آخرين روياي فروغ

140,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب «آخرین رویای فروغ» نوشته‌ی سیامک گلشیری، نویسنده و مترجم ایرانی است. گلشیری رمان‏‌های بسیاری نوشته که بعضی از آن‏‌ها از پرخواننده‌‏ترین رمان‏‌های ایرانی‌اند و جوایز متعددی را از آن خالق خود کرده‌اند.

او در جایی گفته که دوست دارد در آثارش ناظر مطلق باشد و بگذارد تنها صدای شخصیت‏‌هایش به گوش خواننده برسد. گلشیری در رمانی که پیش روی شماست، به‌‏خوبی این شگرد را به کار گرفته است. آدم‏‌های داستان در شبی طولانی، در موقعیتی ناب و بحرانی، در کنار هم قرار می‌‏گیرند و بی‌‏آن‏که قصدش را داشته باشند، به حرف می‏‌آیند؛ حرف‏‌هایی که شاید هرگز در زندگی روزمره و ملال‏‌آورشان به زبان نیاورده‌‏اند.

سیامک گلشیری در این رمان تماما نمایشی، تصویری محض از انسان‏‌هایی به تماشا می‌گذارد که سرشار از عشق و نفرت‌‏اند؛ عشق‌‏هایی که گمان می‌‏کنند هرگز به آن دست نیافته‌‏اند و نفرتی که گاهی احساس می‏‌کنند قلب و روح‏شان را احاطه کرده است.

در بخشی از رمان می‌خوانیم: «داشتم خیلی آهسته می‌راندم. نگاهم به دیوار ویلایی بود که از جلوش رد می‌شدیم/ می‌خواستم همین‌جا توی ماشین قضیه را تمام کنیم. دوست نداشتم بیشتر از این کش پیدا کند. آذر گفت، خودش هم که می‌خواست، نباید می‌آوردنش. اگه یه ذره عقل توی کله‌هاشون بود، نباید قبول می‌کردن با این حال بیارنش این‌جا.»

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786002294456 دسته: , , برچسب: , ,
توضیحات

آخرين روياي فروغ

نویسنده
سیامک گلشیری
مترجم
—–
نوبت چاپ 13
تعداد صفحات 160
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002294456
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آخرين روياي فروغ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تو را دوست دارم چون نان و نمک

110,000 تومان

معرفی کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک: گ‍زی‍ن‍ه‌ ش‍ع‍ره‍ای‌ ع‍اش‍ق‍ان‍ه‌

عشق و زندگی، جان‌مایه‌ی آثار شاعران بزرگ جهان است. ناظم حکمت یکی از همین شاعران بلندآوازه‌ است. در کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک مخاطب گزیده‌ای از سروده‌های عاشقانه‌ی وی خواهید بود. این گزیده به همت احمد پوری فراهم آمده است.

