وانهاده
در سه داستان که به نقل از The Sunday Herald Times [London] "داستان هایی بسیار هوشمندانه در مورد فروپاشی اشتیاق" اند ، سیمون دو بووار نویسنده ی نام آشنای فرانسوی ما را به درون زندگی سه زن می کشاند ، زنانی که همه شان دوران جوانی شان را پشت سر گذشته ، و با بحران های غیر منتظره ای روبرو هستند. کتابی جنجالی و جذاب که بینش جالب توجه دوبووار درمورد زنان را به خوانندگان ارائه می دهد. هر سه زن این داستان با چیزی مشترک مواجه اند: تنهایی و ترس. ترس از پیر شدن. ترس از آنکه در زندگی شان شکست خورده اند. آن ها وامانده اند. آنها "وانهاده" شده اند .شخصیت اصلی زنی به نام مونیک. او زنی است معمولی مانند میلیون ها زن دیگر. زنی که زندگی اش را فدای همسر و فرزندش کرده است و حالا بحران پیری را از سر می گذراند. خود دوبووار در مورد این کتاب گفته است که هرگز هیچ داستانی به غم انگیزی آن ننوشته است!
دوبووار فیلسوف، نویسنده، اگزیستانسیالیست و فمنیست فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جنس دوم او است که چند سال پس از چاپ به عنوان مانیفست فمنیسم شناخته شد.
بعد از زلزله
معرفی کتاب بعد از زلزله
هاروکی موراکامی در «بعد از زلزله» که در سال دو هزار منتشر شد از زلزله بزرگ سال 1995 در ژاپن تاثیر گرفت. این مجموعه داستان، شامل داستان های «بشقاب پرنده در کوشیرو»، «منظرهای با اتوی چدنی»، «تایلند»، «قورباغه عظیم توکیو را نجات میدهد» و «شیرینی عسلی» است.
موراکامی در این مجموعه داستان به تشریح خشونت پنهان در لایههای زیرین جامعهٔ مدرن ژاپن میپردازد. «وضعیت اقتصادی در اوج شکوفایی بود و مردم آنقدر پول داشتند که نمیدانستند با آنچه کار کنند. در همین حال بود که زلزله اتفاق افتاد. برای شخصیتهای «بعد از زلزله»، زلزلهٔ کوبه بازتاب گذشتهٔ فراموششدهای است که پیشتر از اینها به خاکش سپرده بودند. ساتسوکی سی سال از عمر خود را با نفرت از یک مرد سپری کرده است: عاشقی که شانس او را برای بچه داشتن از بین برده. آیا حس انتقامجویی او باعث وقوع زلزله شده بود؟ پدر و مادر عجیب و غریب جانپِی، در کوبه زندگی میکنند. آیا او میتواند خود را به آنها برساند؟ میاکه خانوادهٔ خود را در کوبه ترک کرده است تا در جایی فرسنگها دورتر، نیمهشبها در کنار ساحل، آتشبازی راه بیندازد. سالایِ چهار ساله هر شب در کابوسهای خود مردِ زلزله را میبیند که میخواهد او را در جعبهای کوچک محبوس کند. کاتاگیری وقتی به خانه برمیگردد، در آپارتمان خود با ابَر قورباغهای روبرو میشود که مأموریت دارد توکیو را از شرّ کِرم بزرگی که زمین را سوراخسوراخ میکند، نجات دهد. ابَرقورباغه میگوید: «وقتی آن کِرم عصبانی میشود، زلزلهای اتفاق میافتد؛ و الآن او خیلیخیلی عصبانی است.» یکی از ویژگیهای اصلی این مجموعه داستان این است که یک سری نکات و رمز، این داستانها را به هم پیوند میدهد. در واقع برخی منتقدان آمریکایی براین باورند که بعد زلزله مجموعه داستان نیست، بلکه یک رمان است.
کتاب آشفته حالان بیدار بخت
معرفی کتاب آشفته حالان بیدار بخت
"آشفته حالان بیدار بخت" اثری است که ده داستان کوتاه از "غلامحسین ساعدی" را شامل می شود که علاوه بر داستانی به همین نام، عناوین باقی قصه ها عبارت اند از "اسکندر و سمندر در گردباد"، "پادگان خاکستری"، "میهمانی"، "شنبه شروع شد"، "واگن سیاه"، "بازی تمام شد"، "خانه باید تمیز باشد"، "ای وای تو هم !" و "صدا خونه".هر کدام از این داستان ها، قصه ی منحصر به فرد خود را دارند و در داستان "اسکندر و سمندر در گردباد"، این دو در بالکن یک خانه به حرف زدن با هم مشغول هستند تا اینکه سمندر حرفی به زبان می آورد که برایش گران تمام می شود.
