نفی رژیم پهلوی به پیروزی آلترناتیوی که اصول و مبانی ملتـدولت را مقابل ایدئولوژیهای فراملی برجسته سازد منجر نشد. دلایل و ریشههای انقلاب سال ۵۷ هرچه باشد، در این نکته تردید چندانی نیست که بهجز افراد و محافل معدودی، عمدهی نیروهای دستاندرکار انقلاب ــ اعم از مذهبی و مارکسیست ــ به نگاه معطوف به حقوق بنیادی ناشی از ملتـدولتی بهنام ایران، بهمثابه تعیینکنندهی اصلی جهتگیریهای سیاست داخلی و خارجی، توجه لازم را نداشتند و هر کدام بهنوعی در پی اهداف فراملی و جهانوطنی خود بودند.
کتاب حاضر را میتوان اینگونه توصیف کرد: قرائت والاترین بنمایههای نظری ژاک لاکان در کنار و از طریق موارد و مصادیق نمونهنمای فرهنگ تودهای معاصر؛ کتابی که برای آشنایی با اصول عقاید لاکانی (به مفهوم الاهیاتی کلمه) بیرحمانه از فرهنگ مردمی بهرهبرداری میکند و آن را چونان مادهای سهلالوصول برای توضیح نه فقط ابهامات بنای نظری عظیم لاکان، بلکه گاهی همچنین برای توضیح جزئیات ظریفتری بهکار میگیرد که در برداشتهای مسلط دانشگاه از نظریههای لاکان مغفول مانده است. بخش نخست کتاب میکوشد ساحت امر واقعی لاکانی را بپروراند. بخش دوم سه رهیافت تازه دربارهی هیچکاک را پیش میکشد. بخش سوم از نظریهی متأخر لاکان بهره میگیرد تا نتیجهگیریهایی چند در خصوص حوزهی ایدئولوژی و سیاست عرضه کند، سپس راه تازهای برای مفهومپردازی دربارهی گسست میان مدرنیسم و پستمدرنیسم پیشنهاد میکند. کتاب با تحلیلی از پارادوکسهای درونی مفهومِ دموکراسی به پایان میرسد.
معرفی کتاب خیلی کم… تقریباً هیچ (مرگ، فلسفه، ادبیات)
خیلی کم… تقریباً هیچ مسئلهی معنا را به مرکز مباحثهی فکری باز میگرداند. دغدغهی اصلی کتاب این پرسش است که چگونه میتوان برای تناهی انسان، بدون توسل به چیزی که از آن تناهی برمیگذرد، معنایی یافت. کریچلی با تأملی ژرف و گیتیانه بر موضوع مرگ، ایدهی هیچانگاری را با عبور از بلانشو، لویناس، رمانتیسم ینا و کاول پی میگیرد. این تأمل در خوانشی از بکت، که از بسیاری جهات قهرمان کتاب است، به بار مینشیند. سایمون کریچلی به چاپ دوم کتاب، پیشگفتاری روشنگر و مفصل و فصلی دربارهی والاس استیونس افزوده است که بر ایدهی فلسفه بهمثابه شعرْ اندیشه میکند.
خیلی کم....تقریبا هیچ" نوشته ی "سایمون کریچلی" اثری است در باب "مرگ، فلسفه، ادبیات" که در آن در مورد پاسخ های مختلف به پوچ گرایی بحث می کند.این پاسخ ها به دسته های مختلفی تقسیم می شوند که شامل موارد زیر است:
1. کسانی که از دیدن مسئله امتناع می ورزند ، مانند بنیادگرایتن دینی که مدرنیته را درک نمی کنند.
2. افرادی که نسبت به مسئله ای که آن را نگرانی روشنفکران بورژوازی می دانند، بی تفاوت هستند.
3. افرادی که منفعلانه نیهیلیسم را می پذیرند با این دیدگاه که مساله ی مهمی نیست.
4. عده ای که فعالانه علیه نیهیلیسم قیام کنند به این امید که بتوانند شرایط را تخفیف دهند.
