماعی به هنر، که فصل مهمی از این کتاب است، بازگشایندهی دریچهی وسیعی به روی بحثهای جاریِ مطالعات فرهنگی و پژوهشهای هنری است که چالش گفتمانی زیباشناسی و جامعهشناسی هنر در سرلوحهی آن قرار دارد.
مجموعهی حاضر ضمن بررسی رهیافتها، نظریهها و گفتمانهایی که اساس مطالعات اجتماعی هنرها در زمانها و مکانهای گوناگون قرارگرفتهاند، اهمیت و نقش نهادهای اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اقتصادیِ تأثیرگذار بر آفرینش و بازآفرینی هنرها را به تحلیل و ارزیابی میگیرد و بر شیوههای خلق آثار هنری در بستر اجتماع و چگونگی ایجاد ارتباط میان هنرمندان و مخاطبان آثار هنری، و عرضه و فروش آنها، در دورههای مختلف نظر میکند. هنر و ایدئولوژی، هنر و اخلاق، بررسی پایگاه اجتماعی و اقتصای هنرمندان، نقش بازاریابان و منتقدان در کامیاب ساختن آثار هنری، نقش هنر در بازتولید منزلت اجتماعی، تحقیق دربارهی ریشههای اجتماعی معیارهای ذوق و داوری و نیز عوامل اجتماعی تفسیرها و ارزیابیهای هنری، و دیگر دستاوردهای جامعهشناسی هنر در عرصههای نظری و عملی از زمرهی بحثهای این مجموعه است.
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
● عزیز دلم، تو صبح و ظهر و شب به او عشق ورزیدهای. حرف که میزد، دوستش داشتی؛ ساکت میماند، دوستش داشتی؛ راه میرفت، دوستش داشتی؛ غذا میخورد، دوستش داشتی؛ میخوابید، باز دوستش داشتی. آدم نمیداند از دست این دوست داشتن تو به کجا پناه ببرد.
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
● پسرتو میخواستم، نمیخواستم فریبش بدم، اما بازوهای اون یکی مثل موج دریا منو میکشید و با خودش میبرد، مثل افسار قاطر به گردنم افتاده بود تا ابد، برای همیشه، همیشه، منو با خودش میکشید و میبرد، حتی اگه پیر میشدم و تمام پسرهای پسرت چنگ مینداختن به موهام که جلومو بگیرن.
ص ۹۹
عروسی خون (۵۸) (نمایشنامه) - انتشارات نی