ونگوگ تجسم چیزی فراتر از گرایشی هنری است. او تجسم الگوی تازهای از هنرمند به شمار میآید. از زمان ونگوگ به بعد، نگاه معمول به آفرینش هنری تغییر کرده است. این شخصیت یکتا در حالی مطرح شده که همان اجتماعی به او علاقهمند شده که پیشتر وی را گرفتار کرده بود. اما اجتماع نیز بدینوسیله دگرگون شده است. پرسش کتاب حاضر این است که ونگوگ چطور قدیس شد؟ ناتالی انیک، پژوهشگر نامدار حوزهی جامعهشناسی هنر، این رویداد را در شش مرحله بررسی کرده است: کار ونگوگ به معما و زندگیاش به افسانه و تقدیرش به رسوایی بدل شد، نقاشیهایش را به فروش گذاشتند و به نمایش درآوردند، و مکانهایی که رفته بود و اشیایی که لمس کرده بود به یادگاری بدل شد. ونگوگ نهفقط به تاریخ هنر و نقد، که موضوعشان برساخت عظمت هنری است، بلکه به همان اندازه به تاریخ دین تعلق دارد، که کارش بررسی برساخت ایثارگرانهی عظمت است؛ به سنت زندگینامهنویسی و قدیسنگاری مربوط است، که قصدش واکاوی نظامهای تحسین و قهرمانسازی است؛ به روانپزشکی، روانشناسی و انسانشناسی مرتبط است، که موضوع کارشان انحراف و یکتایی است؛ به اقتصاد تعلق دارد، که پولیسازی ارزشِ منتسب به اثر را وامیکاود؛ و دستآخر به جامعهشناسی دین هم بیربط نیست، که در خصوص منزلت یادگاریها، زیارت و تاوان یا کفاره تحقیق میکند.
تیا دِنورا، استاد دانشگاه اکستر، بیگمان مهمترین چهرهی آکادمیک در حوزهی جامعهشناسی موسیقی در دهههای اخیر است که با پژوهشهای متنوع و بینرشتهای خویش سهم بسزایی در احیای این رشته داشته است. پس از آدورنوکوششی است در جهت تدوین برنامهای پژوهشی برای جامعهشناسی موسیقی تا به کمک آن بتوان سهم موسیقی را بر صورتبندی ساحتهای مختلف جامعه بررسی کرد. به همین منظور، دِنورا در کتاب حاضر، با بهرهگیری از میراث فکری آدورنو و همزمان نقد آنها، تفسیر تازهای از این حوزهی پژوهشی ارائه میدهد، و در این راه از میراث فکری صاحبنظرانی همچون هوارد بکر، لیدیا گر، کریستوفر اسمال، اروینگ گافمن، برونو لاتور بهره میبرد تا به جای نظریهپردازیهای کلان و غیرواقعی موسیقی را «در عمل» و در بطن موقعیتهای اجتماعی بررسی کند. ماحصل کار او به پژوهشگران یاری میرساند تا قدرت موسیقی را در گسترههای اجتماعی بسیار متنوع و حتی به صورت بینرشتهای تحلیل نمایند.