5. و این ددیگاه که با رد همه دیدگاه هایی که سعی در غلبه بر نیهیلیسم دارند، یعنی تفکراتی که رستگاری را در فلسفه ، دین ، سیاست یا هنر جستجو می کنند، به نفع پاسخی که نهیلیسم را در آغوش می کشد یا تأیید می کند می شتابد.
از نظر "سایمون کریچلی" ، مسئله معنا یافتن، معنا در پایداری انسان را دنبال می کند؛ زیرا همه پاسخ های خلاف آن پوچ است. این امر او را به این ایده ی شگفت آور سوق می دهد که می گوید تناهی انسان در این است که ما نمی توانیم برای متناهی بودن به تحققی معنادار دست پیدا کنیم. اما اگر کسی نمی تواند معنای نهایی را پیدا کند ، چرا نهیلیسم را منفعلانه نمی پذیریم؟ به این سوال در کنار سوالات متعدد بسیاری در کتاب "خیلی کم....تقریبا هیچ" پاسخ داده شده و "سایمون کریچلی" در این اثر متقاعدکننده با بررسی نظریه ادبیات "بلانشو" ، تعابیر "استنلی کاول" از رمانتیسم و اهمیت مرگ در آثار "ساموئل بکت" ، قلب این موضوع را شکافته است.
خیلی کم… تقریباً هیچ (مرگ، فلسفه، ادبیات) - انتشارات نی
اهداف و غایات زندگی سیاسی چیست؟ چگونه و با چه ابزاری میتوان به آن اهداف دست یافت؟ دکتر حسین بشیریه در احیای علوم سیاسی: گفتاری در پیشهی سیاستگری میکوشد توضیح دهد که چرا در سدهی اخیر «علوم سیاسی» از مواجهه با چنین پرسشهایی اجتناب میکند. به باور او، با استیلای اثباتگرایی و رفتارگرایی بر حوزهی مطالعات سیاسی و تأکید بر «توضیح و تبیین» زندگی سیاسی به جای تدبیر و اصلاح و تغییر آن، دانش سیاست رسالت و فایدهی خود را از دست داده است. در دانشِ اثباتی سیاست جنبههای متنوع زندگی سیاسی به «داده»های عینی و بیروح تقلیل مییابد و علوم سیاسی، بر اثر غفلت از غایات و اهداف و پرهیز از تأمل در راههای نیل به زندگی عادلانه و در شأنِ کرامتِ انسانی، به دانشی بیمعنا و بیثمر بدل شده است. تألیف این کتاب تلاشی در راه احیای سیاست به منزلهی حکمت عملی و دانش تجویزی است.
از کنار قبر کمالالملک گذشتم و پا به دورن مقبرهی عطار گذاشتم. به محض ورود، چشمم به سنگنبشتهای کهن افتاد که بر سر مزارِ عطار به حال ایستاده نمایان بود. سنگنبشتهی سیاه و کهن گویی مرا در خود کشید و به ژرفای تاریخ فرو برد. لحظهای حس کردم کسی که در آن گور آرمیده از اجداد من است؛ رگ و ریشهی من است؛ هویت من است؛ خود من است! احساس غنا و نشاط و آرامشی ابدی و مطلق کردم. غرق در این احساس از مقبره بیرون زدم. اردیبهشتماه بود. سبزهها رسته، گلها شکفته، شکوفهها بردمیده و درختان سبزفام سر به آسمان داشتند و مرغان و بلبلان بر فراز آنها از نغمه و آواز غوغایی به پا کرده بودند. زیر سایهی صبحگاهی درختان گام زدم و سر به آسمان زلال و آبی داشتم. وصف آن حال لطیف و نشاط و شکوه آن از توانم خارج است.
بر دیوارها سخنان حکیمانه کنفوسیوس نقش بسته است:
شاه همچون باد است؛ مردم همچون علف. علف باید خم شود چون باد بگذرد.
باد گذشت، علف پژمرد، تنها سخن باقی ماند.