درباره کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک

«از گرجستان به مسکو رفتم. سرِ راهم از مناطق قحطى‌زده عبور کردم. از صحنه‌هایی که دیدم بسیار متأثر شدم. در مسکو خواستم شعرى به وزن هجایی بگویم و تمامى صحنه‌هایی را که دیده بودم در آن بگنجانم. نتوانستم. ناگهان شکل شعرى که در روزنامه دیده بودم به خاطرم آمد. این شکل با شعر آزاد فرانسه که خوب مى‌شناختم متفاوت بود. به نظرم این طرز بیان بسیار نو و بى‌نظیر بود. شعر «مردمک چشم گرسنگان» را سرودم. در این شکل قافیه نقش مهّمى داشت. براى تسلّط بر کاربرد قافیه تمرین‌هاى زیادى کردم...» این کلمات را ناظم حکمت، مؤلف کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک، نگاشته است؛ شاعر نامدار ترکیه‌ای - لهستانی که از او به عنوان پدر شعر نو ترکی یاد می‌شود. در سطوری که خواندید، حکمت به وصف مسیری پرداخته که او طی آن از شاعری سنتی که در قالب اوزان کلاسیک شعر می‌سروده، به شاعری نوگرا بدل شده که نیازش به زبان و بیانی نوین برای ابراز اندیشه‌ها و عواطفش را، با خلق فرمِ شعریِ تازه‌ای در زبان ترکی، پاسخ داده است. این فرم نوین، بعدها زمینه‌سازِ ظهور شاعران نواندیشِ بسیاری در زبان ترکی شد. شاعرانی که جملگی، از ناظم حکمت به عنوان پیشکسوت و بزرگِ خویش یاد کرده‌اند. تأثیر ناظم حکمت بر ادبیات ترکیه را، با تأثیر نیما یوشیج بر ادبیات فارسی مقایسه کرده‌اند. هر دو این شاعران، در جامعه‌ای ظهور کردند که در حال گذار از سنت به مدرنیته بود. در این گیرودار، این دو شاعر به شدت احساسِ نیاز به فرم ادبیِ نوینی می‌کردند که پاسخ‌گوی نیازهای شاعرِ نوین باشد؛ و از آن‌جا که هیچ‌یک از آن دو، این فرم ادبی را در آثار پیشینیان خویش نمی‌یافتند، خود به خلق آن همت گماردند. در کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک مخاطب گزیده‌ای از اشعار عاشقانه‌ی ناظم حکمت خواهید بود. البته این سروده‌ها، عاشقانه‌های صرف نیستند. حکمت در این اشعار خواندنی، تلقی خاص خویش از عشق را، با تأثراتی که از وقایع سیاسی و اجتماعی پیرامونش گرفته، تلفیق نموده است. از این جهت، عاشقانه‌های حکمت را می‌توان با عاشقانه‌های احمد شاملو، شاعر نوگرای ایرانی، مقایسه کرد. چه، در کار حکمت نیز، همچون آثار شاملو، عشق نه به عنوان احساسی آن‌جهانی و آرمانی، بلکه به مثابه‌ی وضعیتی انسانی به تصویر کشیده شده که کم‌وکیفِ آن، وابسته به محیط اجتماعی‌ست. در همین راستا، می‌توان این را نیز گفت که عشق در نگاه حکمت، مفری‌ست برای گریز از دشواری‌های زندگی در جامعه‌ای بحرانی. اشعار موجود در کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک، به ترتیب تاریخ سرایش ارائه شده‌اند. ترجمه‌ی این اشعار بر عهده‌ی احمد پوری بوده است. منبع اصلىِ پوری جلد اول و دوم از مجموعه آثار 8 جلدى ناظم حکمت، چاپ بلغارستان بوده است. مقدمه‌اى هم به قلم خود ناظم حکمت در این گزیده گنجانده‌ شده است.

غريبه

150,000 تومان

در بخشی از کتاب غریبه می‌خوانیم

درِ ماشین محکم بسته می‌شود. ماشین را با نگاهم دنبال می‌کنم که از راه فرعی می‌راند و وارد جاده می‌شود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمی‌بیند. صدای جیرجیرک‌ها و موجودات شب‌زی از لای بوته‌های کانولا شنیده می‌شود. نگاهی به دوروبرم می‌اندازم. من این‌جا بزرگ شده‌ام. تمام دنیایم در این‌جا خلاصه می‌شود و هیچ‌وقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشته‌ام. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستاره‌ی بالای سرم نگاه می‌کنم. همان آسمان پُرستاره‌ی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره‌ چشم دوخته‌ام. تنها آسمانی که تابه‌حال دیده‌ام. تمام آن ستاره‌ها، ماهواره‌ها، ماه. می‌دانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر می‌رسد. تابه‌حال هیچ‌وقت به‌اش فکر نکرده بودم، اما اگر من می‌توانم همه‌ی این‌ها تمام ستاره‌ها و ماه را از این‌جا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمی‌برد؟ به داخل خانه که برمی‌گردم همه‌جا سوت‌وکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون این‌که منتظر بماند تا کمی درباره‌ی آن‌چه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دم‌در خانه‌ی ما ظاهر شد. پس درک می‌کنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاق‌نشیمن را خاموش می‌کنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمی‌دارم و به آشپزخانه می‌برم و روی کابینت کنار سینک می‌گذارم. درِ یخچال را باز می‌کنم، نگاهی به داخلش می‌اندازم، اما چیزی برنمی‌دارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون می‌زند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روم. روی هر پله می‌ایستم و به قاب عکس‌های روی دیوار نگاه می‌کنم. یادم نیست آخرین‌بار کِی این کار را کردم: این‌که روی پله‌ها بایستم و به این عکس‌ها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیک‌تر شوم. سه قاب‌ عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما به‌تنهایی.

