آب خوردن مورچه
«آب خوردن مورچه» دومین کتاب از سهگانه جدید یاشار کمال با عنوان «قصهجزیره» است. نخستین کتاب از این سهگانه پیشتر تحت عنوان «بنگر فرات خون است» منتشر شده بود. کتاب دوم روایتگر فاجعهای است که میلیونها انسان را از سرزمین شان میراند و اکنون این انسانهای رانده شده در تلاشند تا خود و هویتشان را باز یابند. آنها میخواهند سرزمین بیگانه را به جبر زمانه وطن سازند. یاشار کمال نویسندهای است که فضای داستانهایش اکثراً در روستاهای کشورش رخ میدهد اما روستایینویسی او برای خواننده کتاب از هر ملیتی که باشد قابل درک است. نگاه او همیشه رئالیستی است اما این دلیلی نیست که به سراغ مکتبهای دیگر نرود. مترجم کتاب «علیرضا سیفالدینی» پیش از این در کارنامه خود ترجمه جلد اول «قصهجزیره» یاشار کمال، «زخمی» اردال و «عشق روزهای بلوا» نوشته احمد آلتان را دارد.
نرون دروغین
در روز ششم ماه مارس که سناتور «وارو» به سوی کوشک حکومتی ولایت سوریه، این استان ثروتمند و حاصلخیز امپراتوری روم به راه افتاد. عابران تخت روانِ حامل او را تا مدتها با نگاه بدرقه کردند تا این که... .
به استناد تاریخ، در دوره کوتاه حکومت امپراتور تیتوس یعنی دوازده سال پس از مرگ نرون در متصرفات شرقی امپراتوری روم، مردی ظاهر شد که ادعا میکرد امپراتور نرون است. البته همه داستان خودکشی نرون در سال ٦٨ میلادی را شنیده بودند. اما با توجه به نحوه مشکوک مرگ او، بارها در همه جا و به ویژه در سرزمینهای شرقی، این شایعه رایج شد که نرون زنده است و دوباره بر تخت سلطنت خواهد نشست. باری این مرد ادعا کرد که نرون زنده است و اینک بازگشت به روم را تدارک میبیند. رمان نرون دروغین در سال ١٩٣٦ نوشته شد و یکی از موثرترین و رساترین آثار ادبی ضد فاشیستی بود که به ویژه در کشورهای انگلوساکسون مورد توجه و تحسین فراوان قرار گرفت و در تیراژ بالا منتشر شد. نویسنده هدفی را در این کتاب دنبال میکند که خواننده با خوانش این کتاب درمییابد که او به چیزی به مراتب فراتر از نکوهش هیتلر و همدستان جنایتکارش میاندیشید.
آخرین عشق کافکا
زندگی کافکا سرشار از تنش ها و تناقضات بود، هر چند ظاهرا آرام، منظم و ملاحظه کار به نظر می رسید. او از ابتدای کودکی دریافت که از دیگران جداست. کودکی سرد و عجیب و غریب. کودکی که در بزرگسالی نیز سرد و بی حس باقی ماند. کافکا در ابتدا امید داشت گرمای نبوده را در آتش الهام شاعرانه بجوید. هر چند که به نحوی متناقض باور داشت که این گرما فقط در انزوای سلول گونهای یافت می شود که در محبس اولین داستان هایش به آن پرداخته بود. "دورا دیامانت" آخرین محبوب کافکا بود. آنها عاشق هم بودند. کافکا در آغوش او مرد و او بود که آثار کافکا را سوزاند. این کتاب در واقع نوعی کلید درک و تقریر زندگی کافکاست. زندگی یکی از نویسندگان قرن گذشته که سوء تفاهم های بسیاری در موردش وجود دارد. تعامل آثار کافکا با دیگر جنبه های زندگی او، به ویژه روابطش با زنان پیچیده و دشوار بود. کتاب
لئوناردو داوینچی
دمیتری مرشکفسکی نویسنده نامدار روس و پرچمدار مکتب سمبولیسم در ادبیات این کشور با استفاده از منابع عصر خویش زندگی لئوناردو را در داستانی گردآورده که پس از صد سال هنوز هم بیرقیب و بیهمتاست.
نویسنده با قلمی توانا و در قالبی پرنقش و نگار از پس و ورای «اسطوره» لئوناردو به شخصیت و ذات درون این بزرگمرد میپردازد و هنرمند را در مقاطع گوناگون زندگیاش ـ از نوجوان تشنه علم و آموزش تا پژوهشگر پرجوش و خروش ریاضیات و هنر و حکیمی که در خفا و به رغم ممنوعیت و خطر بدن انسان را کالبدشکافی میکند ـ میکاود.
نقدی بر این کتاب
یک گربه، یک مرد، یک مرگ
<< یک گربه،یک مرد، یک مرگ>> بازگویی دوروایت مختلف از یک واقعه است: سامی که پس ازتحمل زندان وشکنجه درترکیه به سوئد گریخته وپناهنده سیاسی شده است، همراه بادیگر پناهند گانی که ازکشورهای مختلف به آن جا روی آورده اند، دریخبندان استکهلم زندگی سردی راتجربه می کند. اوکه به دنبال یک عارضه روانی بستری شده دربیمارستان به یک وزیر سابق برمی خورد واین همان کسی است که گذشته تلخ سامی و آینده مبهم اورارقم زده است. سامی که از رفتار گربه ای به نام سیریکیت تاثیل پذیرفته ، درصدد انتقام بر می آید... ... شاهکاری واقعی که هم به لحاظ تکنیکی دراوج است وهم سرشار ازژرف کاوی های روان شناختی است. رمانی است که تنگنای گزینش میان کشتن وبخشودن رابه نیکوترین وجه تصویر کرده است.
قلعۀ سفید
در قرن هفدهم، راهزنان ترک جوانی ونیزی را اسیر میکنند و به استانبول میآورند. او که مدعی است از نجوم، فیزیک و نقاشی سررشته دارد، برده استادی ترک میشود. این دو، ارباب و برده، به قصد شناختن، فهمیدن و فهماندن همدیگر، در خانهای تاریک و خالی، در دو سوی میزی مقابل هم مینشینند و به گفتگو میپردازند، سوار بر مرکب حکایتها و ماجراهایی که نقل میکنند، به ساختن سلاحی باورنکردنی میرسند... داستان که پیش میرود، به تدریج و با تأنی روز به شب و سایهها به هم، جای میسپارند.