عروسی شغالها
عروسی شغالها دو راوی دارد، راویانی از دو نسل که بندی به بلندای طول یک زندگی آنها را به هم متصل کرده و جداییشان را ناممکن...
عروسی شغالها سرنوشت مادر و دختری را روایت میکند که در تلاشاند گرههای کور زندگیشان را باز کنند، در حالی که در این مسیر گرهها تنگتر و تنگتر میشوند...
آوای عروسی شغالها آوای دلهرهآورِ این واقعیت است که ممکن است زخمها در گذر زمان التیام پیدا کنند، اما رد و نشان آنها تا ابد باقی میماند.
شب به خرس
شب بهخرس روایتی مرموز از جهانی آشناست. آدمهایی معمولی با پیشینه و آیندهای پُررمزوراز. شب بهخرس جهانی کُند را روایت میکند که آرامآرام عنصر انتقام، خیال و جادو به آن اضافه میشود. شب بهخرس داستانِ مردی تنها به نامِ «فاضل قناعتجو» است که زندگی یکنواخت و سادهای دارد و دلسپردۀ دخترخالهای است که هیچوقت به او توجه نکرده، اما با آشنایی تصادفیاش با «عادل عنصری» که مانند او عشقی از دست رفته دارد و رازی سربهمهر، و با به میان آمدن پای شرکت انتقامجوییِ بنفشه، زندگیاش دستخوش تغییراتی میشود و جهان داستان سمت و سویی دیگر میگیرد
شهریور شعلهور
در رمانژانر شهریور شعلهور مسائلی چون مافیای دارو و پزشکی، زدوبندهای اقتصادی و وضعیت بحرانی زندانها دستمایۀ محمدحسن شهسواری برای داستانپردازی قرار میگیرد و البته مانند دیگر آثار نویسنده باز هم عشق و رفاقت است که در این دنیای سراسر سیاهی پرحادثه ناجی همه میشود.
شهریور شعلهور توانایی نویسنده در پرداختن به چندگانهای جنایی را به تصویر میکشد و دومین جلد از این چندگانه است. رمانی است در نوع خود خواندنی و پرکشش که خوانندگانش را با خود همراه میکند.
نویسنده در شهریور شعلهور، که در واقع ادامۀ مرداد دیوانه است، قهرمانان داستان را در تعامل با پلیس و در تقابل با دستهای پنهان و قدرتمند پشت پرده قرار میدهد، به این امید که بر سیاهی و پلشتیای که حاکم شده است غلبه کنند، غافل از آنکه دستهای پشت پرده در تلاش برای سربهنیست کردن آنها از هیچ قتل و جنایتی فروگذار نمیکنند.
من فقط دو نفر را کشتهام
قهرمان این رمان، در بحبوحۀ نابسامانی روابط خانوادگی و در کشاکش شکایت شاکیان یک پروندۀ کلاهبرداری، به جرم قتل بازداشت میشود. در اولین فرصت نگهبان بازداشتگاه را مجروح میکند و از کلانتری میگریزد، در پی اتفاقات بعد از فرار، بلافاصله درگیر ماجرای قتل دیگری میشود.
پس از مدت کوتاهی که با افراد خلافکار همخانه میشود، هراس از کشته شدن از آن خانه که حالا برایش به زندانی دیگر تبدیل شده فراریش می دهد و درست همان روز خودش را وسط ماجرای حیرتانگیز دیگری میبیند که به قاچاق اسلحه یا عتیقه شباهت دارد.
از مهلکۀ بعدی نیز جان سالم به در میبرد، ولی در مرز آبی ایران و پاکستان دستگیر میشود. در زندان قتل دیگری به پروندهاش اضافه میشود. بعد از آن به جرمی امنیتی بازداشت میشود و پشت سر هم برایش ماجراهای هولناک اتفاق میافتد.
هیچکدام از این ماجراها و افرادی که سر راه او قرار میگیرند شباهتی به یکدیگر ندارند و هرکدام او را در موقعیت ناشناختۀ متفاوت دیگری قرار میدهند.
اگرچه این رمان حول محور ماجراهای مربوط به اختلافات خانوادگی و کلاهبرداری و قتل میچرخد، نویسنده در این رمان خانوادگی و پلیسی تلاش کرده است از جهان محدود یک خانواده فراتر برود، با خلق شخصیتها و موقعیتهای بیشباهت به یکدیگر، جهانهای فکری متفاوتی را در کنارو مقابل هم قرار دهد.