اصول موفقیت در بازی دو نفره بدمینتون

3,500 تومان
سازمان «سمت» پس از ترجمه و انتشار کتاب کاربرد تاکتیک در بازی یک نفره، ترجمه کتاب جامع و کم نظیر اصول موفقیت در بازی دو نفره بدمینتون را به جامعه بدمینتون تقدیم کرده است. نویسنده این کتاب دکتر جیک داونی مؤلف صاحب نام و مربی بین المللی تیم ملی انگلیس و رئیس سابق انجمن مربیان بدمینتون انگلیس است که در سال 2007 آن را به زیور طبع آراسته است. نظر به اینکه مترجم بر این باور است که این اثر، بهترین و شاید تنها کتابی است که تاکنون به صورت جامع و مبسوط در زمینه بازی دو نفره بدمینتون چاپ شده، ترجمه این کتاب را در دستور کار خود قرار داده است. بدمینتون رشته ای پرتحرک، مهیج و جذاب است که قدمتی 150 ساله دارد و با گسترش و توسعه چشمگیر در این مدت به ورزش بسیار محبوبی تبدیل شده است. طبق آمار فدراسیون جهانی بدمینتون بیش از 160 میلیون نفر در سراسر جهان به فعالیت در این رشته ورزشی روی آورده اند، که در نتیجه این گسترش و توسعه در بین اقشار مختلف جوامع، بدمینتون از سال 1992 میلادی به ورزش های رسمی بازی های المپیک پیوسته است .  

خویشاوندی‌های اختیاری

170,000 تومان

معرفی کتاب خویشاوندی‌های اختیاری

یوهان ولفگانگ فون گوته در کتاب خویشاوندی‌های اختیاری، که بهترین و درعین‌حال رازآمیز‌ترین رمان اوست، از نیروهایی می‌گوید که انسان‌ها با خود حمل می‌کنند و سبب ایجاد جاذبه و دافعه میان آن‌ها می‌شود. گوته این اثر درخشان را در سال 1809 منتشر کرده و این کتاب سرآغاز سبکی جدید در ادبیات بوده است.

درباره‌ی کتاب خویشاوندی‌های اختیاری:

یوهان ولفگانگ فون گوته (Johann Wolfgang von Goethe) در شصت‌سالگی خود و در زمانی که تلاش می‌کرد رابطه‌ی خود را با همسرش حفظ کند و بر احساساتش نسبت به زنی جوان‌تر مهار بزند، رمانی را به رشته‌ی تحریر درآورد که بسیاری از معاصرانش آن را اثری جنجالی خواندند و در آفرینش رمان‌های قرن نوزدهم و بیستم، حتی در آثاری که به‌طور کلی در زمره‌ی رئالیسم به حساب می‌آیند، تأثیر بسزایی گذاشت. داستان کتاب خویشاوندی‌های اختیاری (Elective Affinities) در شهر وایمار می‌گذرد و ماجرای زوجی اشرافی به نام ادوارد و شارلوته را روایت می‌کند که در ملکی دورافتاده زندگی می‌کنند. زندگی این زوج با ورود اُتیلیه، خویشاوند شارلوته، و اُتو، دوست ادوارد، دستخوش تغییر می‌شود و رابطه‌ای پیچیده و چندوجهی را شکل می‌دهد که در آن مفاهیمی همچون عشق، ازدواج و خانواده در مرکز توجه قرار می‌گیرند. شاید بتوان واژه‌ی «اختیاری» در عنوان این کتاب را کنایه‌ای تلقی کرد از آنچه گوته در رمان حاضر به تصویر می‌کشد. گوته در خویشاوندی‌های اختیاری اراده‌ی آزاد انسان‌ها را به چالش می‌کشد و آن‌ها را موجوداتی تلقی می‌کند که مانند مغناطیس، دارای نیروی جاذبه و دافعه هستند و می‌توانند بدون در نظر گرفتن پیوندهای قبلی‌شان، یکدیگر را انتخاب کنند و درهم بیامیزند. رمان خویشاوندی‌های اختیاری گوته بنا نبود یک رمان زوج‌محور باشد، بااین‌حال، این کتاب به‌همراه «مادام بواری» گوستاو فلوبر، «آنا کارنینا»ی لئو تولستوی، و «اِفی بریست» تئودور فونتانه سرآغاز سبکی تازه در هنر رمان‌نویسی شدند و گونه‌ای جدید را در ادبیات پس از خود به وجود آوردند.