در داستان "بازی تمام شد"، حسنی و دوستانش فکرهایشان را روی هم گذاشته اند تا جلوی کتک خوردن حسنی از پدرش را بگیرند.
"شنبه شروع شد"، قصه ی نویسنده ای جوان است که هر شنبه با اضطراب منتظر آمدن معشوقه ی خود است."خانه باید تمیز باشد"، داستان زوج جوانی است که در ماه عسلشان کنار دریا، با اتفاق عجیبی رو به رو می شوند و "صدا خونه"، قصه ی سربازی است که به دلیل ناتوانی در رژه رفتن در پادگان، مرتب تنبیه می شود. "میهمانی" داستان معلمی است که روزی دوستی قدیمی به سراغش می آید و "ای وای تو هم !" قصه ی نویسنده ای است که با نام مستعار به انتشار کتاب و مقاله مشغول است اما ایندفعه ناشر همه ی مقالاتش را با اسم اصلی منتشر کرده است.
"واگن سیاه" پرونده ای است مشکوک که باید توسط یک مامور ساواک بررسی شود و "پادگان خاکستری"، داستان زوجی است که زندگی آرامشان در کویر با بنا شدن یک پادگان کنار خانه، متحول می شود. "آشفته حالان بیدار بخت" که عنوان این مجموعه هم از آن گرفته شده، قصه ی شاعری آشفته و کلافه است که در کافه به انتظار معشوقه اش نشسته است.
سماع جان
“سماع جان” اثری است به قلم “جلیل مسعودی فرد” که در آن به “تبیین و تحلیل داستان های مثنوی” میپردازد. مثنوی حکایت انسانی است که از یار و دیار خود دور افتاده و از ماوای ازلی خود به زمین تبعید شده است.
انسانی که در اینجا در عذاب غربت گیر افتاده و آرزوی بازگشت به وطن اصلیاش، با ارزشترین انگیزه و دارایی اوست. عشقی که با خود به یادگار دارد، زندگانیاش را گرمی میبخشد و به او امید وصال و بازگشت به نیستان را هدیه میکند.
هجده سطر اول مثنوی که به «نی نامه» معروف است و سرآغاز مثنوی یا خلاصهای از آرای مولانا است، روایت آدمی را به تصویر میکشد که تنهاست و رنج غربت، او را به ناله و زاری انداخته است. آنچه نی از آن حکایت و شکایت کرده، شکایت از همان جدایی و دور افتادن است.
دوری از آرامشی بهشتی، وصال یار و گیر افتادن در تلهی درد و رنجهای دنیای مادی. مولانا نمیتواند آنطور که میخواهد، بیان کند که این داستان چقدر دشوار، اندوهبرانگیز و غیرقابلتوصیف است.
تنها انسانهایی که این حس را درک کردهاند و سینهشان در غم فراق سوخته و آرزوی در هم آمیختن تمام وجودشان را دریده است، میتوانند این رنج مشترک را درک کنند، همنشین انسان باشند و با همدلی خود، این داغ را کمی خنک کنند و سایهای هرچند کوتاه را فراهم کنند. نی در این اشعار که از غم غربت مینالد، نشان از مردی غریب و پاکدامن و عابد است که با پاکی درونی و صیقل دادن جسم و روان از هر گونه پیوند و وابستگی رها شده و آماده است تا با دم عشق الهی نواخته شود.
تمام مثنوی را میشود شرح این داستان دانست و “جلیل مسعودی فرد” در “سماع جان”، یک به یک “تبیین و تحلیل داستان های مثنوی” را به خوانندهی مشتاق، ارائه میکند.
مرد سوت زن
مهمت نصرت معروف به عزیز نسین، نویسنده، طنزپرداز و مترجم اهل ترکیه (زاده ۲۰ دسامبر ۱۹۱۵ و در گذشته ۶ ژوئیه ۱۹۹۵) است. او در آثارش به نقد نابرابری های اقتصادی، سیستم اداری کشور و بسیاری از ویژگی های جامعه می پردازد. مجموعه داستان مرد سوت زن نیز دربردارنده مضامین اجتماعی و اخلاقی است که به زبانی ساده و البته طنز آمیز جامعه را نقد می کند.