ــ از صفحه ۱۲۱ متن ــ
از درهای قرمز شینتو گذشتم و وارد پارک شدم و لرزیدم، اندیشیدم چه قدرت وسیعی نژاد سپید میداشت اگر ایمانی بزرگ داشتیم. اکنون یا بیهوده و فاضلانه لبخند میزنیم یا دیوانهوار در دوزخ فردیت میتنیم، ریشهکنشده، بدون پیوستگی، بدون امید. ژاپنیها شاید به سرابی موهوم ایمان داشته باشند، اما به نتایج بزرگ، پرثمر، و عملی دست مییابند؛ حال آنکه ما که به چیزی ایمان نداریم بهحقارت زندگی میکنیم و تا ابد میمیریم.
اثر شایستهی تقدیر در حوزهی علوم سیاسی در چهارمین دورهی جشنوارهی کتاب سال اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور
«حکمرانی حزبی» صرفاً یکی از انواع حکمرانیهاست؛ نوعی از مُلکداری، مهارت و صناعتِ کشورداری که در دورهی معاصر و در دولت مدرن اهمیت یافته است. ماهیت این نوع از حکمرانی چیست؟ چگونه مهارتی است و چه نسبت و تمایزی با حکمرانیهای بدیل و سنتی دارد؟ معیار / معیارهای صحیح و نادرست در حکمرانی حزبی چیست؟ و، سرانجام، چه نسبتی میان صنعت حزب و دانش فقه، بهمثابهی مهمترین میراث مسلمانی در حوزهی حکمت عملی، وجود دارد؟ این پژوهش با هدف تأمل در این مسائل صورت گرفته است.
طرح «مسئلهی حزب» در فقه سیاسی امتداد منطقی مواجههی فقه با دولت مدرن است. واقعیت این است که دولت مدرن در ایران و برای فقه شیعه هنوز هم جزء مسائل مستحدثه است. در این میان، حزب سیاسی و الگوی حکمرانی حزبی البته از تازگی، شکنندگی و ابهام بیشتری برخوردار است. بهجرئت میتوان گفت هنوز دانشی به نام «فقه تحزب» در ایران و مذهب شیعه وجود ندارد. این در حالی است که بسیاری از فقیهان در عملْ احزاب بزرگی را ایجاد کردهاند، دربارهی ضرورت آن سخن گفتهاند و حتا دربارهی احزاب سیاسی به قانونگذاری نیز پرداختهاند. فاصلهی عمل و نظر در حزب و حکمرانی حزبی شاید یکی از مهمترین مشکلات حکومتداری در ایران معاصر است.
حزبپژوهی موجود نشان میدهد که حزب با اصل دموکراسی ملازمه دارد و نه با پسوند دینی یا سکولاربودن آن. این نکته بدان معنی است که فکَ ملازمه بین اصل حزب و اصل دموکراسی و تقلیل آن به یکی از خصایص دموکراسی سکولار خطای فاحشی است که خسارات جبرانناپذیری به حیات سیاسی و، لاجرم، سرنوشت جامعهی ما وارد کرده است. این نوشته ناظر به این نکات و تأملات است.
کتابی که در دست دارید مدخلی عمومی و مقدماتی است در بابِ جنسیت و عوامل اجتماعی مؤثر در شکلگیری و تغییر و تحول آن.
مؤلف مقولهی جنسیت را در عرصههای گوناگون و از زوایای متفاوت بررسی کرده است، از تمایلات جنسی گرفته تا میزان مشارکت سیاسی و الگوهای جرم و «کژروی». در هریک از این عرصهها ارائهی بررسیهای مختلف از فرهنگهای گوناگون به ملموسشدن بحثها افزوده و برقراری ارتباط خواننده را با مسائل مورد بحث آسانتر کرده است. گَرِت نشان میدهد که چگونه «زنانگی» و «مردانگی» نه ویژگیهای ذاتی، مطلق و فراسوی زمان و مکان، بلکه مقولاتی اجتماعی و فرهنگی، ساخته و پرداختهی شرایط تاریخی معین و گاه حتا دستخوش نیازهای سیاسی و اقتصادی زودگذرند. ازاینرو نگرش انتقادی به مقولهی جنسیت نه تحلیلی از «ذات» این پدیده بلکه کنکاشی است مشخص و تاریخی در جنبههای مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگ و سیاست.