خاله بازی
«خاله بازی» داستان یک مرد و سه زن است. زنها هر کدام به فراخوان موقعیت خود وارد زندگی این مرد میشوند و نقشی را بازی میکنند که برای آنها مقدر شده است. یکی میآید تا بمیرد، یکی میآید تا بماند، یکی میآید تا نپذیرد. آن که نمیپذیرد به کاستیهای طبیعی خود گردن میگذارد اما سعی میکند رویاروی کاستیهای اجتماعی بایستد و در نقشی که همگان برایش در نظر گرفتهاند بازی نمیکند. او در پی یافتن و ساختن یک هویت یگانه برای خود است: خانم دکتر گفت: «این هم لیلی شما جناب مسعود خان، صحیح و سالم، از این به بعد بیشتر مواظبش باش.» دسته گل را به طرفش دراز کردم.
روشنک پقی زد زیر خنده و خانم دکتر گفت: «چرا مثل مجسمه وایستادین، بشینین تا روشنک از خنده غش نکرده.» بلقیس سلیمانی، نویسنده رمان ستوده شده «بازی آخر بانو» در رمان «خاله بازی» نسلی را باز میخواند که جهان و بنیادهایش را دیگرگون میخواست، نسلی که نقشهای ازلی را ابدی نمیخواست و ... این مرد یک آقای سنتی به تمام معناست. تو چطور متوجه نشدی؟ چرا فکر کردی این مرد به پای تو میسوزد و میسازد؟ چرا فکر کردی آن شور و شر عدالت طلبی و آزادیخواهی مخصوص دوران جوانی، مانع از بروز شخصیت واقعیاش میشود؟ ما ادامه سر راست پدران و مادرانمان هستیم. ابله!
دریا روندگان جزیره آبیتر
صدای دریا از دور میآید. هابیل و قابیل پایان سرنوشت خود را در خلیج پررمز و راز آغاز میکنند و دریاروندگان جزیره آبیتر، صید مروارید را از یاد میبرند. آنچه میماند، غروب خورشید بر فراز کپرهاست. «عطر یاس»، «آخرین نسل برتر»، «برشهای کوچک» و نو نوشتهها جمع آمدهاند تا «دریاروندگان جزیره آبیتر» را پدید آورند. مجموعهای که حاصل کنکاش نویسنده است در سرشت اسطورهساز و زمانه اسطورهستیز.
سمفونی مردگان
آدمها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی میکنند، من مال نیمهی اول بودم و او نیمهی دوم. آنکه نیمه اول عمرش را زندگی کرده است، برادری است که تلاش میکند تا پا جای پای پدر بگذارد؛ پدری مستبد و تمامیتخواه. و آنکه نیمهی دوم را زیسته است، برادری است شاعر و روشنفکر، جوانی که نماد نسل روشنفکران معاصر ایران است.
برادر روشنفکر در برابر ابتذال خانه و جامعه عصیان میکند، دل به عشق میسپارد و تلاش میکند اگر نه در جامعه لااقل در گوشه انزوایش دنیایی عاری از پستی و بدخواهی بسازد. برادر دیگر پیش میرود و به پدری دیگر بدل میشود. تضاد میان برادران ادامه مییابد و سرانجام یکی قربانی دیگری است. اما سرنوشت این هابیل و قابیل معاصر متأثر از هزاران رویداد تاریخی معاصر است؛ رویدادهایی که نه هابیل را چون گذشته باقی گذاردهاند و نه قابیل را. عباس معروفی، روزنامهنگار و نویسنده مشهور ایرانی، ٤٦ سال دارد، جوایز داخلی و بینالمللی بسیاری را از آن خود کرده و مدتی است ایران را به ناچار ترک گفته است.
معروفی اکنون ساکن آلمان است، همچنان مینویسد و تسلطش بر شیوههای مدرن داستاننویسی و شناختش از تاریخ و اسطوره او را در زمره پرمخاطبترین نویسندگان ایرانی قرار داده است.
نقدی بر این کتاب
مه مانی
لباس های پیرمرد رنگ و رورفته و پوسیده به نظر می رسید . انگار نور تند و مستقیم سالیان تارو پودش را به نیش كشیده باشد ، كافی بود دست بهشان بزنی تا از هم وا بروند. پیرمرد سرش را خاراند و دستش را توی بقچه كرد و نان خشكی بیرون آورد و سق زد. چق چق جویدن نان خشك در فضای خالی و سوت و كور میدانگاه پیچید و در دل شیری كور مه فرو رفت.