این مجموعه با چهارده داستان کوتاه، موضوعاتی همچون بوروکراسی رایج در ادارات تا رفتار فرصت طلبانه مردم نسبت به یکدیگر را دستمایه طنز خود قرار میدهد. در بخشی از کتاب می خوانیم: «خدا خودش می داند که من جز سوت زدن هیچ گناه دیگری نداشتم. بعد از آن، فهمیدم درست است که سوت زدن در کشور ما کارها را راه می اندازد، ولی باید بلد باشی که چطور سوت بزنی.»
میز یک کارمند
مرفی کتاب میز یک کارمند
بعد از بیست و پنج سال خدمت در ساختمان اداره ای که چون معبد ساکت و آرام بود، در میان اتاقی کوچک با میز کار قدیمی که بیشتر با آن انس گرفته بودم، سر انجام تقاضای بازنشسگتی خود را به مدیر کل اداره دادم... گویی همه چیز همین دیروز بود که اتفاق افتاد. به راستی عمر آدمی چقدر سریع سپری می شود. با این که از بازنشستگی خود خوشحال بودم، اما از طرفی جدایی از میز کارم که بیست و پنج سال تمام ناراحتی و خشم مرا تحمل کرده و اکنون چوب هایش چون وجود من فزسوده و پوسیده شده برایم دشوار جلوه می کرد. گویی این میز خود بخشی از وجودم بود. بیست و پنج سال تمام با عشق و محبت و وفاداری تمام خشم و نفرت و ضربه های مشت مرا تحمل کرده بود و ...
شوهر آمریکایی
کتاب شوهر آمریکایی، یک مجموعه از داستانهای کوتاه نوشته شده توسط عزیز نسین است. این مجموعه، همچون آثار دیگر این نویسنده، از زبانی گزنده و طنزآلود استفاده میکند تا به تنقیدی بر جامعهٔ ترکیه در دوران گذشته و تحت تأثیر تغییر به مدرنیته بپردازد.در نگاه نویسنده، فرایند تحمیل و تزریق عناصر مدرنیته به جامعهٔ ترکیه، که در غرب به عنوان توسعهٔ فرهنگی شناخته میشود، به یک وضعیت مبتذل و مضحک تبدیل میشود.
عزیز نسین با ایجاد تصاویر طنزآلود و نقدهایی تند، تلاش میکند تا این فرآیند را در پرتو واقعیتهایی بیان کند و نقدهایی بر آن ارائه دهد. او به عنوان یک نویسنده بیهمتا در خلق این تصاویر و نقدهایش شناخته میشود. این مجموعه داستانهای کوتاه به تأمل در مسائل اجتماعی و فرهنگی ترکیه در آن دوره و بازتاب آنها در جوامع مدرن پرداخته و به عنوان یک اثر ادبی معتبر و پرمعنا تلقی میشود.
آشغالدونی
"آشغالدونی" داستانی است به قلم "غلامحسین ساعدی" که از دریچه ی نگاه اول شخص بیان می شود. این شخص علی است که پسری نوجوان و شهرستانی بوده و همراه پدرش به تکدی گری می پردازد. شخصیت دیگر داستان یک دلال خون فروش است که علی و پدرش حین گدایی به طور اتفاقی با او برخورد می کنند. او خون فقرا را در ازای پول دریافت می کند و حالا علی که حدودا هفده سال دارد، به همراه پدر بیمارش به محل خونگیری می رود تا خونشان را بفروشند.
علی خون می دهد اما پدرش به دلیل بیماری نمی تواند و به پیشنهاد همان دلال به بیمارستانی می روند که همه چیز را برایشان تغییر خواهد داد. علی پس از ورود به محیط بیمارستان و آشنایی با پرسنل آنجا، کارهایی برای خودش دست و پا می کند که هر روز بیشتر او را از آن نوجوان فقیر و ساده به فردی تبهکار تبدیل می کند. او به دختری به نام زهرا دل می بازد و کم کم با فروش غذای دزدیده شده از بیمارستان، بردن فقرا برای فروختن خون و خبرچینی برای مامورهای امنیتی، روز به روز بیشتر در این منجلاب که نامش "آشغالدونی" است فرو می رود.
علی تا اواخر داستان که دیگر از شخصیت گیج و ساده اش فاصله گرفته و برای خودش جایگاهی یافته، اسمی ندارد. او ذاتا شخصیت شروری ندارد اما قرار گرفتن در محیطی که استعاره ی "آشغالدونی" برای آن به کار رفته، سبب رشد سرطان وار خصوصیات منفی در او می شود. بیمارستان در این قصه ، در واقع نماد یک شهر و اوضاع فرهنگی حاکم بر اجتماع آن روزهای ایران است؛ فرهنگی که بقا و بدست آوردن پول در آن باید به هر قیمتی صورت بگیرد.