اين برف کي آمده

2,600 تومان
فکر کردم براي تو هم جالبه. امروز اينو خوندم. مي‌دونستي فقط ما آدما نيستيم که با مُرده‌ها زندگي مي‌کنيم؟ الان داشتم مي‌خوندم که شمپانزه‌ها هم مُرده‌هاشون رو با خودشون نگه مي‌دارن و اين‌ور و اون‌ور مي‌برن. مي‌دوني هم گروهي زندگي مي‌کنن و هم گروهي حرکت مي‌کنن. وقتي يکي‌شون مي‌ميره، بقيه ولش نمي‌کنن. مُرده رو با خودشون اين‌ور اون‌ور مي‌برن. مي‌گن فيل‌ها هم مُرده‌هاشون رو فراموش نمي‌کنن. هر وقت از کنار استخون‌هاي فيل مرده‌اي رد مي‌شن، پا سست مي‌کنن و وامي‌ستن. گاهي هم برمي‌گردن به اون‌جايي که يکي از فيل‌ها مُرده. وامي‌ستن کنارِ جاي خاليش. مي‌گن فيل‌هايي رو ديدن که وايساده بودن کنار جايي خالي يا کنار تکه استخوني و داشتن گريه مي‌کردن. ـ از متن کتاب ـ

عشق نامه ي ايراني

23,500 تومان
  در بخشی از کتاب عشق نامه‌ی ایرانی می‌خوانیم: قاتل بی‌مقتول، زندانیِ زندانِ لاکانِ رشت بود. ماجرایش از این‌جا شروع شد که او جوان بود و جاهل و عاشق و در راه رسیدن به عشق قتل نکرد اما به زندان افتاد و حکم اعدام گرفت. قاتل بی‌مقتول عاشقِ کبوتر بود، دخترِ شرِ محل، البته اگر کبوتر او را مرد حساب می‌کرد و نامش را به زبان می‌آورد. هر چه قاتل بی‌مقتول بر سه‌راهیِ محله‌ی سلیمانداراب می‌ایستاد به‌انتظار، کبوتر وقعی نمی‌گذاشت. درباره‌ی همه می‌گویند هر چه کرد خودش با خودش کرد، اما درباره‌ی او باید گفت هر چه کرد دیگران با او کردند؛ کردندش همانی که نبود: اول قاتل ‌بی‌مقتول، بعد قاتل. قاتل بی‌مقتول اعتراف کرد که سواد درست‌وحسابی ندارد، چون نشد درس بخواند؛ شغل درست‌وحسابی ندارد، چون سواددارها هم بی‌کارند؛ قیافه‌ی درست‌وحسابی ندارد، چون سواد و شغل ندارد بدقیافه به نظر می‌آید. همه‌ی این‌ها هیچ، دل‌وجگر درست‌وحسابی هم ندارد، چیزی ندارد که به‌اش دل‌وجگر بدهد، نه سواد، نه شغل، نه قیافه. پس چرا باید نامش توی یادها بماند و بر زبان بیاورند؟ علی‌الخصوص یاد و زبانِ کبوتر، دخترِ شرِ محل. قاتل بی‌مقتول حاضر شد یک نفر از بیرون بیاید توی زندان فیلم مستند بسازد از او و در کریدورِ بند پخش بکنند. فیلم که تمام شد و چراغ‌ها روشن شد، بعضی حرف می‌زدند، بعضی می‌خندیدند، بعضی نُچ‌نُچ سر تکان می‌دادند، بعضی مبهوت بودند، بعضی سر پایین انداختند شاید از این‌که چه‌قدر توی بند احترامش گذاشتند که لاتِ بزرگ محل را چاقو زد و سفت و قرص خودش را به کلانتری معرفی کرد؛ فکرش را نمی‌کردند قاتلِ قلابی از آب دربیاید.